جزوه فرهنگ عمومی استاد گلستانی
فرهنگ چیست؟
برای شناخت مردم هر قوم و ملتی باید با فرهنگ عامه یا فولکلور آنها آشنایی پیدا کرد. فرهنگ عمومی گنجینه گرانقدری از آئین جشن های مذهبی، ملی، عادات، عقاید، قصه ها، افسانه ها، مثال ها، ترانه ها، لالایی ها، چیستان ها و پند پیران می باشد که شناخت و مهم تر از آن حفظ آن، بر همگان ضروری است. گام نخست شناخت فرهنگ است تا راه برای شناخت فرهنگ عمومی هموار شود.
فرهنگ از دو جزء "فر" به معنای بالا ، جلو و "هنگ" به معنای قصد کردن، کشیدن و آوردن تشکیل شده است.
فرهنگ عمومی چیست؟
اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، زور بدنی و نیروی بازو بود و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیین کننده سرنوشت بشر، پول، ثروت، قدرت اقتصادی و قدرت نظامی بود، در جهان کنونی دیگر نه از زور برای نقش آفرینی بنیادی کاری ساخته است و نه از زر. بلکه آن چه می تواند منشا و پایه تمام تحولات بشری واقع شود، فرهنگ است.
فولکلور چیست؟
از دو جزء "فولک" به معنی توده و "لور" به معنی دانش تشکیل شده است و برخی آن را فرهنگ و دانش عوام که تشکیل شده از آداب، رسوم، عقاید، عادات، افسانه ها و اشعار عامیانه می داند.
استاد معین را عقیده بر آن است که فولکلور، علم و دانش مربوط به آداب و رسوم توده مردم، افسانه ها، تصنیف های عامیانه، علایق و باورهای آنان است.
کارکردهای فرهنگ:
اگر فرهنگی بخواهد برای یک جامعه به عنوان فرهنگ باقی بماند و توسط اعضای آن جامعه حفظ شده و مقدس شمرده شود، باید از 5 کارکرد برخوردار باشد:
1ـ تامین نیازهای فیزیولوژی.
2ـ ایجاد ارتباط جمعی.
3ـ اعطای هویت فرهنگی به اعضا.
4ـ حفظ تداوم و بقای جامعه.
5ـ ایجاد و حفظ همبستگی و انسجام اجتماعی.
واژه فرهنگ:
با شروع تعلیم و تربیت جدید در ایران، فرهنگ به معنی آموزش و پرورش به کار رفت و وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر نام داد و امروزه نام آن وزارتخانه، با وجود اینکه از فرهنگ به وزارت آموزش و پرورشتغییر یافته، اصطلاح فرهنگیان منحصرا به آموزگاران و دبیران و کارمندان وزارت آموزش و پرورش ابلاغ می شود.
تعریف و تبیین فرهنگ:
دیدگاه
های مختلف فلسفی، دینی، اجتماعی و روانشناسی در متمایز ساختن انسان از سایر
حیوانات، هر یک توصیفی را چون(انسان حیوانی است ناطق که می تواند بخندد) و (انسان
حیوانی است بافرهنگ) عرضه نمودند. بشر برای اینکه محیط طبیعی را برای زیستن آماده
کند و از منابع و
نعمت
هایی که ابر و مه و خورشید و فلک در پیرامون او گسترده اند استفاده کند، قرن ها
تلاش کرد و اندیشه نمود، ابزار ساخت و به اکتشاف و اختراع دست زد تا وسایل آسایش
خود را فراهم آورد و عوامل ناراحتی خود را از میان بردارد و حاصل این تجربه ها و
دستاوردها و اکتشافات و مهارت ها را به فرزندان خود سپرد و آنان نیز به زعم خود
این میراث را با تغییر دادن و کاستن و افزودن، به نسل بعد سپردند.
تایلر می گوید: فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن، عادات، رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه، وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد.
*مارگارت مید می گوید: فرهنگ، پذیرشی از مجموع رفتارها و اعمال موجود در یک جامعه است که اعضا و افراد آن، با ضوابطی مشترک، تمامی آن را به کودکان خود و قسمتی از آن را به مهاجرینی که به عضویت جامعه در می آیند، منتقل می سازند.
از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه اینها، شامل تمامی چیزهایی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه کسب می کند. یعنی همه عادات و اعمالی که فرد از راه تجربه و سنت آموخته است، به انضمام تمام اشیاء مادی که توسط گروه تولید می شود، می توان در آثار هنری با مطالعات علمی متجلی دید. بعلاوهدر آنچه می خوریم و می آشامیم و می پوشیم یا در انواع خانه هایی که بنا می کنیم، در روابطمان با اعضای خانواده خود با سایر افراد جامعه در نظام ارزشی جامعه، در آنچه می آموزیم در تصورمان، از خوب و بد در آرزوهایمان، در نظرمان نسبت به سایر جوامع و در بسیاری چیزهای دیگر، تجلیات فرهنگ مشهود است.
ویژگی های فرهنگ:
برای روشن تر شدن مفهوم و قلمرو پدیده های فرهنگی، ویژگی های سه گانه و به ظاهر متناقضی را که "هرسکوتیس" بیان داشته، مورد تحلیل و تفسیر قرار می دهیم.
1ـ فرهنگ، عام و خاص است:
فرهنگ به عنوان دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه جوامع انسانی(عام) است؛ یعنی در همه جوامع انسانی، کوچک، بزرگ، ساده یا پیچیده این میراث مشترک و عمومی دیده می شود که بدین شرح است:
الف) تمامی گروه های انسانی برای بدست آوردن مایحتاج زندگی، به ساختن ابزار و ادوات و فعالیت های تولیدی و تهیه غذا و لباس و مسکن می پردازند و وسایل و شیوه ها و ضوابطی برای آن دارند.
ب) در همه جوامع، برای ارضای غرایز جنسی و بقای نسل، نهاد و نظام خویشاوندی و بنیاد خانواده وجود دارد که مبتنی بر قواعد و ضوابطی خالی است. هیچ جامعه ای را سراغ نداریم که در روابط جنسی و خانوادگی، بی بند و بار و بدون قاعده و مقررات باشد.
ج) در جوامع، ضوابط و قواعدی در زمینه داد و ستد و حفظ روابط اقتصادی(تولید،توزیع،مصرف) گروه ها و خانواده ها وجود دارد.
د) برای حفظ و بقای همه جوامع، نظام اجتماعی و سیاسی و نیز قوانین و مقررات و ضمانت اجرایی آنها وجود دارد. هیچ جامعه ای را سراغ نداریم که با هرج و مرج دوام داشته باشد.
م) همه جوامع و ملل، فلسفه ای برای زندگی و عقیده ای درباره هستی و مرگ در جهان دارند.
و) همه گروه های اجتماعی برای فهماندن مقصود خودبه دیگران و فهمیدن منظور افراد، علائم و اشارات و زبان و بیانی دارند.
ه) همه جوامع انسانی، برای بیان آرزوها، غم ها، شادمانی ها و اندیشه های خود، دارای آواز، قصه، ادبیات، رقص، نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و نمونه های دیگری از هنرهای زیبا هستند.
ی) همه اقوام و جوامع، درباره گذشته و هویت خود، دارای خاطرات، داستان ها، اسناد و مدارک و بالاخره تاریخ هستند ولی با وجود (عام) بودن فرهنگ، ملاحظه میگردد که هر گروه اجتماعی، دارای ضوابط خویشاوندی، شیوه اقتصادی، مقررات، مناسک اعتقادی، زبان، ادبیات و هنر مختص به خود می باشند و هیچ کدام از زمینه ها و پدیده های فرهنگی نیست که در دو جامعه یا دو قوم یا دو گروه اجتماعی شبیه به یکدیگر باشند. به عبارت دیگر، فرهنگ هر جامعه(خاص) همان جامعه است.
2ـ فرهنگ، متغیر ولی ثابت است:
تمام پدیده های اجتماعی و نیز غیر اجتماعی، بنا بر مقتضیات زمان و مکان و مطابق نیازهاــ اختراعات، تجربیات و مهاجرت ها، دستخوش تغییر و تحول قرار می گیرد ولی این تغییر، در زمینه فرهنگی به قدری کند و آرام صورت می گیرد که در مشاهدات و ملاحظات روزمره، محسوس نیست و تقریبا ثابت به نظر می رسد. (تمدن های از بین رفته که آثارشان را از خلال اوراق تاریخی و حفریات باستان شناسی میتوان دید) ثابت اند.
*3ـ پذیرش فرهنگ(اجباری) ولی (اختیاری) است:
فرهنگ، تمام حیات اجتماعی ما را در بر می گیرد ولی به ندرت خود را آشکارا بر افکار و اعمال ما تحمیل می کند. به عبارت دیگر، انسان از بدو تولد غذا خوردن، نشستن، حرف زدن، لباس پوشیدن و بالاخره شناخت ارزش ها را چه بخواهد و چه نخواهد، در خانواده فرا میگیرد. کودک بالاجبار، جامعه و اعمال و رفتار طایفه و قشر و طبقه و بالاخره شهری را که محل رشد و نمو اوست، می آموزد ولی انسان بنا به خصوصیات جسمانی، فکری، روانی، علمی و اجتماعی که دارد و یا به دست می آورد، در چارچوب آنچه که از جامعه خود می آموزد، باقی نمی ماند و مختار است که پا فراتر نهد. بی گمان اگر جز این می بود، انسان در محدوده فرهنگ زمان خود می ماند. این همه اختراعات و اکتشافات و توسعه و تحول فنی، زیستی و فکری محدود بود و در طول قرون، تغییر فرهنگی به وجود می آمد و افراد را به حریم(اختیاری) می کشانید.
فرهنگ مادی و غیر مادی:
فرهنگ مادی:
به مجموع پدیده هایی اطلاق می گردد که محسوس و ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمی و علمی است. مانند: فنون، ابزارهای کاربردی و تولیدی، داروهای شیمیایی، فنون پزشکی، وسایل موتوری، ابداعات برقی.
فرهنگ غیرمادی:
به موضوعات و مسائلی گفته می شود که قابل اندازه گیریبا موازین کمی نیست و به آسانی نمی توان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود. مانند: معتقدات، ضوابط خویشاوندی، زبان، هنر، ادبیات و رسوم که درواقع هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهد.
عناصر فرهنگی:
ساخت فرهنگی معمولا از عنصر فرهنگی، ترکیب فرهنگی و حوزه فرهنگی تشکیل می گردد.
1ـ عنصر فرهنگی:
نزد همه محققان یکسان نیست. مثلا در زمینه مسکن، اگر خانه را در نظر بگیریم، میتوان عناصر مادی(اتاق ها،راهرو،آشپزخانه) و عناصر غیر مادی(رفتار افراد خانه با یکدیگر،رفتار با جامعه خارج از خانه) را نام برد.
2ـ ترکیب فرهنگی:
مجموعه چند عنصر که در یک موضوع مشترک، کارکردشان در یک جهت و به یک منظور باشد.
3ـ حوزه فرهنگی:
با توجه به دو منطقه در یک سرزمین، ملاحظه می گردد با اینکه آن دو منطقه، فرهنگ کاملا مشابهی ندارند، مع ذلک نقاط مشترک و ترکیب های فرهنگی مشابه فراوانی بین آنها وجود دارد. هرگز این تشابه بین دو منطقه از دو سرزمین دیده نمی شود. (حوزه فرهنگی، سفال، نقش و نگار، بافندگی.)
خرده فرهنگ:
فرهنگ هر جامعه، زمینه های عمومی و مشترک با فرهنگ جوامع دیگر دارد ولی خصوصیات و پیچیدگی های خاص و سادگی های فرهنگی در هر جامعه، اختصاص به همان جامعه دارد. این خصوصیات، در(فرهنگ خاص هر جامعه) نیز برای همه اعضای آن، مفهوم و ارزش مشابه و مشترک ندارد. افراد جامعه بر حسب اینکه متعلق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقه ای بستگی دارند، و خود را از چه طایفه ای می دانند، و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منصوبند، و بر حسب اینکه از نظر جنسی و سنی در چه رده ای قرار دارند، دارای نمود و ظهور و مختصات فرهنگی متفاوت اند و به آسانی می توان آنها را به اعتبار گفتار، رفتار و لباس، از یکدیگر متمایز ساخت. این تفاوت ها و ویژگی های داخلی هر فرهنگ را(خورده فرهنگ) می گویند.
به عنوان نمونه زبان را در نظر بگیرید؛ درست است که هر جامعه دارای زبانی معین است که با زبان جامعه ای دیگر فرق دارد، ولی به آسانی می توان تمییز داد که کودکان، جوانان، پیران، کارمندان دولت، کارگران، بازاریان، ساکنان جنوب شهر و شمال شهر، هر یک دارای کلمات، اصطلاحات، اشارات، ضرب المثل ها، شوخی ها، تعارفات، ادبیات و زبان مختص به خود می باشد. در مورد لباس، مسکن، خوراک و سرگرمی، به همین ترتیب در یک جامعه، بر حسب شغل و موقعیت اجتماعی و اقتصادی و سن و جنس، خورده فرهنگ ها کاملا متمایز از یکدیگر وجود دارد.(در جامعه سنتی، تفاوت های زیادی با جامعه صنعتی دیده می شود) در جامعه صنعتی، با توسعه تکنولوژی جدید و ارتباطات مانند: سینما، رادیو، تلویزیون و تولیدات، تفاوت بیشتر شده است.
تغییرات فرهنگی:
فرهنگ پذیری و تغییرات فرهنگی در جوامع، صورت میگیرد. جامعه شناسان، این عوامل را باعث تغییرات فرهنگی در یک جامعه میدانند:
1ـ افزایش یا کاهش سریع جمعیت یک جامعه که در اثر حوادثی چون سیل، طوفان، شیوع بیماری و جنگ عارض می شود.
2ـ تغییر محیط جغرافیایی و مهاجرت دسته جمعی به سرزمین های جدید. مثال: ورود اتومبیل به عنوان عنصر فرهنگی تازه را در نظر می گیریم؛ ملاحظه می گردد که این نوآوری پس از مخالفت ها و طرفداری های چندین ساله به تدریج، وسیله های نقلیه ای چون اسب، قاطر، درشکه، دلیجان و مشاغلی چون درشکه چی و نعل بند از صحنه نیازمندی های عمومی خارج گردید و به جای آن، تاسیساتی چون گاراژ، پمپ بنزین، تعمیرگاه، اداره راهنمایی و رانندگی و مشاغلی چون مکانیکی، پنچرگیری، صافکاری و رانندگی را به وجود آورد؛ همچنین کلماتی مانند ترافیک، ترمز و شوفر را رایج کرد.
تعریف فرهنگ عمومی
این اصطلاع در ادبیات علوم اجتماعی به چند معنای کلی به کار رفته است. بعضی آن را به معنای ((فرهنگ عامه)) و(( فرهنگ توده)) دانستهاند و با رویکردی انتقادی و منفی با آن بر خورد کرده اند. در تلقی دیگر، فرهنگ عمومی را به عنوان فرهنگ مسلط و مشترک یک جامعه با بار ارزشی مثبت از جهت پذیرش اکثریت در مقابل خرده فرهنگها تعریف کرده اند، بعضی نیزآن را در مقابل فرهنگ رسمی و سازمانی قرار دادهاند.
بر اساس تعاریف موجود، به طور کلی می توان گفت تعاریف وتعابیر مرجع در زمینه ((فرهنگ عمومی))به دو گروه عمده تقسیم میشوند.
الف) گروهی که به پیروی از مالینوفسکی ((فرهنگ عمومی)) را تعبیری برای ((فرهنگ جهانی)) به کار می برند و بر اساس آن نظر خود را در مورد فرهنگ، حدود، تحولات و شیوه دگرگونی و انواع آن مطرح می نمایند. این گروه بر رابطه ی فرهنگ و کنترل جهانی آن توسط نهاد های بین المللی تاکید دارند.در مقابل،گروه دیگر به تبعیت از ایو تو(( فرهنگ عمومی)) را تعبیری برای(( فرهنگ ملی)) به کار میبرند.از نظر این گروه،فرهنگ عمومی در مقابل خرده فرهنگ های گروهی یا قومی به کار می رود.بر اساس نظر آن ها فرهنگ عمومی همان شیوه ی زندگی رایج در بین مردم جامعه است. (آلمال 1380) با توجه به تقسیم بندی فوق برای دستیا بی به تعریفی منطقی و نسبتاً جامع و مانع از فرهنگ عمومی باید گفت که:فرهنگ عمومی بخشی از فرهنگ یک جامعه یا گروه است که اولاً مورد پذیرش اکثریت افراد گروه قرار گرفته. دوم غیر رسمی است. سوم ضمانت اجرایی دارد (طا لبی1380).
ویژگیهای فرهنگ عمومی
1) فرهنگ عمومی متشکل از عناصر مختلف می باشد که هر کدام از آن ها ضمن ارتباط با عناصر دیگر دارای استقلال وجودی نیز می باشند(بعضی ها کمتر و بعضی ها بیشتر). لذا برای شناسایی فرهنگ عمومی بایستی به جمیع عناصر توجه کرد نه به صورت خاص و تک بعدی.
2) عناصر فرهنگ عمومی از منابع مختلفی سر چشمه میگیرد که ممکن است ریشه تاریخی و سنتی داشته باشند یا اینکه دولت و حکومت آن ها را اشاعه داده باشد، یا اینکه از فرهنگ گروه ها و جوامع غیر خودی اخذ شده یا رسوخ کرده باشد.لذا هر کدام از منابع فوق ضمن آنکه صبغه خاصی به فرهنگ عمومی می بخشند آثار فرهنگی- اجتماعی مختلفی نیز بر جای می گذارند.
3) فرهنگ عمومی(در منظر جامعه شناختی) از نظر طولی،عرضی و درجه پذیرش در گروه،نسبی است.- نسبی بودن از نظر طولی(زمانی)، بدین معناست که یک فرهنگ یا عنصر فرهنگی ممکن است در دوره ای خاص خرده فرهنگ و حتی فرهنگ مربوط به گروهی خاص باشد ولی در دوره ای دیگر تبدیل به فرهنگ عمومی(عنصری از آن) شود.
- نسبی بودن به لحاظ عرضی، به مرجعیت گروهی یک پدیده در یک زمان خاص مربوط می شود، بدین معنا که بر اساس گروه مرجع انتخاب گروه مرجع انتخاب پدیده ی فرهنگی ممکن است خرده فرهنگ یا فرهنگ عامه باشد. به عنوان مثال امکان دارد یک خصوصیت فرهنگی در بین اقوام آذری به عنوان عنصری از فرهنگ عامه باشد اما در کل کشور به عنوان خرده فرهنگ محسوب شود.
تشریح و بررسی موضوع
در جهان امروز که نقش فرهنگ نسبت به گذشته فزونی یافته است ضرورت هماهنگی و همسویی صاحب نظران، کار شناسان و برنامه ریزان هر کشور با نیازهای فرهنگی جامعه خویش بیشتر احساس می شود زیرا برای سیاست گذار فرهنگی بسیار حا ئز اهمیت است که روند دگرگونیهایی که در فرهنگ روی میدهد و عواملی که بر آن موثرند، بر حدود سیاست گذاری ها و شیوههای تصمیم گیری اش چگونه تاثیر می گذارد و سمت و سوی این تا ثیر گذاری چگونه میباشد. به عبارت روشن تر سیاست گذار فرهنگی باید قبول کند که تصویر ثابت و یکنواختی را نمی توان از فرهنگ رایج در جامعه ارائه کرد به همین دلیل او نیز برای تحقق آرمان های اصلی خود باید تحولات و دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی را مورد ملاحظه قرار دهد و به تناسب آن در روز آمد کردن سیاستهای فرهنگی خویش تلاش نماید.
فرهنگ رایج در جامعه که از آن به عنوان فرهنگ عمومی یاد می کنند حوزه ای از نظام فرهنگی جامعه است که بر خلاف حوزه فرهنگ رسمی عمد تاً بر پذیرش و اقناع، استوار است نه بر اجبار و قانون،بنا بر این تحقیق در آن معادل است با تحلیل و تبیین آموخته ها،یافته ها،گرایشات ورفتارهای مردم جامعه،زیرا اصلاح فرهنگ عمومی عمد تاً به ویژ گی های اکتسابی شهر وندان یک جامعه در گذر سال ها یا حتی قرن ها اطلاق می شود به همین سبب تعریف جامع و مانع از فرهنگ عمومی بسیار دشوار و شاید هم غیر ممکن است لیکن با وجود همین دشواری، توجه به دو نکته زیر روشنگر راه شناخت فرهنگ عمومی است و آن اینکه:
اولاً: فرهنگ عمومی اکتسابی و آموختنی است.
ثانیاً: چون آموختنی است پس تغییر پذیر است، یعنی پیوسته دارای پویایی می باشد.
با توجه به آنچه که گفته شد باید خاطر نشان کرد که یک سری از عوامل و متغیرها به طور مستقیم بر فرهنگ عمومی تاثیر گذار میباشند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1) متغیرهای فرهنگی- اجتماعی مانند: مدرسه، وسایل ارتباط جمعی، خانواده، دوستان، نهادهای مردمی و نیز برنامه های فرهنگی همچون همایشها، سخنرانی ها، فعالیتهای هنری و مراسم فرهنگی و.... که همگی آنها ضمن اینکه خود از مولفه های فرهنگ عمومی می باشند واز آن متاثر می شوند بر فرهنگ عمومی جامعه نیز بسیار تاثیرگذار می باشند.
2) متغیرهای مذهبی مانند: مساجد، روحانیون، هیئت های مذهبی، جلسات قرانی و... نیز خود از مولفه های فرهنگ عمومی می باشند هم از آن تاثیر می پذیرند و هم بر آن تاثیر می گذارند.
3) متغیرهای سیاسی مانند: حکومت، رهبری، روابط با کشور های خارجی، احزاب و ... نیز علاوه بر اینکه بر فرهنگ عمومی تاثیر گذارند به عنوان مولفه ای از فرهنگ عمومی از آن تاثیر میپذیرند.
4) متغیرهای اقتصادی مانند: بازار، بورس، تورم، عرضه و تقاضا و... نیز از عوامل موثر بر فرهنگ عمومی هستند که از آن تاثیر می پذیرند.
نه/9 مورد از متغیرها و عوامل موثر بر فرهنگ عمومی:
با توجه به اینکه فرهنگ عمومی به مجموعه ای از باورها و رفتارهای صحیح و غیرصحیح یک جامعه گفته می شود و عوامل متعدد و متنوعی، قدیمی و جدید در پیدایش و ماندگاری آن تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم دارد، شناسایی این گونه عوامل و تقسیم بندی مختلف آنها به عوامل عمومی و مشترک، سخت افزاری و نرم افزاری و نیز اختصاصی و منطقه ای بسیار مهم است. چرا که هرگونه اصلاح و اقدامات سازنده در این حوزه مستلزم شناخت این سنخ عوامل و متغیرها است تا بتوان سازوکارهای اصلاحی و سازنده را در مورد آنها به کارگرفت. با توجه به نوع فرهنگ عمومی حاکم بر کشورمان متغیرهای اصلی و موثر در فرهنگ عمومی ایران عبارتند از:
1-طبیعی و جغرافیایی: این عوامل ممکن است جنبه طبیعی و جغرافیایی داشته باشد، چه اینکه در مناطقی از کشورمان که از جاذبه هایی نظیر نعمت دریا، ساحل، جنگل و... برخوردار می باشد، زمینه ارتکاب برخی رفتارهای خلاف شرع و قانون هم بیشتر مهیا می شود. یا مثلا در مناطق گرمسیری آمادگی بیشتری جهت رواج فرهنگ برهنگی و همچنین واکنشهای سریع و به اصطلاح چکشی وجود دارد. به عکس در مناطق سردسیری، خونسردی و ضرورت پوشش بیشتر محسوس می باشد. یا مثلا فرهنگ شهرهای زیارتی دارای خصوصیات مربوط به خود، آنهم در ابعاد مختلف می باشد.
2- تاریخ و حوادث گذشته: دسته ای از عوامل تاثیرگذار درفرهنگ عمومی، زاییده مسائل تاریخی و حوادث گذشته دور یا نزدیک است. و این تاثیرات به نوبه خود درسطح بندی کشوری، استانی و شهرستانی قابل تقسیم می باشد، لذا می بینیم در مناطق مختلف کشورمان در کنار تنوع لهجه ها و گویش ها، نوع پوشش و لباس و رفتار و عادتهای باستانی و ملی و نیز مذهبی از ویژگی های اختصاصی برخوردارند. یا مثلا در استان خوزستان از قدیم الایام برادران و خواهران عرب زبان، عید فطر را با شکوه و اهمیتی چون عید نوروز و بلکه بالاتر از آن نگاه می کنند، به طوری که بعضی مردم در آن منطقه می گویند عید عربها. بنا بر این با توجه به تاریخ و حوادث گذشته هر منطقه ای درسطح و گستره کشوری و فراگیر، مردم ما دارای فرهنگ های عمومی مثبت و منفی هستند پیدایش انقلاب اسلامی و به دنبال آن جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و جانانه ملت رشید ما در مقابل استکبار جهانی، موجب تغییر و تحولات بنیادین در فرهنگ عمومی کشورمان و نیز درسطح منطقه و بین الملل گردید و جابجایی بسیاری از معادلات معمول را به دنبال داشت. اینکه اهل فرهنگ و هنر ما به چه میزان در معرفی ارزشها و تاثیرات شدید این دومقوله تاثیرگذار درفرهنگ عمومی بوده اند، خود نیاز به نقد و بررسی های دقیق و کارشناسانه دارد.
3- عنصر زمان و مکان: از عوامل موثر در فرهنگ عمومی کشور دو عنصر زمان (مناسبت ها) و مکان (مانند حوزه، دانشگاه، اماکن مقدسه و زیارتی، مساجد و...) می باشد که شرح و بسط در این دو عامل نیازمند شرایط مقتضی خود می باشد. اما به عنوان نمونه آن هم در این مختصر توأم با اجمال و شتاب به نقش آفرینی بسیار مهم دور و نزدیک مساجد و سنگرهای مقاومت، دیانت و پیدایش جرقه های آغازین انقلاب اسلامی و تأثیر شگرف آن در کم و کیف فرهنگ عمومی باید اشاره مختصری داشته باشم. باید همگی اعتراف کنیم که متأسفانه مساجد ما در سطح کشور از وضعیت مطلوب یکسانی برخوردار نمی باشند و از آسیب ها و نابسامانی های متعدد و متنوعی در ابعاد گوناگون عمرانی، فرهنگی- هنری، مالی- اداری و نیروی انسانی و... رنج می برند و وجود متولیان متعدد و موازی کار، این ضعف و آسیب ها را مضاعف نموده است. و اینکه چرا در برخی نقاط کشور بودجه بازسازی برخی امکنه تاریخی و کلیساها و نیز فعالیت های ورزشی باید میلیاردی باشد و در برخی نقاط دیگر تعدادی از مساجد تعطیل و متروکه و یا به کلی فاقد مسجداند، از سؤالات قابل تأمل و بحث برانگیزی است که اگر معلوم گردد، دقیقا چه کسی باید پاسخگوی نهایی باشد، خود یک موفقیت مهم به حساب می آید. در عرصه تأثیر عامل زمان و مناسبت های ملی، مذهبی و انقلابی در فرهنگ عمومی، باید گفت این از جمله عواملی است که بسیاری از ملت ها و کشورهای مسلمان و غیرمسلمان از آن بی بهره اند. بسیار ضروری است که با برنامه ریزی و مهندسی بسیار دقیق و مدون و به دور از مدیریت های چندگانه و موازی و سلیقه ای، کم و کیف این عامل مهم و تأثیرگذار در فرهنگ عمومی، مورد کنکاش و دقت کارشناسانه قرار گیرد. متأسفانه اوقات فراغت در ایام تعطیلات فرزندان انقلاب در گروه های سنی مختلف تبدیل به یک داستان غم انگیز تکراری و ملال آوری شده که هر ساله سازمان ها و ادارات مختلفی آن هم به طور موازی، فعالیت های کلیشه ای و نوعا غیر جذاب را ادامه می دهند.
4- رسانه های جمعی: از دیگر عوامل مهم تأثیرگذار در فرهنگ عمومی، نقش آفرینی رسانه های جمعی شنیداری، نوشتاری و دیداری است که صدا و سیما و سینما نقش پررنگ تر و موثرتری را ایفا می کنند، که امیدوارم در مورد این مقوله مهم، افراد دلسوز و محققی بتوانند حق مطلب را ادا کنند. و ان شاءالله... افراط و تفریط ها و نابسامانی ها در این عرصه کم رنگ و حتی بی رنگ گردد.
5- وسایل و تکنولوژی جدید: از جمله عوامل تأثیرگذار در فرهنگ عمومی کشور، پیدایش وسایل و تکنولوژی جدید و به روز، مانند کامپیوتر، تلفن همراه، ماهواره، اینترنت و... می باشد، که متأسفانه نقش تخریبی این گونه موارد در فرهنگ عمومی و وضعیت فعلی بیشتر است و دشمنان ما، بیشتر از این اهرم بسیار موثر آن هم در سطح وسیع و ارزان درحال بهره برداری هستند. که این مهم باید در کارگروه های تخصصی مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا ما از حالت انفعالی و تدافعی بتوانیم بیرون بیاییم و در یک هیئت فعال و موثر ایفای نقش نماییم.
6- روحانیون، ائمه محترم جمعه و جماعات و اساتید و معلمان: نقش آفرینی روحانیت در ایران اسلامی از دیرباز تاکنون در جهت اشاعه فرهنگ ناب اسلامی، ظلم ستیزی و زدودن خرافات و بدعت ها و... بسیار مهم و ارزشمند می باشد و این نقش آفرینی در وقوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و در سنگرهای مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی جلوه بسیار روشن و بارزی پیدا نمود. روحانیت در ایران در سنگرهای مهمی مانند امامت جمعه و جماعت، وعظ و خطابه، تدریس در حوزه، دانشگاه و مدارس وحضور در برخی نهادها و ادارات تأثیرات به سزایی در فرهنگ عمومی جامعه دارد. همچنین اساتید دانشگاه و معلمین که نقش تعیین کننده آموزشی و تربیتی در شکل گیری شخصیت و هویت فرزندان این مرز و بوم دارند از دیگر اقشار فرهنگ ساز جامعه به شمار می آیند.
7- ورزش، ورزشکاران و ورزشگاه: امروزه در کشور ما مثل بسیاری از کشورهای دیگر این مقوله بسیار جذاب و تأثیرگذار در فرهنگ عمومی می باشد. جهت جلوگیری از صحنه های ضدارزش در عرصه ورزش، متولیان امر باید برنامه ریزی دقیق تری انجام دهند تا شاهد آثار مثبت آن در میان جامعه خصوصا جوانان باشیم و نابسامانی های فعلی از بین برود.
8- مراکز فرهنگی، بهداشتی و درمانی: مراکز فرهنگی ، اداری و غیر آن مانند حوزه و دانشگاه آموزش و پرورش و مدارس در همه مقاطع، اداره تبلیغات و فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیئت های مذهبی تأثیر بسزایی در سالم سازی فرهنگ عمومی مردم دارند.
9- قوه قضائیه و نیروی انتظامی: نظر به اینکه بسیاری از مفسدان اخلاقی و اقتصادی عالما و عامدا دست به کارهای خلاف ضدشرع و قانون می زنند و بالطبع فرهنگ عمومی را در ابعاد گوناگون دچار آسیب های جدی می نمایند، این دو نهاد بسیار باارزش با تعامل خوب می توانند نقش بازدارنده را در مقابل مجرمان داشته باشند.»
لایه های مختلف فرهنگ عمومی:
اگر فرهنگ عمومی عبارت باشد از محموعه منسجم و نظام یافته ای از اهداف، ارزشها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای مردم متعلق به یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت”. بنابراین فرهنگ عمومی، شامل تمامی فعالیتهای مبتنی بر اندیشه و عادت است که در جهت برآوردن نیازهای بشری بسته به انواع جوامع از نظر تاریخی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، رفتارهای عمومی مردم را شکل می دهد. همه انسانهایی که از گذشته های دور تا کنون در اقصی نقاط دنیا زندگی کرده اند؛ فرهنگ داشته اند. پس فرهنگ یک پدیده عام است و هیچ گروه یا فردی در جامعه انسانی نمی توان یافت که فرهنگ نداشته باشد؛ اما از آنجایی که اقوام و جوامع مختلف به نحوه یکسانی در برآوردن نیازهای خود و برخوردشان برای رفع نیازها یکسان نبوده است، طبیعتا فرهنگ خاص خود را ساخته و پرداخته اند و از این رو است که در جوامع مختلف، تنوع فرهنگی به چشم می خورد. لیکن در یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت، بسیاری از ارزشها، باورها، هنجارها، معیارها و الگوهای رفتاری هستند که گذشته از تکثر فرهنگی قومیتهای مختلف جامعه، جنبه عام داشته، همگان آن را پذیرفته اند و در یک کل اجتماعی از آن پیروی می کنند. همین جنبه های عام در یک جامعه بزرگ یا ملت را به عنوان “فرهنگ عمومی” آن جامعه می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد. شخصیت اجتماعی مردم یک جامعه در فرهنگ عمومی آن خلاصه می شود و اهداف و کیفیت و مسیر حرکت به سوی تعالی با زوال و عقب افتادگی آن تحت تاثیر فرهنگ عمومی است. لذا اهمیت شناخت و بررسی فرهنگ عمومی برای ارتقا و تحول آن در مسیر رشد و توسعه، آشکار می شود. بسیاری از پژوهشگران برای واکاوی فرهنگ عمومی و اصلاح و برنامه ریزی آن ابتدا به بررسی دقیق آن از طریق کارکردهای سطوح و لایه های مختلف فرهنگ می پردازند.
زیرا فرهنگ از سطوح مختلفی مشتق شده است که در اینجا اشاره می شود.
1-
برخی از این
مشتقات در یک نظام فرهنگی، پایه ها و ریشه های فرهنگ عمومی را
می
سازند. این بخش را لایه زیرین مجموعه می نامند که دیگر سطوح و لایه ها بر آن قرار
دارند.
2- می توان گفت که جهان بینی ها و شناخت شناسی در این سطح قرار دارد که ریشه بسیاری از باورها، اعتقادات و ارزشها را به عنوان لایه بعدی فرهنگ تشکیل می دهند.
3- سطح بعد، آیین ها، هنر و ادبیات است که لایه بعدی را تشکیل می دهند و بر پایه باورها، اعتقادات و ارزشهای یک جامعه استوارند.
4- لایه بعدی که بیرونی ترین و آشکارترین سطح است، هنجارها و الگوهای رفتاری و معیارهای اجتماعی در یک جامعه مورد مشاهده و بررسی است. یکی از جامعه شناسان به نام اولسون، فرهنگ را دارای چهار مولفه هنجار، باور، ارزش و تکنولوژی می داند. در هنجار به دنبال این هستیم که چه چیز در فرهنگ مردم وجود دارد و در ارزش به دنبال این هستیم که چه باید باشد. در حقیقت نگرش آرمانی به آنچه که در فرهنگ عمومی انتظار داریم، ارزش است و در تکنولوژی، به چگونگی انجام امور توجه داریم.
جلوههای مختلف فرهنگ (عمومی) از آنجا که فرهنگ ذاتا امری است ذهنی و زمانی جنبه عینی می یابد که در تمدن متبلور شده باشد و نیز صرف نظر از پسوندهایی که ممکن از بعد از فرهنگ بیاید دارای جلوه هایی چند است و «با این نگاه به فرهنگ ( امر معنوی متجلی در حوزه امر طبیعی )، جلوه های فرهنگ (عمومی) را میتوان به چند وجه تقسیم نمود. 1
1- فرهنگ درونی شده : جایگاه اصلی معانی، ذهن افراد است. حیات درونی افراد در عین حال که خاستگاه معانی است، حامل معانی هم میباشد؛ فرهنگ در این حوزه نشو ونما میکند؛ تغییر مییابد و.... اما خود ذهن محصول فرهنگی است که آموخته میشود و بعد از دوره اکتساب حامل فرهنگ و گاه مولد آن میشود. این وجه فرهنگ را میتوان « فرهنگ درونی شده » نامید . فرهنگ درونی را روانشناسان از جهت انتقال معانی، تثبیت و تغییر آن مورد بررسی قرار می دهند . فلاسفه هم در افقی وسیعتر حوزه معنی را مورد کاوش قرار میدهند. اموری چون اعتقاد، ارزشها و گرایشها که به عنوان فرهنگی یا بخشی از آن یاد شده است، حوزهای از فرهنگ است که جایگاه اصلی آن درون یا ذهنیت افراد است که در قالب نمادها، همراه با تربیت، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود
2- فرهنگ نمادی : هنگامی که فرهنگ در قالب نمادها ظاهر میشود، که از طریق آن تفهیم و تفهم و آموزش انجام میگردد، میتوان از جلوه دیگری از فرهنگ یاد نمود که با عنوان «فرهنگ نمادین ( نمادی شده)» مشخص میگردد. آثار هنری، کتاب و نوشته از این نوعند
3- فرهنگ نهادی : شکل دیگر بروز فرهنگ ( معنی) بروز آن در رفتار فرد است . رفتار افراد در جامعه در ترکیب با هم و رسوب شدن در طی زمان اشکالی از رفتار را تثبیت میکند که از آن به عمل قرار گیرد به آن « فرهنگ نهادی شده» گویند. 4
4- فرهنگ متبلور : فراتر از اینها، فرهنگ از طریق رفتار، تنها در قالب نهادها که معنوی هستند و شکل رفتار را تعیین میکنند، تبلور نمییابد . تغییراتی که انسان در طبیعت ایجاد میکند، از جمله ابزار و آثار، آنها هم ذهنیت انسانها (معانی) را در خود حفظ میکند. این مجموعه را میتوان «آثار فرهنگی » نام نهاد که شامل ابزارها هم میشود. ماهیت آنها مادی است و بکار عمل میآیند؛ بعد از خلق بیشتر امری مادی هستند تا معنوی؛ اما همیشه وابسته به حوزه معنا باقی میمانند. با قبول این تقسیمبندی میتوان فرهنگ عمومی را واقعیتی معنوی دانست که در سه شکل تجربه میشود:
درونی ( تجربی بیواسطه)
تجربه درونی و تجربی نماد
نهادها و آثار ( ابزار )
تبلوری و متجلی»
نظریه های فرهنگ عمومی:
با تشکیل سازمان های جدید اجتماعی مسئله هویت و هویت شناسی در موضوع فرهنگ عمومی جایگاه ویژه ای به خود گرفت. در فرهنگ عمومی هویت یک طرف سکه و ارزش های عامه طرف دیگر آن است. در ادبیات جامعه شناسی و ارتباطات غرب سه نوع نظریه درباره فرهنگ عمومی به وجود آمده است که هریک از آنها کم و بیش حاکم بر فرهنگ های عمومی امروز بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی است .
یکی از سه مکتب فکری که در جهان غرب بیشتر مورد بحث قرار گرفته است فرهنگ عمومیِ «جامعه توده وار» یا انبوه است. جامعه تودهوار، وسایل ارتباطی توده وار یا جمعی، و فرهنگ توده وار یا عامه اجزای این نظریه است. جامعه توده وار به نوعی از جامعه اشاره می کند که در آن روابط میان افراد به علت صنعتی و مدرن شدن شکل تودهای به خود گرفته و ازدیاد جمعیت به ویژه در شهرهای بزرگ عامل اصلی آن است. طبق نظریات طرفداران این مکتب، خاستگاه فرهنگ توده وار یا فرهنگ عامه، یکی از نتایج این فرآیند است.
اصطلاح فرهنگ تودهوار غالباً برای ایجاد
تمایز میان هنر معتبر پایدار و فرهنگ کالایی برخاسته از توده ها نظیر موسیقی پاپ و
نمایش های طولانی تلویزیون، تیراژ روزنامه ها و کمیت آنها، بازاریابی، روش های
آماری، آگهی های شهری و تابلوئی در بزرگراه ها و کنار پارک ها و
استادیوم
های ورزشی، سنجش افکار عمومی، احزاب به اصطلاح محبوب روز، جناح های مورد جذب و
ادغام توده ها مورد استفاده قرار می گیرد.
دومین مجموعه گزاره ها یا نظرها در موضوع فرهنگ عمومی در جامعه به جبر فن آوری اطلاعات مربوط می شود. این دیدگاه مدت هاست که یکی از رایج ترین دیدگاه هائی است که در زمینه ماهیت دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی به بحث می پردازد و مانند مکتب فرهنگ توده وار نفوذ بسیاری در میان سیاست گذاران به جای گذاشته است. طبق این مکتب تمدن مدرن، تاریخ اختراعات مدرن است. ماشین بخار، تلویزیون، اتومبیل، کامپیوتر و ماهواره این وضع تازه را برای انسان نوین فراهم آورده اند.
توسعه ای که زمینه را برای فن آوری نوین و در نتیجه برای دگرگونی اجتماعی و فرهنگی مناسب کرده است، مقوله ای خودزاست. مکتب معتقد به جبر فن آوری در نیم قرن پیش در بحث های مربوط به فرهنگ و ارشاد جامعه و وسائل ارتباط جمعی خود را در تعبیر معروف «دهکده جهانی» نشان داد. این مکتب ابتدا در آمریکای شمالی (کانادا و ایالات متحده) و سپس در اروپای غربی و بعدها به تقلید روز در میان دولتمردان و دست اندرکاران دنیای شرق از جمله ممالک اسلامی مطرح شد.
نظریه اقتصاد سیاسی، سومین مکتب مطرح در قبال فرهنگ عمومی است. مارکسیست ها، نومارکسیست ها، چپ جدید و کسانی که نسبت به جامعه دیدگاه سوسیالیستی دارند، حامیان این نظریه را تشکیل می دهند. نویسندگان این قلمرو نیز مانند پژوهشگران نظریه فرهنگ توده وار و پیروان مکتب جبر فن آوری و فرهنگ، افراد و گروه های گوناگونی هستند و آثار آنها در موارد بسیار زیادی سرمشق کار سیاستگذاران، «روشنفکران» و دست اندرکاران غرب و شرق و همچنین برخی در ممالک اسلامی بوده است.
نظریه اقتصاد سیاسی دایره بسته شده در مکتب توده وار را مورد سؤال قرار می دهد و این پنداشت را مطرح می سازد که رسانه های ارتباط جمعی و وضع فعلی زندگی مدرن آنقدرها هم باعث فرهنگ توده وار و ابزار شکل دادن به آن نیستند، بلکه آنها مجاری انتقال محتوای فرهنگی هستند، محتوایی که مستقل از آن رسانه ها شکل توده را به خود گرفته اند.
تصویری که نظریه پردازان فرهنگ و جامعه توده وار ارائه می کنند، اغلب از نگرش مسیحیت پروتستانی به جامعه و حداقل از دکترین اقتصادی «اقتصاد آزاد» گرفته شده است. اما نظریه پردازان اقتصاد سیاسی اکثر دیدگاه های خود را از دیدگاه مارکسیستی «تولید» گرفته اند. نظریه اقتصاد سیاسی برعکس نظریه فرهنگ توده وار، از پائین و نه از بالا به این فرآیند می نگرد تا توده ها بتوانند در ماشین سیاسی و اقتصادی و در تولید و توزیع پیام های فرهنگی مشارکت جویند. اکثر هواداران این مکتب فکری براین باورند که انسان اساساً خوب است و این نیروهای اجتماعی است که او را به فساد می کشاند.
اگر اوضاع مطلوب اجتماعی و به ویژه نهادهای سالم اقتصادی و سیاسی سکولار (دنیوی و غیردینی) به وجود آید، معیارهای دل چسب فرهنگی را شکوفا خواهند کرد. از مارکس گرفته تا لنین از «مکتب انتقادی فرانکفورت» گرفته تا «مکتب اقتصادی لندن»، با همه تفاوت هایی که ملاحظه می شود، در کل معتقد به این نظریه اقتصاد سیاسی هستند.
نظریات این سه مکتب در اینجا خلاصه شد چون
این نظریات بیش از حد در بین دولتمردان، «روشنفکران»، دانشگاهیان، دانشجویان، و
رسانه های امروزی در ایران تبلیغ شده بدون اینکه دیدگاه ها و جهان بینی های مادی و
عواقب سیاستگذاری های آنها برای عامه مردم توجیه گردد. نظریه های دیگر نیز موسوم
به فرانوگرائی فرهنگی و فراساختارگرائی غرب نیز که همچون یک همتای برجسته در
قلمروهای فلسفه تاریخ و نقد ادبی سه دهه اخیر ادبیات و رسانه ها و گفتمان های
دولتی ما حضور داشته، نسبت به مکتب فکری معتقد به توده وار و جبر فن آوری و اقتصاد
سیاسی چندان تفاوتی ندارند. این نظریه های دیگر یا فرعی در حقیقت پاسخ به بحران
های
مکتب
های اصلی است و مقاومت در برابر وضع موجود که ضمن انتقاد به تجلیل از وضع خود
می پردازد.
تغییر فرهنگ عمومی
فرهنگ عمومی قلمرویی است سیال و در حال تغییر که بعضی از حوزههای آن به سرعت در حال تغییر است و بعضی از حوزه های آن به صورت بطنی تغییر میکند و گاه ثابت باقی میماند. آنچه به عنوان افکار عمومی شناخته می شود بخشی از فرهنگ عمومی است که در جوامع جدید با سرعت زیادی تغییر می کند و به حوزه عرفی آن تعلق دارد. همچنین آنچه به عنوان مد (خصوصاً پوشش و آرایش) شناخته می شود بخشی ار حوزه عرفی فرهنگ عمومی است. بر این اساس میتوان تصور نمود که ارزش ها ،عقاید و هنجارها یی از حوزه فرهنگ عمومی خارج شوند و به صورت فرهنگ رسمی در آیند و متقابلاً عقاید از سوی نخبگان فکری و یا سیستمداران ارائه شود و به تدریج وارد حوزه فرهنگ عمومی می شود.
1) پارادایم مثبت گرایی
این پارادایم که از سنت و روش علمی در حیطه
واقعیت های طبیعی پیروی می کند ، معتقد است که فرهنگ هم مانند دیگر پدیده ها ،هر
چند با پیچیدگی بیشتر، واقعیتی است که می توان به روشی مشابه روش علوم طبیعی، در
خصوص آن تحقیق نمود.در خصوص آن نظریه پردازی کرد و
نظریه ها را به کمک تجربه آزمود.
این دیدگاه که به عنوان نگاه پوزیتیوسیتی به فرهنگ و جامعه شناخته می شود، به
تبع مفروضات اولیه ای که پذیرفته، در خصوص فرهنگ دانشی تحلیلی و انتزاعی مشابه
اقتصاد و علوم طبیعی عرضه میکند، مفهوم سازی میکند و آن مفاهیم را به شاخصهایی
برای اندازه گیری تغییرات فرهنگی تبدیل میکند. از این رو به لحاظ نظری، مستعد
ساخت و کاربرد شاخص های فرهنگی است. این دیدگاه به لحاظ روش شناختی شاخص سازی را
مجاز و بلکه ضروری
می داند(رجب زاده،1378)
2) پارادایم تفسیری
در مقابل پارادیم مثبت گرایی، باید از سنت و روشی در مطالعه فرهنگی یاد کرد که به عنوان سنت تفسیری،تفهیمی و... از آن یاد می شود.این عنصر،فصل واقعیات انسانی از واقیت طبیعی را عنصر معنا میانگارد که قابل تجربه حسی نیست و قابل زیستن و فهم از درون است. در این نگاه، واقعیت انسانی منسخ از معنا، همان واقعیت طبیعی است که علوم طبیعی به مطالعه آن می پردازند. در مقابل، واقعیت طبیعی مدغم در معنا ،واقعیتی انسانی است که موضوع مطالعه علوم فرهنگی است و روش خاص خود را دارد. به لحاظ ماهوی، حیات فرهنگی در مقابل حیات طبیعی قرار می گیرد. در این دید گاه،مفهوم معنا، مفهوم کلیدی است.
معنا امری است که از درون زندگی و جریان زندگی سر بر می آورد، بنا بر این امری است زیسته و اگر مفهوم تجربه هم از آن اطلاق شود، باید از تجربه زیسته صحبت کرد، در مقابل تجربه حسی معنا، فهمیدنی است و قابل فهم و تفهم نه قابل درک تجربی، هر چند که تجربه حسی واسطه تفهم قرار می گیرد. بنا بر این وجه همت علوم فرهنگی فهم معناست و تجربه حسی فقط ابزار آن تلقی می شود. از این نگاه، فرهنگ مفهومی است برای نامیدن حیطه معانی و هر آنچه معانی به آن رنگ می بخشد و آن را به صورت پدیده ای انسانی در می آورند و پدیده فرهنگی، پدیدهای معنا دار است (رجب زاده،1378).
3) پارادایم انتقادی
این پارادایم سعی دارد دو پارادایم قبلی را با هم تلفیق کند و هم به علیت های اجتماعی و هم به معانی و فهم افراد از موضوعات مختلف توجه داشته باشد.تئوری انتقادی علوم اجتماعی فقط به دنبال شناخت نیست،بلکه به دنبال تغییر وضع موجود نیز هست، همچنین بر خلاقیت انسان ها تاکید دارد. این پارادیم معتقد است که نهایتاً یک نظم اجتماعی ایدهال میتواند در جامعه بوجود بیاید.بحث اصلی این دید گاه بر دو قضیه متمر کز است:
الف) ایدهها و افکار مردم حاصل جامعه ای است که در آن زندگی می کنند. چون اندیشه از نظر اجتماعی شکل میگیرد. دستیابی به دانش بی طرف و عینی و نتیجهگیری بدون تاثیر پذیری از دوره ای که در آن زندگی میکنیم، غیر ممکن است و تمامی الگوهای مفهومی که به کار میگیریم، مربوط به یک دوره تاریخی است.
ب) روشنفکران و متفکران نباید کوشش کنند که بینش بی طرف و عینی داشته باشند،یعنی این که واقعیت از قضاوت ارزشی جدا نیست و بر عکس،محقق باید دید گاه انتقادی داشته باشد و این گرایش باعث افزایش آگاهی فرد و جهت دادن به تحولات اجتماعی می شود (رجب زاده،1378).
خرده فرهنگ و فرهنگ عمومی:
همه انسانهایی که از گذشتههای دور تا کنون در اقصی نقاط گیتی زندگی کرده و میکنند برای تفسیر و تحلیل و رفع نیازهای مختلف خود گردهم آمده و در چارچوب گروههای اجتماعی و جوامع انسانی منظومهای همانگ و انسجام یافته یعنی فرهنگ را بوجود آوردهاند . پس فرهنگ از طرفی یک پدیده عام است، یعنی هیچ گروه و جامعه انسانی نبوده و نیست که فرهنگ نداشته باشد . از طرف دیگر از آنجا که هر گروه و جامعهای پیوسته تحلیل وتفسیر خود را از واقعیات حیات و نیازهای بشر داشته و برخورد ویژه خود را در تلاش برای رفع این نیازها مبذول داشته است طبیعتاً فرهنگ خاص خود را ساخته است . بدین ترتیب در میان گروههای انسانی ، جوامه واقوام مختلف فرهنگهای متنوعی وجود دارند که هر کدام ممکن است در جنبهای از بسیار جنبههای فرهنگ ، متکاملتر از دیگری باشد ولی در مجموع هیچیک بردیگری برتری ندارد. نه تنها فرهنگها در بین ملل و اقوام مختلف متفاوت هستند که در داخل یک جامعه بزرگ نیز فرهنگهای کوچکتر یا خرده فرهنگهای مختلف و متفاوتی یافت میشود.
چه باید کرد؟
آنچه بطور اجمال در این نوشتار مورد ملاحظه قرار گرفت تا حدودی قدرت، جامعیت و گستردگی فرهنگ عمومی و تأثیرات آن بر زندگی اجتماعی انسانها را بیان میکند . باتوجه به ابعاد و بزرگی این تأثیرات است که اهمیت مطالعه دقیق و همه جانبه فرهنگ عمومی و رابطه و پیوند آن با سایر مقولات جوامع انسانی روشن میشود . در این بررسی اجمالی تاکید ویژهای به آنچه تحت عنوان معیارهای فرهنگی معروف هستند بعنوان مشخصترین و اصلی ترین وجه تعیین کننده هویت و قابلیت فرهنگی عمومی به عمل آمد وبه برخی از معیارهای فرهنگی که مستقیماً موجب صعود یا سقوط نظامهای اجتماعی میشوند اشاره گردید.
در اینجا بعنوان نتیجهگیری از موارد یاد شده به نکته دیگر که در بحث مربوط به فرهنگ عمومی قابل ملاحظه به نظر میرسند باز هم بصورت اجمال پرداخته میشود:
1ـ ضرورت اصلاح و تغییر فرهنگ عمومی
مشاهدات ما از دنیایی که در آن زندگی میکنیم بیان کننده این واقعیت است که در هیچ دورهای از تاریخ حیات بشر، وضعیت جهان تا این حد دستخوش تغییر و تحولات سریع و خارقالعاده نبوده است. تغییرات و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ، ایدولوژیک ، و تکنولوژیک نه تنها عمیق و عظیماند، بلکه به گونهای شگفت آور غیر قابل اجتناب وناگزیر به نظر میآیند. این حقیقت که زمینی که برروی آن زیست میکنیم درمقایسه با جهان هستی بسیار کوچک است و اینکه مرزهای جغرافیایی و قلمروهای ملی مشخص شده بر روی آن در برابر امواج و ابعاد عظیم تغییر و تحول که در گوشه و کنار کره خاک پیوسته در حال تکوین و تبدیلاند کمتر به حساب میآیند، برکسی پوشیده نیست. در دنیای متحول امروز عمدتاً به سه شکل میتوان به زندگی و حیات اجتماعی ادامه داد: میشود مرعوب و مفعول امواج گسترده تحولات وابعاد عظیم آن بود ، میتوان براین امواج سایه گستر و سرنوشتساز سوار شد، و نیز میتوان موج آفرید و سایه ان را از خانه و محله و جامعه خود تا اقصی نقاط این دنیای بیمرز گسترانید.
این موضوع نباید چیز چندان غریبی به نظر آید، چرا که هم اکنون آنهائی که افسار امواج خروشان و تیزپای تغییرات را بدست دارند انسانهائی هستند درست مانند بقیه انسانها. فقط از طیق بکارگیری توان و قابلیتهایی که همه دارند، و چه بسا از آن غافلند ، آنها توانستهاند حضور و مکانیزمهای حرکت امواج را شناسایی کنند و آن رادر جهت منافع وامیال خود، و یا در راستای رفع نیازهای واقعی یا کاذب خود، بکار گیرند. در صورت به کارگیری همان توان و قابلیتهای عام بشری ، دیگران و از جمله جامعه ماهم میتواند برای انجام چنین شناخت و بهرهبرداریهایی قیام و اقدام کند و سهم خود را از حاصل و نتیجه حرکت امواج تغییر و تحول در جهان بردارد . چنین امری البته نیاز به تصمیم و اراده و همت جمعی یک جامعه دارد، و لازم است زمینه فرهنگی ـ اجتماعی آن در بین مردم فراهم گردد. اما همانگونه که بصورت ضمنی اشاره شد این، یعنی حضور و وجود امواج عظیم تحول و تغییر، همه آنها واقعیت دارد نیست . در ورای آن واقعیت دیگری نیز قابل درک و مشاهده است، فقط کمی بیشتر دقت و حساسیت و تیز بینی میخواهد. به اعتقاد ما هیچ پدیدهای در جهان هستی بیخالق نیست و میدانیم که خالق و پدیدآورنده پدیدههای اجتماعی انسانها هستند.
امواج عظیم تحولات اجتماعی ، اقتصادی ، تکنولوژیک و غیره در دنیا، هر چفدر هم که ابعاد و گستردگی خارق العاده داشته باشند باز هم یک خصوصیت اصلی دارند و آن اینکه پایهگذار آنان انسانها بودهاند، انسانهایی همانند ما . هیچ تحول و تغییر اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی، یا تکنولوژیک که امواج هر چقدر کوتاه یا بلند داشته باشد، نمیتوان یافت که ریشه و اساس آنرا افراد انسانی پیریزی نکردهباشند . حال ممکن است این آغاز و پایهریزی توسط یک فرد یا تعداد معدودی افراد صورت گرفته باشد و سپس توسط جماعتی بدان دامنزده شده و در مراحل بعدی با مشارکت و دخالت گروههای کثیری بر گستردگی و شدت حرکت آن افزوده گشته و بصورت یک جریان قوی تحولات و تغییرات در آمده است. اگر شرایطی که در جامعه ما حکمفرما و جاری است آن چنان به نظر نمیرسد که بتواند ما را نه مرعوب و مجبور به تسلیم وپذیرش بیچون و چرای هر تحول و تغییر برآمده از شرایط جامعه خودمان یا جامعه جهانی، که فعال و سوار بر امر امواج تغییر است بنماید. و از آن بالاتر چنانچه آرمانها واهداف بلندی الهام بافته از اسلام و قرآن داریم که فکر میکنیم میتوانند جریانساز و موج آفرین باشند، اصولی در این راستاست، باید فرهنگ عمومی و ضرورت تحول و اصلاح آنرا در جامعه خود دریابیم.
پس برای اینکه به خصایل نیک ، ارزشهای متعالی ، و گرایشات و رفتارهای سازنده وتکامل بخش فرصت شکوفایی ببخشیم ، باید فرهنگ عمومی جامعه را برای پرورش آنها تزکیه و اصلاح نماییم . بدون توجه به این مهم هرگونه سرمایهگذاری دیگر و تامین منابع دیگر دخیل در امر رشد و توسعه چندان راه به جایی نخواهد بد. تجربه تاریخی خودمان و دیگران این واقعیت را به ثبوت رسانده است.
2ـ چگونگی اصلاح وتغییر فرهنگ عمومی
با توجه به آنچه در بخشهای قبلی راجع به شناخت فرهنگ عمومی و کارکرد عوامل و مشتقات آن بیان شد، در جریان طراحی برنامهای برای ایجاد تغییر و اصلاح در فرهنگ عمومی لازم است ملاحظاتی چند را منظور داشت تا اجرایآن برنامه در عمل با موفقیت قرین گردد. اگر ما به شرایط موجود دنیا و جامعه خود از موضوع و جایگاه فردی نگاه کنیم شاید به این نتیجه برسیم که در برابر بزرگی و پیچیدگی تحمیلها هیچکاری نمیشود کرد وباید تسلیم روزگار شد. نظام فرهنگی موجود با مقتضیات و القائات آشکار و پنهان خود در این صورت، همچون هیولایی عظیم و افسار گسیخته میماند که هر گونه تلاش ومقاومت ما در مقابلش آنچنان ضعیف و ناتوان به نظر میرسد که بعید است راهی به جایی برد.
مورد دیگری که در بحث چگونگی اصلاح باید مورد ملاحظه قرار گیرد این است که هر گونه برنامهریزی جهت تغییر یا اصلاح فرهنگ عمومی باید در بر گیرنده میل و اراده مردمی باشد که تحت تأثیر آن فرهنگ و به تبعیت از اقتضائات آن زندگی میکنند . بنابراین غلط است که فکر کنیم گروهی به عنوان خبره یا نخبه یا مسئول می توانند همه پروسه شناخت و تجزیه و تحلیل فرهنگ عمومی یک جامعه وسیع را به عهده بگیرند و پس از آگاهی بافتن از نقاط ضعف و قوت، به نسخه پیچی و سپس پیاده کردن برنامه اصلاح و تغییر بپردازند، بیآنکه انسانهای ذینفع در این امر نیاز به تغییر و تحول را خوددرک و در پیوسته تغییر دخالت داشته باشند.
نقش روزنامه ها در رشد و گسترش فرهنگ عمومی
امروزه علیرغم پیشرفتهای فراوان علوم ارتباطی و اطلاع رسانی ،هنوز در بین رسانه های گروهی ، جراید خصوصاً روزنامه ها ، سودمندترین ،فراوان ترین و ارزان ترین وسیله برای بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه و مبارزه با جهل و بی خبری به شمار می آیند. در بین جوامع توسعه یافته و در حال توسعه هنوز نشر و مطالعه روزنامه مبین روشنفکری ،درک عمیق و بالا بودن شعور سیاسی و اجتماعی است. روزنامه ها به خاطر ویژگیهایی از قبیل ارزانی، فراوانی، نقل صحیح و دقیق اخبار، اختصار و تنوع مطالب و سادگی زبان و...، قادر هستند طیف گستردهای از اقشار مختلف جامعه را تحت پوشش اطلاعاتی قرار دهند و نیز به واسطه مقبولیتی که در مردم دارند میتوانند وسیله خوبی برای انتقال آگاهیهای مختلف به ذهن و خاطر مردم وترمیم و تصحیح روابط و ضوابط موجود در جامعه باشند.
ارائه پیشنهادات:
1-خانواده به عنوان اولین کانون تربیتی باید نسبت به مسئولیتهای خویش آگاه باشد. باید اعضای این تجلیگاه پرورش و تربیت، پاسدار حریم مقدس آن و دارای اعتدال رفتار باشند. زیرا محیط خانواده بستر رشد فضایل و ملکات اخلاقی و تحکیم مبانی عقیدتی و فرهنگی است.
2 - وظایف و تعهدات جامعه نیز در اشاعه فرهنگ سالم کمتر از خانواده نیست جامعه به کمک رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری در القاء و انتشار فرهنگ اصیل دینی و آیین ملی و رشد و بالندگی جامعه بسیار موثر است .
برخی از مسئولیتهای جامعه عبارت است از :
ـ تبلیغ پیام انسان ساز اسلام و مداومت در ابلاغ، که جامعه را از گزند نفوذ فرهنگهای بیپایه و وارداتی مصون میدارد. و بنیه اعتقادی افراد را تقویت مینماید.
ـ رسانهها باید، جامعه را به دانشگاهی مبدل نمایند که بستر تبادل افکار باشد و در فضای باز فرهنگی ارائه الگوهای پسندیده معنیدار شود.
ـ آموزشهای فرهنگی از سوی رسانههای جمعی باید به صورت مستقیم و غیرمستقیم باشد و نیز مطابق نیازهای عمومی افراد جامعه در تمام زمینههای فرهنگی صورت پذیرد .
ـ آموزشهای فرهنگی باید با مقتضات زمان همراه بوده و طرحها و برنامههای نوین ارائه دهد .
ـ لازمه درونی شدن ارزشها وجود انگیزههای قوی است.
تحولات اجتماعی معاصر ایران
کلیات و مفاهیم تحولات اجتماعی (بخش اول)
فصل 1- اندیشه تحول در آرای فلاسفه تاریخ و جامعه شناسان
1-تعریف تغییر اجتماعی ؟ مجموعه تغییراتی که طی زمانی بر اساس ( رفتارها ، سیاست ، قوانین ، اعتقادات ، هنجارها )اتفاق می افتد و شخص میتواند در طول زندگی خود نتیجه قطعی آن را ببیند.
2-تعریف تحول اجتماعی ؟ مجموعه ای از تغییرات که در طول یک دوره ی طولانی طی یک یا چند نسل در جامعه رخ میدهد.
تغییر در زمان کوتاه انجام میشود ولی تحول در طی دوره ی زمانی اتفاق می افتد.
نکته : عامل تحول اجتماعی که بر اساس تحول فکر و اندیشه صورت میگیرد انسان است .
پیروان این نظریه،عوامل جغرافیایی یعنی آب و خاک و هوا را اصیلترین عامل تشکیل جامعه و تاریخ و علت تامه تشخص جوامع و تمدنها میدانند. عامل جغرافیایی مانند آب و هوای طبیعی،حرارت،تغییرات فصلی و جریانهای زیرزمینی،پدیده جاذبه،جریان رودها و دریاها
از دوره باستان فلاسفه و دانشمندان قدیم مانند( ارسطو و افلاطون ، سیسرون ، هردوت ، گزنفون ) و متآخرین ( مونتسکیو ، راتزل ، لوپه ، هانینگتون ) را میتوان اشاره کرد.
اشکال نظریه :: عامل اراده و توان فکری انسان را نادیده گرفته مورد اشکال است.
این نظریه توسط فلاسفه بزرگی چون( نیچه ، هگل ، جان استوارت میل ، ویلیام جیمز ) و از همه مهمتر نظر کارلایل که معتقد است تاریخ با نوابغ و قهرمانان ، پیامبران ، سرداران بزرگ آغاز می شود.
بهطور کلی مبانی فکری این نظریه بر این اصل استوار بود که قهرمان با محیط خویش به مبارزه برمیخیزد و به این سبب،ناگواریها و تلخیهای فراوانی را تحمل میکند ولی از این لحاظ که روح خود را درک کرده است، به ناچار جامعه و مردم را به تبعیت از اراده خود وامیدارد و براین اساس مسیر تاریخ را معین میکند و بدینترتیب جامعه را به سوی کامیابی سوق داده و به تاریخ و تمدن معنی میدهد.
اشکال این نظریه:: در این است که فراموش کردهاند شخصیتهای بزرگ، خود محصول و مجری ضروریات زمان خود هستند و.تنها خصوصیت آنها این است که این ضروریات را درک کردهاند و معنای روابط اجتماعی جدید را-که در حال تکوین است- زودتر از معاصران خود دریافتهاند.طبیعی است که نقش این نوابغ فقط در تفسیر صورت ظاهری وقایع است و قادر به ایجاد تغییرات عمیق در علل کلی نیستند زیرا خود آنها معلول این علل هستند.
برخی اندیشمندان و فیلسوفان تاریخ همانند( باتیستا ویکو، نیکلا دانیلویسکی ، اسوالد اشپنگلز) و آرنولد توین بی معتقدند که حرکت تاریخ دورانی و تناوبی است؛ بدین معنی که پیاپی تمدن هایی پدید می آیند، تمدن هایی دیگر ناپدید می شوند و این دوران و روند تناوبی در بستر تاریخ استمرار می یابد و حرکت تاریخ از این دایره بیرون نمی رود. براساس این نظریه آدمی هرگز به کمال نهایی دست نمی یابد؛ بلکه جریان تاریخ بطور متناوب به نقطه ای از کمال می رسد و سپس از آن نقطه باز می گردد و مسیری دیگر در پیش می گیرد. برخی دیگر به سیر اجتناب ناپذیر تکامل جوامع اعتقاد دارند
اشکال نظریه :: نگرش به تاریخ ضرورتآ باید فراگیر و گسترده باشد و خط ممتد زمان و حوادث آن در فلسفه تاریخ و قوانین و نظامات مرتبط با آن در نظر گرفته شود؛ در حالی که نگاه توین بی به تاریخ از پایین بوده و تنها از روزنه ای کوچک به تاریخ نگریسته. او به یکایک حوادثی که در عصر خودش روی داده، تکیه کرده و برخی را در حال اعتلا و صعود و برخی دیگر را در حال انحطاط و سقوط مشاهده کرده؛ در حالی که اگر حوادث را از فراز آنها می نگریست و خط ممتد آنها را مشاهده می کرد و برهه های تاریخ را جدا از هم نمی دید، به نتیجه ای دیگر دست می یافت.
مجموعه فرآیندهایی است که در یک زمان کوتاه نمیتوان آن راملاحظه کرد.تحول اجتماعی را میتوان به مثابه منظره واحدی بدانیم متشکل از توده ای از جزئیات که جز از ارتفاع زیاد قابل رویت نیست.
پدیده های قابل رویت و قابل بررسی در مدت زمان کوتاه بصورتی که هر شخص معمولی نیز در طول زندگی خود یا در طول دوره کوتاهی اززندگی اش میتواند یک تغییر را شخصآ تعقیب نماید. و نتیجه ی قطعی اش را ببیند و یا نتیجه موقتی آن را دریابد.
1-چرایی تحول: دلیل ایجاد شدن تحولات اجتماعی چیست ؟ آیا عامل اقتصادی ، سیاسی و یا ... میباشد.
2-سرانجام تحول:فرجام دگرگونی تحولات اجتماعی چیست ؟ جامعه به کدام سمت و سو میرود ؟ میتوان گفت تشخیص فرجام یک تحول باعث بالارفتن اطلاعات تاریخی وایجاد تفکر قوی نسبت به مسائل آتی خواهد شد.
3-فرآیند تحول: تشخیص ایجاد شرایط بهتر و درست کردن موقعیتها
تحول یک مفهوم کیفی است و به شدن جامعه اهمیت میدهد تا به بودن آن . به تعبیری بررسی تحولات اجتماعی را به آشتی میان علم تاریخ ، جامعه شناسی و فلسفه تاریخ میتوان تلقی کرد.
1- توسعه و نوسازی.
2- اصلاحات.
3- انقلاب.
4- تجددو نوگرایی.
5- جنبش های اجتماعی .
6- کودتا.
تغییر در شرایط اقتصادی که اتفاق می افتد وباعث ایجاد رفاه درجامعه میشود و تکامل بدون تغییر شدید در مسائل اقتصادی و سیاسی.(منظور از مسائل اقتصادی و سیاسی: توسعه ی همه ی مسائل جامعه منجمله اقتصاد ، مسائل عاطفی و معنوی)
چون توسعه به بهبود شرایط زندگی و فردای بهتر اشاره دارد.توسعه در یک جامعه عقلانی قابل تصور است .رفاه ، مفهوم مرکزی توسعه است و توسعه نیافتگی را ریشه مشکلات تلقی میکند. در دیدگاه توسعه ریشه مشکلات در توسعه نیافتگی به معنای فقدان ساز و کارهای مدرن در سطح جامعه است و با مقایسه بین جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته ، وضعیت مطلوب جامعه طراحی می شود.
رویکرد محافظه کارانه و بیشتر به رفاه و تقویت اقشار متوسط جامعه می اندیشد.
توسعه نهادی – تغییر نگرش – دوگانگی های ساختاری
انقلاب
تغییر شدید در بافت سیاسی و ایدئولوژی یک جامعه .جریانی است مدت دار . با عاملیت عدالت. تغییرات در اثر هیجانات عاطفی مثل ایثار و فداکاری ایجاد میشود . دگرگونیها سریع اتفاق می افتد و در انقلاب فروپاشی ساختار جامعه بوجود می آید. حرکت توده ای و رهبران بزرگ آرمان خواه و پیگیری بنیان هایی جدید از ویژگی های انقلاب است.آغاز یک انقلاب ( جرقه انقلاب ) ممکن است از یک حادثه نه چندان مهم شروع شود. انقلاب سمبولهای زیادی را می آفریندمثل اشخاص،حوادث تاریخی خاص و یا مکان ها باشد.
انقلاب سیاسی موجبات تغییر طبقه حاکم را فراهم کرده ولی انقلای صنعتی دگرگونی خشونت باری در نظام اقتصادی پدید می آورد و آن تحولی را انقلاب می خواند که تمامی نهاها و ارزش های گروه را منقلب سازد.
دسته اول تندروها :: به شیوه های قهر آمیز و خشن متوسل میشوند .
دسته دوم میانه روها :: به تحول گام به گام و مسالمت آمیز
تغییر آرام در مسائل اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی حتی سیاسی بدون تغییر در ساختار اصلی جامعه یا ساختار سیاسی. محور اصلاح طلبی آزادی ، دموکراسی ، نقد اجتماع و برپایی قانون است . کنشگران اصلی اصلاحات روشنفکران هستند.جهت گیری سیاسی آنان به سمت طبقات میانی و بالاست. اصلاحات میتواند زمینه انقلاب را فراهم سازد .
1-تلاش در بقای شرایط کلی موجود.
2-شناسایی تنگناهای اساسی.
3-باور به شکست راه حل های پیشین در رفع تنگناها .
4-آگاهی از وجود نیروها و امکانات اجتماعی که در ساماندهی جامعه مورد استفاده قرار نگرفته اند.
5-باور و اعتقاد به اندیشه اصلاح.
اصلاحات فرهنگی ، اقتصادی ، اداری ، سیاسی ، اصلاحاتی که مستلزم پرداخت هزینه میشود.
اصلاحات سیاسی ، بدلیل اینکه ساختار را مورد هدف قرار میدهدو چالشی با قدرت ایجاد میکند.
کلیه تحولاتی که در سبک زندگی ایجاد شده را مدرنیته گویند.اساس تمدن غرب است . در قرن هفتم سرچشمه گرفته. باعث تغییرکلی و آرام آرام در سبکهای فکری (باور، ایدئولوژی،فرهنگ،سیاست، فلسفه) میباشد.
همراه شدن مجموعه ای از افراد هم عقیده برای ایجاد تحولی جدید یا جلوگیری از یک تحول که منجر به تحولات اجتماعی میشود.
الف ) ایدئولوژی : که خود میتواند منشآ فردی ، اجتماعی ، هویت طبقاتی، یا از محیط بیرون وارد شده باشد یعنی وارداتی باشد.
ب) کنشگران : که خود شامل سه دسته هستند 1-رهبران جنبش2-افرادی که فرامین رهبران واندیشه ها را تفسیر و توزیع میکنند. 3-اعضاء و پیروان جنبش
ج) زمینه اجتماعی: جغرافیا و مکانی که جنبش در آن شکل میگیرد بر اساس امکانات ،منابع و محدودیتها. محیط بین المللی میتواند زمینه اجتماعی جنبش گردد.
1- مرحله نا آرامی : بعلت کژکاری نظام حاکم ، نارضایتی عمومی را بوجود می آورد .این مرحله میتواند کوتاه مدت و یا بلند مدت باشد.
2- مرحله برانگیختگی : رهبران و توزیع کنندگان ایدئولوژی ، پیروان را تحریک به عمل می کنند.
3- مرحله قالب ریزی : ساختار سازمانی و سلسله مراتبی از کنشگران شکل میگیرد و ایدئولوژی و اهداف جنبش تبیین میشود.
4- مرحله نهادی شدن : نوعی دیوان سالاری در جنبش ایجاد میشود و رهبری منظبط و حرفه ای جایگزین شخصیت های فرهمند می شود.
عالی ترین سطح مداخله نظامیان در سیاست
تحولات اجتماعی در ایران معاصر(بخش دوم )
فصل یک- فروپاشی امپراتوری تا کشوری درحاشیه نظام جهانی(1300-1100خورشیدی)
سلسله حکومتی صفویان
اوزون حسن.
1)به عنوان مرشدان صوفیه مورد توجه مریدان ،2)معرفی خود از تبار فرزندان امام موسی کاظم (ع) و از وارثان به حق امامام شیعه ،3) معرفی خود تحت عنوان وارث حقوق الهی شاهان ایران پیش از اسلام
سلسله حکومتی صفویان ، 222سال
سلطنت شاه عباس اول
قدرت های اروپایی : انگلستان ، فرانسه ، هلند ، روسیه
امپراتوری شرقی: مغولان ، هندوستان ، ترکان عثمانی
1)ایجاد دولت متحد . 2)تآسیس نیروی نظامی ثابت .3)اهتمام جدی به آموزش و تجهیزات جدید جنگی.4)برقراری نظام جدید پولی و مالیاتی .5)نقش آفرینی شاه و دولت در عرصه تجارت خارجی و روابط اقتصادی با دولتهای اروپایی و همسایگان. 6)تنظیمات جدید روابط سیاسی با قدرتهای بزرگ روز جهانی . 7)تولید یک ایدئولوژی سیاسی و حکومتی از منابع دین و مذهب
8- شکل گیری فضاهای عمومی (پاتوق ها ) در شهری چون .................. نماد تحول اساسی یعنی بر آمدن مدرنیته ایرانی بود.(جواب جای خالی= اصفهان)
1)در اصفهان ساماندهی امور فرهنگی و اجتماعی.2)امنیت شهروندان .3) توسعه هنر و ادبیات و معماری.4) مشارکت شهروندان در روابط اقتصادی مهم .5) فرستادن سفرا از سوی حکومت به بلاد. 6)پذیرش نمایندگان دولتهای قدرتمند آن روز.7) ساز و کارهای وسیع برای اوقات فراغت.
سقوط اصفهان ، سقوط امپراطوری بود و تحولی وارونه در عرصه ی حیات اجتماعی و سیاسی ایرانیان در دوره صفوی.
1008 خورشیدی
41 سال
قدرت گرفتن روز افزون اهل شریعت و روحانیون- افزایش یافتن هزینه های دولت ، دربار و حرمسرا – منفی شدن تراز بازرگانی و مالی با رقبای اروپایی.
شورشیان افغان سنی مذهب
*عثمانی از غرب و روسیه از شمال به ایران رخنه کردند و قسمت بزرگی از ایران را تحت نفوذ خود در آوردند.
*سایر نقاط دیگر ایران صحنه نزاع و درگیری مابین شورشیان افغان ، تهماسب میرزای صفوی و نادر افشار(حکومتهای ایلی و خاندانی) گردید.
*نظام آبیاری به شدت آسیب دید و دهقانان توسط ایلات غارت میشدند.
* مازادتولید دامداران و کوچ نشینان ، غارت میشد.
*تجارت داخلی و خارجی در جنگ ها ی پیاپی غارت میشدکه باعث تراز منفی مالی تجار شد.
افغانها : قساوت در برخورد با دشمنان.
افشاریه : تجدید نظر در مشروعیت دینی و ایجاد نوعی مدارای مذهبی التقاطی و توسعه طلبی نظامی.
زندیه : کوشش برای استقرار حکومتی معتدل از طریق انتقال پایتخت از اصفهان به شیراز.
قاجاریه : جنگ بارقیبان ایلی و بازماندگان افشاریه و زندیه - تمرکز قوای خود در تهران با مدیریت قساوت آمیزو پی ریزی بنیانهای حکومتی خود ولی پس از کشتارهای فراوان و جنگ پر هزینه در دو دوره با روسیه که با شکست ایران همراه شد ، از دست رفتن ایالتهای شمالی ایران پیرو معاهده صلح ، دگرگون شدن نظام مشروعیت حاکمیت ، افول نظریه اخباریون و تسلط مکتب اصولی در روحانیت شیعه.
17- اقدامات عباس میرزا درمورد اصلاح و نوسازی ساختارهای سیاسی و نظامی زمان قاجار چه بود؟
اعزام محصلین برای کسب علوم و فنون جدید- اصلاحات دیوانی و تجهیز قوای نظامی به دانش روز
ناصرالدین شاه قاجار
پنجاه سال
اصلاحات مالی و تنظیمات مالیاتی- تنظیم مخارج درباریان – مبارزه با مداخلات مخرب روس و انگلیس – اعزام محصل – تاسیس دارالفنون- استخدام معلمان اروپایی- سرو سامان بخشیدن به سپاهیان و تامین امنیت شهرها و راههای تجاری- ایجاد چاپارخانه ها و تنظیم امور پست
میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا علی خان امین الدوله
روسیه ، آلمان ، پروس، بلژیک ، اتریش ، ایتالیا ، انگلستان – سه مورد سفر بود.
تاسیسات جدید چون را ه آهن ، تلگراف ، چاپخانه ، روزنامه و ....بود
وزارت خانه داخله ، خارجه ، جنگ ، فواید عامه ، علوم، مالیه ، عدلیه ، تجارت ، زراعت
صدر اعظم ، وزیران ، شاهزادگان – در هفته دو روز تشکیل جلسه میدادند – اموری که توسط شخص شاه دستور آن صادر می شد
دوره جنبش های مدنی برعلیه مداخله بیگانگان و استبداد یود.
چونکه افراد توسط درباریان و یا کمک عوامل بیگانه روس و انگلیس حذف و یا اقداماتشان ناتمام میماند.
میرزا رضای کرمانی
اصلاحات، جنبش ها ، آشنایی دربار و مردم با تنظیمات اروپایی ، قتل شاه ، شکست روسیه از ژاپن
فصل دوم – از نوسازی تا اشغال پهلوی اول(1320-1300 خورشیدی)
پیمانی که میان دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از 7ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله و با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه منعقد شد. بر اساس این قرارداد تمامی امورات کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت میگرفت.
مجلس و ملیون
پیشروی اتحاد جماهیر شوروی
تقویت افسران انگلیسی در فرماندهی نظامیان
بابرقراری پیمان دوستی با شوروی جنبشهای گیلان ، آذربایجان و خراسان را سرکوب کرد.
با کمک انگلیس زمینه کشتن شیخ خزعل را فراهم نمود.
ایلات خودسر با جنگ و نزاع و تفرقه افکنی مطیع دولت مرکزی شدند.
رضا خان از پست وزارت جنگ به نخست وزیری رسید .
با کمک همفکران روشنفکرش و امیران وفادار قزاق .
محافظه کاران، احزاب سوسیالیست،نوگرایان،نویسندگان،روزنامه نگاران،دولتمردان،صاحبان مشاغل مختلف. ملاکین و روحانیون
نیروهای خارجی-نیروهای مسلح داخلی(ارتش)-استفاده از طرفداران خود در مجلس
مجلس و کابینه دولت را به سیطره خود در آورد.
اعتماد و پشتیبانی انگلستان و شوروی را بدست آورد.
دیپلماسی روبه رشد با آلمان و آمریکا برقرارنمود.
نظامی اقتدارگرا با تاکید برناسیونالیسم و مدرن سازی نهادهای اجتماعی و سیاسی ایجاد نمود.
قدرت خوانین و ایلات و عشایر را به حداقل کاهش داد.
ملاکین را مطیع خود ساخت.
روشنفکران دست و پاگیر را از سر راه خود برداشت.
روحانیون را به حاشیه برد.
زیر ساختهای حمل و نقل را گسترش داد.
به توسعه سریع صنعت همت نمود.
موجب رونق شهرسازی شد.
موجب افزایش بخش صنعت و کارگری در کنار بخش اداری شد.
ایران از نظر اقتصادی و سیاسی رشد نمود.
موجب پایان مشروطیت گردید.
نظم و تحولی در روابط بین الملل ایجاد نمود.
جواب اول= ناجی وطن ، جواب دوم = دیکتاتور خونریز
11-سیمای جامعه ایران در ابعاد گوناگون(سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی)طی چه مدتی دگرگون شده بود ؟
بیست سال
آمرانه
رضا شاه
صنایع جدید، کارخانه های مدرن،دانشگاه، راه آهن ، بانک ،بوروکراسی مدرن، تمرکز قدرت مرکزی، نظام وظیفه،دادگستری جدید،ارتش مدرن،آموزش و پرورش همگانی،کشف حجاب با اجبار،بیرون آوردن زنان از خانه هایشان و روانه نمودن آنان به اداره ها و مدارس،بیمارستان ، راههای جدید،ثبت اسنادو املاک وثبت احوال ، اعزام فرغ التحصیلان دانشگاه به خارج برای دکترا و تخصصهای جدید ، پوشاندن کت و شلوار به جای سرداری و لباس سنتی و .......
توسعه سیاسی ، آزادی فردی،آزادی مطبوعات،آزادی اندیشه،حاکمیت قانون،انتخابات آزاد،مشارکت مردم در سرنوشت خودشان، پاسخگویی به سیاست ها و تصمیمات و عملکرد ، رعایت حقوق مدنی شهروندان ،
پایمال نمودن قانون اساسی مشروطه ، ترجیح ارتش بر سایر نهادهای دولتی ، گرد آوری ثروت شخصی ، غارت اموال مردم ، کشتار روشنفکران مترقی ، ایجاد نمودن شکاف میان داراها و ندارها
میلسپو
کارشناس و تنظیم کننده امور مالی
موفق نشدن انگلیس در قرارداد1919- شرایط بهم ریختگی جهانی –انگلیس به یک قدرت داخلی برای کنترل کشور نیاز داشت.
تخریب نظام آبیاری ، از بین رفتن زمینهای مزروعی ، مصادره دسترنج کشاورزان از سوی نیروهای متخاصم.
چهار بخش =دهقانی – عشایری – خرده کالایی – سرمایه داری
تصویب و اجرای قانون ثبت املاک و اسناد در بهمن ماه سال 1300خورشیدی
تدوین نظام مالیاتی مدون (مقررشد پیش از آنکه محصول بین مالک و زارع تقسیم شود سه درصد از کل محصول به عنوان مالیات کسر گردد)
بار مالیاتی دهقانان را سنگین تر کرد و باعث افزایش هزینه ها ، سود کمتری عاید دهقانان گردید.
املاک خالصه و دولتی – املاک موقوفه – املاک اربابی – املاک خرده مالکان – املاک مناطق عشایری
الف) مردم ) ب) دیوانسالار ج ) دربار جواب صحیح= ج
املاک اختصاصی
روابط و مناسبات ارباب رعیتی با لغو روش تیولداری به اوج خود رسید.
مالکین خصوصی 80% از زمینهای قابل کشت را در اختیار داشتند. زمین داران بزرگ هر کدام چندین دهکده را مالک بودند ، 95% جمعیت کشاورزان بدون زمین بودند .حکومت 10% و زمینهای وقفی 10 هم % بودند. کشاورزان صاحب زمین تحت فشار و سلطه ملاکین بزرگ بودند ، در اکثر زمینها مشارکت در محصول رایج بود و قراردادها بصورت شفاهی و مبهم بود.
آنها نمایندگان مالکین بوده و مسئول اجرای قانون و نظم باشند.
مالکین مسئول کشت مناسب زمینهای خود میباشند و گرنه زمین ها تصاحب خواهد شد.
بعلت شروع جنگ جهانی و سقوط پهلوی اول
حمایت از ملاکین بزرگ و سقوط سطح زندگی روستایی
مقداری از این کاهش به سبب اقتصاد جهانی بود و تا حدودی به خاطر روش فلاحتی بی حاصل و یا کم حاصل ایران بود.
34-از سالهای دهه اول 1300تا دهه ی سی دو سوم...............را زمین داران و یا کسانیکه از ................... بودند.
جای خالی اول (نمایندگان مجلس) = جای خالی دوم (خانواده های زمین دار)
چون نمایندگان مجلس یا زمین دارو یا کسانی از خانواده آنان زمین دار بودند.
استانداران ، فرمانداران ، ژاندارمری و مقامات محلی
دامپروری ، فعالیت زراعی ، تولید کالاهای صنایع دستی و نساجی ، فر آورده های دامی
جواب جای خالی اول = ایل و جواب جای خالی دوم = سیاسی
مرکب از چند خانواده که در کنار یکدیگر چادرهایشان را بر پا می کنند و این اردوها بطور معمول از حدود دو تا ده چادر را شامل می شوند ، کوچکترین واحد اقتصادی ایل محسوب میشود.
عامل اقتصادی با محوریت پرورش دام
حدود 20درصد تا 50 درصد – چون سرشماری جمعیت در حال حرکت کار دشواری بود.
در سال 1366(همه ی آمارها و گزارشها تخمینی بودند)
بدون استعداد اقتصادی امکان بسیج نیروها و برقراری حکومتهای ایلی بزرگ امکان پذیر نبود. ایلات و سران بخش بزرگی از زمینها را در اختیار داشتند و به دلیل نیازی که نیروهای خارجی و دولت مرکزی برای ایجاد ثبات و امنیت داشتند ایلات فرصتها و امکانات اقتصادی زیادی تصاحب میکردند.مانند معاهدات اقتصادی و امنیتی ایل بختیاری در عصر مشروطه بدون مشورت و اطلاع دولت مرکزی با انگلستان.
حکومت پهلوی
کارزار ایلات طرفدار شاه نظیر ترکمنها و شاهسونها با ایلات طرفدار مشروطه خواهان نظیر بختیاریها
ایران به شدت صحنه کارزار ایلات مختلف بود. ناامنی راهها و قطع مبادلات اقتصادی داخلی و خارجی . نابودی مزارع و قناتها . شیوع بیماریها و تجاوز و مداخلات ارتش روسیه ، انگلستان و عثمانی .
47-حکومت پهلوی با اجرای کدام برنامه نقطه پایانی بر حضور قدرتمند و تاریخی ایلات در عرصه های سیاسی و اقتصادی گذاشت ؟
اجرای برنامه خلع سلاح و سپس اسکان عشایر
مقدمات این کار با تشکیل ارتش دائمی و مجهز به سلاحهای جدید فراهم شد.
نفاق افکنی بین آنان و وعده و فریب
با کمک بختیاریها و جعفر قلی خان سردار اسعد بختیاری که وزیر جنگ بود .
سال 1308- باعث شد سیاه چادر ها با چادر برزنتی عوض شود.در مساکن گلی روستایی با مصرف کالاها و منسوجات شهری زندگی کنند.دامهایشان نابود شد. پوشش ها و لباسهای بومی جای خود را به پوشش متحد الشکل دهند. برخی افراد در زمینهای خالصه و دولتی مشغول زراعت شوند و عده ای دیگر با کار بر روی زمینهای خوانین و کلانتران جذب نظام ارباب رعیتی و دهقانی شدند.بسیار مراتع و زمینهای آنان با تبانی ماموران دولتی به مالکیت شهر نشینان در آمد.برخی از طوایف و ایلات به مناطق دور دست کوچانده و تبعید شدند.
به مناطق قشلاقی طوایف میر و بیرانوند لرستان
به خراسان
آنان هم به لحاظ وضعیت غذا ، مسکن ، بهداشت بهتر از دهقانان نبودند. بلکه با توجه به در هم ریختن شیوه زندگی مرسومشان نسبت به دهقانان یکجا نشین وضعیت رقت باری داشتند.
ایلات به سازماندهی خود پرداختند و در بسیاری از مناطق به شرایط اقتصادی کوچ نشینی بازگشتند.نیروی نظامی و سیاسی خود را باز سازی کردند. سران تبعیدی ایلات به مناطق خود بازگشتند و نظام خان خانی را دوباره احیا نمودند.
20%
25%
55%
اعطای امتیازات بیشمار دولتهای ناکار آمد قاجار به رقبای خارجی و حمایت از بازرگانان اروپایی
روحانیون و روشنفکران
بازار سنتی ایران را تحت تاثیر خود قرار داد ، سرمایه داری دولتی بزرگ ، سرمایه های خارجی ، صنایع و کارخانجات جدید ، بورژوازی سنتی و بازار را به چالش کشید. محصولات پیشه وران و صاحبان صنایع دستی و بازاریان خرد دچار لطمات زیادی شد زیرا توان مقابله بارقیب و واردات کالاهای خارجی نداشتند.بازرگانان به سمت صنایع جدید روی آوردند به شیوه ی تولید سرمایه داری و سایه دولت بر اصناف سنگینی میکرد.
از گروه تجار زمان قاجار بود وی در تجارت خارجی و داخلی ، بانکداری ، صنعت و معدن فعال بود و ثروت عظیمی نزدیک به 25 میلیون تومان گرد آورده بود.
ادغام تدریجی ایران در اقتصاد جهانی ، تجاری شدن کشاورزی ، ورود مناسبات تولید سرمایه داری و افزلیش تماس با غرب باعث زمینه ی ظهور طبقات اجتماعی مدرن گردید.
با توجه به دریافت امتیاز نفت مناطق شمالی ایران توسط این شرکت که بیرون از حدود امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس بودوانگلیس نمی خواست انحصار نفتی اش در ایران شکسته شود و روسها معتقد بودند که با مفاد معاهده ایران و روس در تضاد است .
موافقت کرد نفت استخراجی خود را با شرکت نفت ایران وانگلیس برمبنای 50-50 تقسیم کند در عوض منافعی از مناطق دیگر مطالبه کند. این عمل چونکه این عمل که مخالف شرایط قرارداد بود باعث اعتراض ایران و در عمل به ابطال انجامید.
کنترل کامل بودجه ایران و امور مالی در اختیار وی باشد.ایرانیها هیچ امتیازدیگری بدون کسب موافقت او اعطا ننمایند.هیچگونه تصمیم مالی بدون نظر او نباشد.برنامه ی او بالا بردن مالیات ها ، کار آمد کردن نظام جمع آوری مالیات و کوشش جهت جلب سرمایه های خارجی بود.
اواخر دهه ی 1300
تهران را به شاهی و بندر شاه در شمال ، مشهد در شرق و تبریز در غرب و همه ی آنها را به اهواز و آبادان در جنوب مرتبط می ساخت.
در سال 1312
در سال 1318
از طریق مالیاتی بود که طبقات فقیر می پرداختند.
10% بودجه دولت از طریق حق الا متیاز نفت بود و بقیه از محل مالیات های غیر مستقیم تامین میشد.
الف ) بخش صنعت و تجارت= 28%
ب ) مالیات اراضی = 10% تا 20%
ج )گمرگ= حدود 10%
د ) مالیات بر در آمد جدید = حدود 7%
ح ) انحصار دولت بر قند و چای و شکر = بیش از 5%
صنعت ، حمل و نقل و وزارت جنگ سه مصرف کننده بودجه دولت بودند.
بخش دولتی ، سرمایه گذاران خارجی ، بخش خصوصی
کارگر بخش ساختمانی ، کارگر صنایع بافندگی ، نفت ، پشم ، برنج کوبی و حمل و نقل – بخشهای دیگر از کارگران راه آهن ، صنایع غذایی ، باراندازان ، کارگران شیلات
ساعت کار طولانی بود . مزد کار کم بود . استثمار زنان و کودکان هم رواج داشت.
گروه هایی از مردم اند، که یکی می تواند کار دیگری را بنا بر جایگاه مخصوص خود در سیستم اقتصادی ـ اجتماعی معین تصاحب کند.
جایگاه آنها در سیستم تولید اجتماعی که بطور تاریخی معین شده است و رابطه آنها نسبت به وسایل تولید، که ناشی از جایگاه آنها ست.
دو بخش سنتی و مدرن سازمانی و در لایه های فرادستان ، فرودستان و اقشار متوسط میباشند
اسطوره شناسی- استاد مداحی
اسطوره از کلمه ایستوریا میآید که به معنی جستجو است اما در زبان انگلیسی و فرانسه میتولوژی گفته میشود اسطوره داستانی است که اصلش معلوم نیست و حداقل بخشی از آن متکی بر روایات و سنن است . ظاهراً حوادث تاریخی را بیان میکند اما تاریخ نیست، عقیدهای را توصیف میکند که معمولاً این توصیفات با عقاید دینی ارتباط دارد. اسطوره معمولاً یک سرگذشت مینوی است در برابر گیتی . مینوی یعنی دنیای آنسوی مقدس نیز هست ولی گیتی یعنی دنیای ملموس . اسطوره وقایع را آغاز دوران بیان میکند در حقیقت همیشه داستان خلقت است . که چطور چیزی بوجود میآید و بعد به هستی خود ادامه میدهد . شخصیتهای اسطوره معمولاً ماوراءالطبیعه هستند . دقیقاً مثل یک داستان واقعی عنوان میشود و منطق خاص خود را دارد .
دلیل وجودی اسطوره چیست ؟
در حقیقت اسطوره واکنشی است از ضعف بشر در مقابله با ناتوانیها و درماندگیها و ... دلیل دیگر آرزوی دست نیافتنی بشر است . خدایان خلق میشوند و مبدل به شخصیت انسانی میگردند . گاهی نیز پادشاهان و شهریاران به دلیل قدرت زیاد (منفی یا مثبت) به اسطوره تبدیل میگردند . در واقع اسطوره تجسم احساساتی است که انسانها برای تقلیل گرفتاریها در خود ایجاد میکند . اسطورهها به دو دسته کلی تقسیم میشوند :
1- اسطورههای صد در صد مینوی
2- اسطورههای نیمه تاریخی و نیمه مینوی
واقعهای کوچک اتفاق میافتد ولی بال و پر میگیرد و بزرگ میشود به این معنی که در طی زمان به اسطوره مجموعهای از عقاید، افکار ، مردم شناسی ، جامعهشناسی و روانشناسی یک ملت . ناگفته پیداست که با تعاریف فوق اسطوره از قصه و داستان جداست.
بن مایههای اساطیر
ابتدا شیء مقدسی است بعنوان مثال در میان بدویان مشاهده میشود که به مکان یا شیای اعتقاد خاصی وجود دارد ممکن است درخت ، سنگ و ... باشد که تنها افراد خاصی میتوانند به آن نزدیک شوند .
یعنی نیروی حیاتی یا دنیایسم . نوعی نیروی روحانی غیبی است و اعتقاد به آن نزد بدویان عمومیت دارد و البته در هر اقلیمی واکنشی خاص دارد به عبارت دیگر در هرشی یا هر فردی قدرت ساکتی وجود دارد که به خودی خود دارای فعالیت است این قدرت مافوق میتواند به اجسام دیگر منتقل شود حتی حوادث بزرگ نیز تحت تأثیر مانا بوجود آمده یا تغییر میکند .
سحر
تکرار کلمات یا اعمالی است که میتواند حوادث خارقالعاده را تغییر دهد . سحر همواره در تمامی جوامع انسانی وجود داشته و دارد به عبارتی زمانی که تمام درها از لحاظ عقلی و منطقی بر روی بشر بسته میشود گروهی از افراد برای تغییر شرایط به سحر متوسل میشوند .
فتیش
استفاده از یک قوه مخفی در اشیاء بی جان ، به این صورت که برای شیء خاصی چنان احترامی قائل باشند که فکر کنند برایشان خوشبختی یا بدبختی میآورد مثل سنگ ، چوب– استخوان و ... که البته گاه مصنوعیاند گاه طبیعی .
شمنیزم
نوع دیگر سحر شمنیزم است یعنی تصرف در قوای فکری و روحی منتها این قوه در اختیار یک نفر است که به آن فرد شمن میگویند دقیقاً مانند جادوگر .
نوع دیگر سحر عمومیت بیشتری دارد مثلاً زمانی که همه افراد یک قبیله تصور میکنند که مرتکب گناه شدهاند در نتیجه طی یک سری مراسم آن را به یک حیوان منتقل کرده سپس با آیینهای خاصی حیوان فوق را قربانی می کنند یا گناه را به یک قایق منتقل نموده و آن را غرق میکنند .
تفکر دینی در قبایل بدوی
مردمان قبایل بدوی همواره خواهان در اختیار داشتن خدای روحانی بودند اما بعدها به این نتیجه میرسند که تنها خواستن کافی نیست باید در مقابل قوای خارقالعاده اعمال خاصی را انجام دهند که اصطلاحاً اعمال دینی نامیده میشود که مهمترین آنها حمد و ثناء، قربانی ، عجز و ناله و تضرع و زاری بود و بعد از تمامی این مراحل فرد خواستهاش را میطلبید به این ترتیب اولین سرودهای مذهبی بوجود آمد . این اعمال کمکم حالت تشریفات بخود میگیرد و همه کس نمیتوانند آنرا انجام دهند به این ترتیب عدهای پیدا میشوند که مسئولیت انجام این اعمال را بعهده میگیرند به این صورت کهکم موبدان و روحانیون بوجود میآیند نمونههای آن شمن و کاهن میباشد .
تابو
بوجود آمدن حالت ممنوعیت نزدیک شدن یا دست زدن به برخی اشیاء یا افراد به صورت موقت یا دائمی است مثلاً از نظر برخی قبایل پسر و دختر در هنگام بلوغ حالت تابو دارند اما بعد از این دوره تابو رفع میشود .
توتمیسیم
عبارت است از نوعی عقاید و آداب و رسوم قومی که میتوان از مذهب و سحر در آن چیزهایی یافت . بشر اولیه با محیط طبیعی خود احساس قرابت میکرد او مشاهده مینمود که مانند حیوانات غذا میخورد ، میخوابد و تنازع بقاء دارد پس این مکان وجود دارد که با یک حیوان خاص از یک نژاد آفریده شده باشد یعنی یکی از نیاکان آنها هم حیوان بوده و هم انسان که بعدها جانور از انسان جدا شده به همین دلیل فرد مذکور با آن حیوان بخصوص احساس قرابت و نزدیکی میکند و البته با حیوانات دیگر این حالت را ندارد . به این ترتیب حیوان فوق توتم آن فرد یا آن قبیله میگردد . مثلاً یک قبیله به خرس و دیگری به غزال اعتقاد دارد . توتم هر قبیله برای افراد آن دارای ارزش و قابل احترام است . گاه قبایلی که به یکدیگر حمله میکردند توتم همدیگر را از بین میبردند . توتم میتواند گیاه نیز باشد مثل ریواس ، برنج ، و ... مثلاً سومریان توتم خرما داشتند .
احترام به مردگان و اجداد
در دنیای باستان تصور فنا و نیستی برای کسی که آن را دوست می داشته اند و برایش احترام و ارزشی قابل بودند، غیر قابل قبول بود به همین دلیل یاد او را همواره زنده نگه میداشتند اما زمانی که خواب اموات خود را میدیدند ، تصور میکردند که زنده است به او جنبه تقدس میدادند ، برایش زندگی مادی قائل بودند به همین دلیل درون قبور مردگان وسایل زندگی میگذاشتند و یا آنها را در خانهشان دفن میکردند .
اما در فرهنگهای گوناگون در سراسر دنیا تصورات متعددی برای مردگان و دنیای دیگر وجود داشته و دارد در شرق احترام و ارزش فوقالعادهای برای مردگان قائلند مثلاً روزهای خاصی در هفته برای آنها هدیه میدهند (خیرات) اما در مناطق دیگر دنیا بخصوص در بعضی از نقاط آفریقا مردگان را از پنجره میبرند و یا از راههای پیچ در پیچ برده تا او را دفن کنند زیرا معتقدند اگر مرده را از در بیرون ببرند مجدداً باز میگردد و برای اهل خانه مزاحمت تولید میکند.
پرسش مظاهر طبیعت
در طی سالها و قرون متمادی بشر مظاهر طبیعت را مورد پرستش قرار میداده است . چرا که بشر نمیتوانست آنها را کنترل نماید و طبیعت همواره نیروی مافوق نیروی بشر داشته بعنوان مثال دریا – خورشید – طوفان – زلزله و ... اما گاهی اوقات در برخی از نقاط دنیا برای مظاهر طبیعت بت میساختند یعنی بعدها بت پرستی جایگزین مورد بحث گردید و کمکم تا جایی پیشرفت نمود که عدهای کاهن پدید آمدند تا مراسم مربوط به بت پرستی را انجام دهند
اسطورههای مصری
رود نیل بزرگترین مشخصه کشور مصر است این رود سراسر مصر را در نوردیده و در نهایت به دریای مدیترانه میریزد و برعکس اغلب رودهای دنیا که از بخش فوقانی کره زمین به پایین میریزند رود نیل از بخش میانی کره زمین به بالا منتهی میشود این رود به دلایل گوناگون برای مصریان باستان مقدس بود شاید یکی از دلایل آن طغیان این رود در فصول مشخص بود که سبب حاصل خیز شدن دو طرف رودخانه میشد و همین رسوبات حاصل از طغیان،اطراف این رود را برای کشاورزی مهیا میساخت . به همین دلیل رود نیل در تحولات تمدنی و فرهنگی مصر نقش اساسی ایفا نمود .
اما در دنیای باستان مصر به دو بخش علیا و سفلی تقسیم میشد مصر علیا در بخش جنوبی و مصر سفلی در بخش شمال سرزمین مصر قرار داشت مصر علیا مستقلتر بود زیرا در جاهای بسته رفت و آمد کمتر است و به همین دلیل اعتقادات پا برجاتر . اما مصر سفلی چون محل تردد اقوام با فرهنگهای گوناگون بود تحولات فرهنگی نیز در آنجا بیشتر اتفاق میافتاد . مصر سفلی از بالا به دریا از شرق با بیابانهای پهناور ، در جنوب کوهستانی و در غرب با ریگزارهای وسیع مزین بوده به همین دلیل حالت جزیره پیدا کرده است .
باستان شناسان در دوره حجر به شکارچیانی برخورد کردهاند که از راه شکار گذران زندگی میکردند در دوره نو سنگی نیز به مردمی برخورد میکنیم گندمگون که در خانههای چوبی و سنگی زندگی میکنند و از راه شبانی گذران زندگی میکردند اما کمکم مصریان به شهرنشینی رو میآوردند . در دوران باستان، مصر مجموعهای است از اجتماعاتی به نام نوم . هر نوم مجموعهای است از دهات و روستاها و تمامی اینها در حاشیه رود نیل میباشند . مردم هر نوم با نوم دیگر روابط اجتماعی ، سیاسی و تجاری دارد هر نوم دارای خدای خاصی است و وقتی نومها با هم میآمیزند مقداری از اعتقادات آنها با هم رد و بدل میشود زمانی که نوها باهم ادغام میشدند از ترکیب دو خدا ، خدای بزرگتری بوجود میآمد اما اگر دو نوم با هم تلفیق نمیشدند خداها با هم ستیز میکردند و هر نوم به خدای خود متعقد بود این مسئله بیشتر بین مصر علیا و سفلی وجود داشته ، ویژگی خدایان مصری داشتن صور حیوانی است و این مرحلهای است از پرستش جانوران و آمیزش آنها با خدایان . هر نوم مصری تعدادی از حیوانات را به عنوان سمبل انتخاب مینمود مثلاً در شهر ابیدوس و تنیس شغال بوده ، در فیوم تمساح : در تب خدای آمون بصورت قوچ جلوه میکند . شهر ممفیس دو خدای نگهبان داشته یکی ماده شیری به نام سِخْمَتْ و دیگری گاو نری بنام آپیس و در شهر اِدْفو هوروس (بصورت شاهباز) که بعدها هوروس تبدیل به خدای اصلی میشود .
خدایان حیوانی به صرف حیوان بودن پرستش نمیشدند بلکه اینها دارای صفاتی خاص بودند . در مجسمههای مصری ما خدایان را صرفاً حیوان ، حیوان نمیبینیم بلکه این خدایان، ترکیبی هستند مثلاً خدای شغال با دست پای انسان دلیل این آمیزش این است که آنها خدا را ندیده بودند اما خوب میدانستند که قوچ یا انسان بتنهایی نمیتواند خدا شود . آمیزش خداها با هم بستگی به موقعیت جنگی–اجتماعی یک نوم با نوم دیگر داشت.
یکی از اساطیر جالب توجه در مصر اسطوره اُزیریس و همسرش ایزیس است ، قدمت اُزیریس حتی به دوران ما قبل تاریخ برمیگردد عدهای معنقدند که از کشور لیبی به مصر آمده و در آنجا مظهر آب حیات بوده برخی دیگر آن را از شام میدانند که در آنجا نیز خدای کشاورزی بوده این خدا وقتی به مصر میرسد تبدیل به یک خدای مستقل میشود . در اساطیر ملل مختلف مهمترین اسطورهها خدای آسمان و زمین است زیرا خلقت معمولاً از این دو خدا آغاز میشود . در کشور مصر زمین نر است و آسمان ماده . خدای آسمان نوت Nout است و خدای زمین خِبْ یا گِپ. از آمیزش خدای آسمان و زمین چهار خدا ، دو پسر و دو ختر بوجود آمد . اُزیریس ، سِتْ ، نفتیس . که این خدایان باهم خواهر همسر میباشند اُزیریس و ایزیس ، سِتْ و نفتیس .
خدای اصلی وَمثلی زمینی را میآفریند (کره رمین) سپس اُزیریس را شاه میکند . طبعاً برادرش ست به خاطر فرمانروایی برادرش حسادت ورزیده و با او اختلاف پیدا میکند و خدای مصر علیا میشود ست این انتصاب را قبول نکرده و مقابله میکند . ایزیس سمبل یک زن فداکار و خوب است . ایزیس قدمتش در مصر از اُزیریس بیشتر است . مردم کهن مصر ایزیس را خیلی بیشتر میشناختند زیرا خدای بومی است . خدای وارداتی با یک الهه ازدواج میکند این در حقیقت آشتی دو قوم است . چون آمیزش راحت صورت گرفته پس زندگی زناشویی موفقی داشتهاند . ست تابوتی به اندازه اُزیر یسیار چوب سدر میسازد و اُزیریس را داخل آن میکند و در رود نیل میاندازد . دو خواهر دنبال اُزیریس راه میافتد و نزدیک شام آن را پیدا میکنند اما اُزیریس در قید حیات نیست . ایزیس از مادرش نوت کمک میخواهد تا دوباره اُزیریس را زنده کند حیات به او میدهند ولی دیگر خدا نیست ایزیس فرزندی به نام هوروس را از ماجرا مطلع میسازد . هوروس به جنگ با ست میرود و پیروز میشود ولی یک چشم خود را از دست میدهد . او بقایای پدرش را جمع میکند پیروزی هوروس سبب میشود تا اُزیریس جان تازهای بگیرد و سعی میکند چشم هوروس را خوب کند .
هوروس به خدای خورشید و نیز خدای حیات بر روی زمین تبدیل میگردد اما اُزیریس خدای دنیای مردگان میشود . در مصر هوروس تنها جلوه خورشید نیست بلکه بخاطر اهمیتی که خورشید دارد جلوههای گوناگونی از او وجود دارد . نماد خدای صبحگاهی ، خدایی است بنام خِپْرِز که معمولاً در زورقی نشان داده میشود که به سوی گنبد آسمان بالا میرود . نوع دیگر آن خدای رع است که تجسم آن در زمین حیوان کوچکی به نام جُعَل یا سرگین غلطان است این حیوان تخمهای خود را داخل کثافت میگذارد و آنر را میغلطاند کشاورز مصری معتقد بود که چون خورشید غلطان غلطان از یک سوی آسمان به سوی دیگر میرود جُعَل هم مانند خورشید همین کار را میکند بنابراین جُعَل یا سرگین غلطان میتواند نماد خورشید باشد .
نماد خورشید نیمروزی معمولاً خدای رع است که بصورت انسان جلوهگر میشود به همین دلیل رع را اصل میگیرند در واقع رع سمبلی از خورشید است که لاینقطع جهان را در مینوردد ، هنگام ظهر رع میتواند از بدن نوت بگذرد . نماد خدای شامگاهی آتوم نام دارد . آتوم را در زورقی نشان میدهند که در افق به پایین سرازیر میشود . آتوم را مانند یک صفحه بالدار تجسم میکنند بر سر آتوم دو تاج است یکی از آن مصر علیا و دیگری از آن مصر سفلی اما هوروس خدای آفتاب تابان است و تجسم آن ، باز بلند پروازی است و بالهای او سمبل شعاعهای خورشید است . قرص خورشید آنقدر اهمییت پیدا میکند که مظهر قدرت فراعنه میشود . به همین دلیل فراعنه خود را فرزند خورشید میدانستند . در زمانی که اهرام بوجود میآید فراعنه خود را فرزند رع میدانستند از آنجا که بناهای مخروطی سمبل خورشید است و فرزند خورشید در آن میخوابد در رأس آن دارای سوراخی است که آفتاب بداخل آن میتابد . در ادوار بعد ملکه نیز کاهنه معبد آفتاب میشود که البته فرعون نیز مظهر خورشید است و هنگامیکه فرزندان آنها به دنیا میآیند نیمه خدا هستند . در شهر بت خدای آفتاب لقب آمون مییابد و مورد عبارت قرار میگیرد و بعدها این خدایان با هم میآمیزند و خدای آمون – رع بوجود میآید . در شهر کرناک برای آمون معبد بسیار با شکوهی بنا کردند و آن را خانه آمون تلقی می کردند .
وقتی مردم مصر بر تمام سرزمین مصر چیده شدند آمون خدای تمامی مصریان شد به این ترتیب که ایزد بانوی به نام تام موت با سرکرکس و بدن زن همسر آمون و خونسو خدای ماه از ادواج آن دو بوجود میآید .
در شهر ممفیس خدای مهمی به اسم پتاه وجود داشت . عقیدهای بر این بود( البته تنها در این شهر پرستش می شد ) که او عالم را از گل آفریده و تجسم آن پیچیده در کفن است مثل اجساد مومیایی زیرا میخواستند به این ترتیب قدمت او را نشان دهند . گاهی او را همسر پخمت نیز میدانستند . این دو خدا فرزندی بنام نفرتوم داشتند ظاهراً پتاه حامی هنرمندان و صنعتگران است مانند خدای هفائیستوس – خدای صنعت یونان – خدای تات توث خدای حکمت دانایی است و ایزد بانو میباشد . ایزد بانوی مات مظهر راستی است و تجسم آن در تصاویر و نقاشیهای روز داوری است مات را دختر خدای رع نیز میدانند که معمولاً یک پر روی سر دارد و در کنار تالار بزرگی ایستاده که در آنجا مراسم داوری مردگان اجرا میشود . خدای دیگری به اسم هاتور وجود دارد که بصورت گاو ماده یا زنی با صورت و گوشهای گاو است ظاهر اًهاتور را همسر هوروس میدانند .
خدای دیگر نفتیس است او فرزندی دارد به نام آنویس و تجسم آن بدن انسان و سر شغال است . آنوبیس هم روز داوری حضور دارد و خدای محافظ گورستان است و مرد خداست سسهت seshat ایزد بانوی خط و نگارش است . خدای بس که ایزد بانو است بر زایمانها ، زیبایی زن ، موسیقی و رقص نظارت دارد همکاری دارد به اسم تواریس به صورت اسب آبی و سر تمساح مجسم میشود و در زایمانها ارواح بد را میراند . هَپی خدای دیگری است با شکم بزرگ و سینههای زنانه که خدای رود نیل است و البته ایزد بانو نیز هست .
اَستارته را با خدای ایشتر بابلی و آناهیتای ایرانی برابر میدانند . ظاهراً خدای بیگانه است . آن را دختر بیگانه خدای رع میدانند و برای اینکه با آن کنار بیایند در بعضی متون صحبت از ادواج او با هوروس است .
مردم مصر همیشه زندگی را پذیرفتهاند و برای لذائذ دنیوی ارزش قایل بودند ولی اندیشهای بین مصریان باستان وجود داشت که با این مسئله در تعارض بود و آن ، اینکه پیش از هر قوم دیگری به دنیای پس از مرگ اعتقاد داشمتند دلیل آن مومیایی کردن اجساد ، احداث اهرام و و جود توشه مادی در قبور است . ابتدا مصریان تصور میکردند که دنیای پس از مرگ خوب و مناسب فقط برای فرمانروایان و قهرمانان در جه یک امکان پذیر است ولی کمکم این تفکر رواج یافت که هر کسی میتواند دنیای پس از مرگ خوبی داشته باشد . در دنیای مغرب ، غروب سمبل مرگ است. مردم سواحل مغرب بیشتر بهددنیای پس از مرگ معتقد بودند و سعی میکردند کاری کنند که در دنیای بعدی از لذایذ بیشتر بهرمند شوند .
مصریان به دو روح بزرگ معتقد بودند یک روح بع Ba است که بدنی مانند پرنده و سر انسانی دارد و این سر روی شکم یا قلبش قرار میگیرد . این روح در واپسین لحظات مرگ در بالای جسد حرکت میکند این علاقه خاص به جسد باعث میشود که این روح دوباره به جسد باز گردد چون روان به بدن علاقه دارد و وقتی برمیگردد آن زمانی خوشحال میشود که جسد را سالم ببیند بنابراین باید سعی کنند جسد را سالم نگه دارند . منفذی را در اهرام می گذاشتند تابع برگردد. در کنار بع به روان دیگری اعتقاد دارند که نامش کع است این روان نمادی از قوای دماغی بشر است . نگارهها وسایل بازی یا شکار و زورق در قبور برای استفاده کع بوده مثلاً روی دیوارهای قبور را مینوشتند تا کع بخواند . کع نیز بعد از مرگ میآید و وارد جسد میشود . گاهی کع را بصورت دو بازوی انسانی تجسم میکردند. که از دو طرف باز شده و مرغی را در وسط گرفته که این پرنده همان بع است نام این مرغ ایخو Ikhu است مصریان به روانی با سطح فکر پایینتری نیز به نام خَئیبیث اعتقاد داشتند که روان پستی است در حقیقت این روان را سایه انسان میدانستند، کتاب مناجات مردگان را برای کع میگذاشتند .
سرنوشت روان در عالم دیگر به اعتقاد مصریان
مصریان باستان معتقد بودند که ایزد بانوی آسمان یانوت روانهای رستگاران را به سرزمین ستارگان میبرد که در آنجا از زوال و فنا در امان بماند. پیروان رع اعتقاد دیگری داشتند آنها در گورهای مردگان زورقهایی میگذاشتند که مجهز و آراسته بودتا روانهای مردگان از دریای مشرق عبور کند و به سفینه خدای آفتاب برسد که البته این سفر با مصائب و مشکلات بسیاری توام است.برای روان، دریای مشرق، دریایی است که سطح آن از نیلوفر پر شده و آنجا سفینهای است که در آن ملوانی بسیار سختگیر دارد که با هزار چابلوسی باید خواهش کرد که روان را ببرد وگرنه نمیپذیرفت،روان مجبور بود بر ابری از دود و بخور سوار شود و از بالای دریاچه بگذرد و یا بصورت مرغ بالدار شود و پرواز کند.در دروازههای ورودی به آن دنیا مارهای سمی و حیوانات خطرناک قرار دارند که روان باید از همه اینها رد شود. عقیده برخی دیگر این بود که وقتی روان بتواند به آفتاب برسد همراه آفتاب به مغرب میرود تا به زیرزمین سفر کند در زیر زمین 12برج است که هر برجی پاسی از شب را در برمیگیرددو روان باید تک تک این برجها را بگذرد و درنهایت مردگان بصورت ستارهها در میآیند و در وجود آفتاب محو میشوند.
یکی از قدیمیترین عقیدههایی که در مصر جا افتاده عقیده به زندگی پس از مرگ و سلطنت اُزیریس در جهان دیگر است او خدای داوری نیز هست . روان در راه سرزمین مغرب که به اُزیریس تعلق دارد در انتهای علیای دره نیل وارد واحهای(واحه از واژه (*/waħe/) قبطی خویشاوند با مصری باستان) است.به نقطهای سرسبز در میان صحرا، واحه گفته میشودو یا به محل رشت گیاهان در کویر ،واحه گفته می شود) . میشود که ابیدوس نام دارد روان عصا در دست مسافرت را از این واحه آغاز میکند . این واحه حد فاصل عالم معلوم و مجهول است ، چون از آنجا بگذرد در سرزمین کوهستانها به آخر جهان میرود آنجایی که آفتاب عالم مرئی را ترک می کند و وارد عالم نامرئی میشود . آنجا جزایر سر سبزی دارد ، گیاهان بیشتر رشد میکنند و همه چیز بی عیب و نقص است . جهان اُزیریس جهانی بسیار خوشایند است و اگر روان بتواند به آنجا برسد روزهای خوشی خواهد داشت ولی همة روانهای نمیتوانند . وقتی روان به حضور اُزیریس میرسد بالای سرش چتری است . نفتیس در سمت چپ و اُزیریس در سمت راست آن نشستهاند . روان در برابر اُزیریس میایستد و اقرار میکند که گناهانی را مرتکب نشده . این اعترافات در تالاری که 42 قاضی که نماینده 42 قوم مصری است ، انجام میگیرد . در این موقع دل و جگر او را در میآورند و در ترازویی با پر شتر مرغ وزن میکنند این کار را ایزد بانوی مات انجام میدهد . اگر قلب به دلیل کردارهای خوبش از پر سبکتر باشد ، خدای دانایی به اُزیریس میگوید . آنوقت اجازه میدهند که وارد سرزمین اُزیریس شود ولی اگر قلب از پر سنگینتر باشد مجازات میشود که یا وارد دوزخ میشود و یا حیوان گوشتخواری با سر تمساح آماده است که او را بخورد . تنها یکی از فراعنه به نام آمون هوتپ تمامی خدایان را ازبین برد و آتون را خدای واحد دانست و هیچ تجسمی برای او قایل نشد او دستور داد که آتون را در تمام کشور پرستش کنند .
بین النهرین
یکی از مراکز مهم تمدنهای باستانی بین النهرین است زیرا بین دو رود دجله و فرات واقع شده است . در این ناحیه بسیار کوچک تمدنهای بسیار شگرفی بوجود آمدند. در حقیقت این منطقه گهواره تمدنهای باستان است. و شاید باستانی تر از تمدن مصر از آنجا که این ناحیه بسیار حاصلخیز بود ساکنان آنجا نیز بسیار مرفه بودند، به همین دلیل همواره مورد تهاجم اقوام تازه وارد قرار می گرفتند اگر چه تهاجمات فوق ویرانگر بود اما تحولات فرهنگی را نیز همراه داشت در این سرزمین درست همانند مصر زندگی ابتدایی ماهیگران جای خود را به روستاها ، دهات، شهرها و در نهایت دولت شهرهای بزرگ داد.
عده ای بر این اعتقادند که سومریان نخستین مهاجران آریایی بودند که بعدها تشکیل حکومت دادند تا اینکه بالاخره توسط اقوام سامی از بین رفتند. زمانیکه از روستانشینی به شهرنشینی رسیدند خدایان هم بزرگتر شدند و البته هر قدر که محیط بزرگتر شد خدایان هم آسمانی تر شدند و به همان نسبت سطح خواسته های مردم از خدایان بالاتر رفت.
بابلیان معمولا خدایان خود را بصورت انسانهای زمینی تجسم می کردند بین آنها مانند انسانها صلح ، کینه، محبت، نفرت و غیره وجود داشت. اعتقاد به مجموعه خدایان در بابل از همه جا بیشتر بود و شاید تعداد خدایان به 4000 عدد هم می رسید که البته قدرت همه خدایان هم باندازه یکدیگر نبود . از بین این خدایان انو خدای آسمان بود و نیز خدای شهر اِرگ و در حقیقت حکم خدای خدایان و پدر را داشت برعکس تمدن مصر و در دنیای خدایان که جمعیت فراوانی داشت بر تمام خدایان حکومت می کرد. در شهر اوروک هم معبدی به نام خدای انو وجود داشت که به آن اِ انه یعنی خانه آسمان می گفتند . گاهی او را پدر ایشتر هم می نامیدند.
ایزد بانویی به نام اینی می را دختر انو فرض کردنده اند که نمادی بوده از عذرا و زهره و بعد ها از پدرش هم مشهورتر شد اما قدرت او در مقابل ایشتر رنگ باخت. بعدها قدرت خدای انو در مقابل ایشتر کم تر شد تا جایی که بصورت خدای عاطل درآمد . در اسطوره ها بخصوص بابل ، یونان و زروانیت ایران یک خدا در راس قرار می گیرد که خلقت را انجام می دهد و آفرینش از او آغاز می شود . اما بعدها هیچ نقشی ندارد در یونان خدای عاطل کرونوس است و در ایران زروان که بعد از خلقت اهورامزدا دیگر به هیچ کاری اعم از ظلم ، عدالت ، دوستی ، نفرت و غیره ، کاری ندارد. انتوم جفت انو است که آن هم قدرتش در مقابل ایشتر رنگ می بازد یعنی ایزد بانوهای بابل قدرتشان را از دست می دهند.
اِن لیل / اِن ایل / اِن هیل
در زبان اکدی به معنی رب است یعنی صاحب یک چیزی. او خدای جو و هوا و حاکم زمین است و البته خدای شهر نیپور، خدای محارب و جنگجو نیز هست. حوزه فرمانروائیش فاصله بین گنبد آسمان و زیر زمین است که شامل جو و زمین می شود در اسطوره های سومری آنزو خدای باد صاحب لوحه هایی است که سرنوشت انسانها بر روی آن نوشته شده است که پرنده ای افسانه ای آن را با خود برده است.
اِن کی در سومر و اِ آ در بابل
فرمانروای اپسو ، قلمرو آب شیرین زیر زمین بود وی منشا جادو های مقدس بود و انسانها را در عرصه های هنر و صنعت راهنمایی می کرد همسرش دمکینه و مرکز پرستش اوِ ریدو بود. در اسطوره ها ساخت قالب کالبد انسان را به او نسبت می دهند. او را خدای عقل و خرد و دوست و مددکار انسان نیز می دانند در اسطوره طوفان دستور ساخت کشتی را اِ آ به نوح بابلی می دهد جفت او نین کی است که از آن دو مردوک بوجود آمد . پسر دیگری نیز به این خدا نسبت می دهند که نایو نامیده می شود، نین اورتا فرزند دیگر این خدا خدای جنگ است.
سین یا خدای ماه
در سومر به این خدا نه نه می گفتند او را گاهی پسر اِن هیل و گاه پسر خدای انو فرض نموده اند. خدای ماه پدر ایشتر هم به شمار می آمد. وی بر گذر ماهها فرمانروایی می کرد نماد او هلال ماه بود و در شهرهای اوروحران پرستش می شد. جفت او نینگال است که شمش (یا شه مش) مولود آن دو نفر است. خدای سین حامی پادشاهان نیز بود، به همین دلیل نامش در ترکیب نام شاهان بابلی بکار رفته است
شه مش / شمش
بَبَر که بعدها به شمش معروف شد خدای خورشید است . خدای آفتاب را متعلق به شهر لارسا و بیشتر فرزند خدای سین می دانند ولی در بعضی از اسطوره ها آن را فرزند خدای آسمان هم به شمار آورده اند او از مشرق به دنیا می آید و با گردونه ای که اسب های سفید دارد آسمان را طی می کند و در غرب آسمان را ترک کرده و در دنیای شب، دنیای زیر زمینی را طی می کند تا اینکه دوباره به مشرق آمده مجدداً طلوع می کند. در بعضی متون این خدا مونث به شمار آمده یک نوع خدای دوگانه است یعنی هم زندگی می دهد و هم مرگ می آورد. آن را خدای داوری هم به حساب آورده اند و نام جفت او آیه است.
ایشتر
ایشتر ایزد بانویی که نام دیگر او اونین تود می باشد ، بسیار مقتدر بوده و او را مادر جهان نامیده اند. او شهرت و محبوبیت فوق العاده ای میان بابلیان داشت با این که او را مادر جهان به حساب آورده اند اما نمادی از عذرا ، مریم یا دوشیزه باکره نیز بوده است ، یکی از صفات او عشق و دوست داشتن است که البته رشد و نمو گیاهان و زاد و ولد انسان و حیوان را نیز به او نسبت داده اند. بزرگترین خدای بابل بوده و ستاره زهره ستاره آن است. نزد قوم آشور بیشتر نمادی از جنگ بوده شیر هم حیوان منسوب به اوست.
پرستش ایشتر از مرزهای بابل فراتر رفته و به فلسطین و مصر هم می رود. همردیف او در ایران ، آناهیتا است.
مردوک یا مردوح
رقیب بزرگ ایشتر مردوک یا مردوح است . مردوک عظمت خود را بیشتر از موقعیت سیاسی بدست آورد. ابتدا خدای کوچکی بوده اما در زمان حمورابی که بابل مقر حکومت گردید خدای بابل نیز قدرت بیشتری پیدا کرده و همراه شهرت شهر بابل، خدای آن هم به شهرت رسید و مردوک که خدای محلی کوچکی بود تبدیل به خدای خدایان شد زیرا بسیاری از خدایان را در خود فرو برد و به این ترتیب برخی از ویژگیهای خوب آنان را نصیب خود نمود. گاهی نیز او را فرزند اِ آ داشته اند . نین اورتا که خدای جنگ است برادر مردوک به شمار می آید. نایو که فرزند دیگر اِ آ می باشد نیز با مردوک برادر است.
اسطوره آفرینش
ظاهراً نظم در طبیعت از جدالی بوجود آمد که میان اژدهای دریای ظلمت ( نماد آبهای آشفته) با خدایان نور یا خدایان نظم و آرامش درگرفت. این نبرد در جهان نظم را برقرار کرد. در رأس دریای ظلمت پرنده ای بود به نام زو که بیشتر به تیامت معروف است و بعدها تبدیل به اژدها می شود. تیامت یعنی سمبل بی نظمی و تاریکی. در رأس خدایان روشنایی خدایی است به نام نین اورتا.
کاهنان بابلی وقتی به این داستان دست یافتند سعی کردند آن را عوض کرده و در رأس آن مردوک را قرار دادند آنها مردوک را بانی نظم فرض کردند.
اما داستان: ظاهراً اَسپو خدای آبهای شیرین و تیامت با هم در می آمیزند و از این آمیزش در طی سالیان دراز خدایانی بوجود می آید ولی جهان نظم ندارد خدایان تصمیم می گیرند به دنیا نظم بدهند مایلند آبهای شیرین در رودخانه ها جریان یابند و مسیر آبها رسوباتی باشد برای کشت و کار ( مرز بین آبهای شیرین و شوریک ناحیه رسوبی برای کشت و کار باشد) اما گروه دیگر از خدایان مخالف این امر بودند. اَسپو به تیامت می نالد و تضرع می کند که من نظم می خواهم، تیامت به خشم می آید و تصمیم می گیرد که نه تنها نظم ندهد بلکه همه چیز را نابود کند بین خدایان موافق و مخالف درگیری در می گیرد. اِ آ اَسپورا در خود فرو می برد و . اِ آ و انو هر دو با تیامت نبرد می کنند اما از آشفتگی چیزی کم نمی شود . خدایان دست به دامن مردوک می شوند به او پیشنهاد می دهند که اگر کمک کند خدای خدایان خواهد شد. مردوک قبول کرده و با تیامت نبرد می کند به این ترتیب که دام می گسترد و اژدها را صید می کند و برای ضعیف کردن او باد و طوفان را در درون او به حرکت در می آورد. در نبرد اول او را ناتوان کرده ولی نابود نمی کند کالبد او را پهن می کند بالای آن می ایستد و همه پیروان او را مطیع خود می گرداند. بار دیگر اژدها قدرت می گیرد . این دفعه مردوک طرح یک نبرد نهایی را می ریزد، او پیکر تیامت را مثل یک ماهی از وسط می شکافد از یک نیمه آن سایبانی درست می کند که جلوی ریزش آبهای آسمانی را بگیرد و از نیمه دیگر آن جایگاهی درست می کند بر روی آب های زمین. بعد از آن نظم در طبیعت برقرار می شود ، سپس تصمیم به آفرینش انسان گرفته می شود. اِ آ تلقیناتی به مردوک برای آفرینش انسان می کند. مردوک از خون و استخوان خود اجزا انسان را درست می کند ولی کالبد آن را اِ آ می سازد.
اسطوره طوفان
قدمت این اسطوره به زمان سومریان بر می گردد در اصل ناشی از طغیان دو رود دجله و فرات بوده و سبب شد در طی زمان صورتهای گوناگونی از اسطوره طوفان بوجود آید.
اما داستان : خدایان از گناهان آدمیان به خشم آمده و بر آن می شوند با طوفانی نژاد بشر را نابود کنند اِن لیل در رأس این تصمیم گیری قرار داشت . اما اِ آ که طرفدار انسان است این راز را بگوش نوح می رساند که نامش اوتناپیش تیم است . نوح برای مقابله با این طوفان دستور به ساخت کشتی بزرگی می دهد. وقتی گیل گمش به ملاقات نوح می رود او جریان طوفان را اینگونه بیان می دارد: من این کشتی را با تمام کسان خود ساختم ، از تمام پرندگان ، جانوران و گیاهان نمونه ای را به این کشتی بردم در روز طوفان خدای ظلمت بارانهای مفصلی فرستاد. من به کشتی رفتم و درهای کشتی را بستم . ابرهای سیاه همه جا را فرا گرفت رعد و برق شد . آبها آنقدر زیاد شد که خدایان وحشت کردند ایشتر می نالید آدمیان در گل و لای فرو رفتند خدایان با هم متحد شدند تا بالاخره توانستند طغیان را آرام کنند. طوفان در حدود هفت روز طول کشید اوتنا پیش تیم می گوید که کشتی بر فراز کوهی ایستاد او می گوید آنچه داشتم در چهار گوشه دنیا پخش کردم تا نسل آدم زیاد شود و خودم به دامنه کوهی رفتم و نیایش کردم لطف اِ آ و پیش بینی من باعث شد نسل آدم پاینده باشد.
اسطوره ایشتر ( اینانای سومری)
ایشتر ما در کل جهان است ایزد بانویی که از علاقه مردمان بابل برخوردار بود . او قهرمان داستانهای بسیاری است. ایشتر با اسامی گوناگون به مهمترین الهه در سراسر آسیای غربی تبدیل شد. شهرهای اوروک ، کیش، اکد و اربیل مراکز پرستش او بودند.
داستان در ارتباط با حرکت فصل است :
دو موزی که بعداً به تموز معروف شد، معشوق ایشتر و خدای شبانی (دامداری) بود او از باروی فصلی حفاظت می کرد اما در هنگام پائیز نیرویش کم شده به زیر زمین می رود ایشتر که دلداده اوست تصمیم می گیرد که در طلب او به زیر زمین برود. به سرزمین مردگان معروف است. ایشتر به دلیل دلدادگی به سرزمین مردگان می رود. خدای دنیای زیرزمین ایزدبانویی است به نام اشکیگال و همسری دارد به نام نرگال این زن و شوهر همیشه در زیر زمین زندگی می کنند. چون دنیا همیشه به ایشتر نیاز دارد با ورود او به دنیای زیر زمین مخالفت می کنند و اشکیگال به او اجازه دخول نمی دهد بحث و مجادله ای که ایشتر با دربان دنیای مردگان می کند، ادبیات جالبی را بوجود آورده است . سرانجام اشکیگال با نارضایتی اجازه ورود را صادر می کند ولی دنیای زیرزمین مسیری پر از شدائد دارد. ایشتر باید از 7 دروازه عبور کند و در هر دروازه بخشی از لباسهاو زینتهای خود را از دست می دهد و سرانجام برهنه وارد دنیای زیر زمین می شود. اشکیگال وزیری دارد بنام نَمتَر که خدای خوفناک طاعون است. این الهه به وسیله وزیر خود 60 نوع مرض به ایشتر می رساند تا اینکه او را زار و نزار کند. اما جهان بیرون چگونه است ! در همه جا زمین در غم و سترونی فرو رفته ، زاد و ولدی صورت نمی گیرد ، گیاهان رشد نمی کنند.
خدایان به فکر می افتند ، خدای شمش به حضور پدرش خدای سین می آید و از او چاره جویی می کند همچنین در برابر خدای اِ آ گریه کرده و با زاری می گوید که ایشتر از روی زمین به دنیای مردگان رفته و برنگشته اِ آ که خدای عقل و حکمت است چاره جویی می کند او فرستاده ای را به دنیای زیر زمین می فرستد و به ایشتر قول می دهد که تموز را مجدداً به زمین بر گرداند تا وقتی ایشتر این قول را نگرفته حاضر به ترک دنیای زیر زمینی نمی شود ولی بعد از آن اقدام به بازگشت می کند خدایان آب مقدسی بر سرش می ریزند تا این مرضها از او دور شود بعد از آن او سعی می کند از زیر زمین به دنیای بالا پرواز کند در مسیر بازگشت در هر دروازه ای دورباره لباسها و تزئیناتش را پس می گیرد او تموز را خواهد داشت در نتیجه مجدداً شادی زاد و ولد و غیره به دنیا باز می گردد و بدنبال آن نظم موجود در طبیعت برقرار می شود.
اسطوره گیل گمش
گیل گمش قهرمانی است نیمه خدا و نیمه انسان او پادشاهی از دوران باستان است که در نینوا فرمانروایی می کرده مدت حکومت او ظاهراً 126 سال بطول می انجامد. نام او در فهرست پادشاهان سومری نیز آمده که پنجمین شاه سلسله ارک است که خود دومین سلسله بعد از طوفان می باشد ولی کم کم در باورهای مردم از صورت انسانی به صورت نیمه خدا در آمد. حوادث جنگی بسیاری را به وی نسبت داده اند ، گاهی نیز او را با نمرود یکی می دانند.
اما داستان : گیل گمش که پادشاهی مقتدر بوده تصمیم می گیرد به دنیای مردگان سفر کند او خشکی ها و دریاهای بسیاری را با سختی و رنج بسیار طی میکند تا در آن سوی دریای مدیترانه یا مغرب به سرزمین مردگان می رسد اما چه انگیزه ای سبب شد تا او زندگی توأم با رفاه خود را ترک گفته و به چنین سفر مشقت باری برود؟
او مشاهده می نمود که هر چه و هر که را او دوست دارد می میرد و از بین می رود، بخصوص مرگ دوست عزیزی به نام انکیدو او را چنان دگرگون کرد که انگیزه این سفر را در او برانگیخت. او با یکی از خدایان به نام اوتو مشورت می کند و مسیر راه را از او می پرسد . در دل گیل گمش تصور مرگ هراس بوجود می آورد او دلش نمی خواهد به دنیای مردگان برود اما او در این فکر است که بتواند در آنجا گیاه زندگی را بدست آورد تا به جاودانگی برسد. به او می گویند که اوتناپیش تیم این گیاه را دارد. او مسیری که کشتی در آنجا به خاک نشسته طی می کند و به خدمت نوح بابلی می رود. نوح داستان طوفان را برایش تعریف می کند. گیل گمش با اصرار فراوان گیاه زندگی را از او می گیرد. او گیاه را در زورقی گذارده راهی سرزمین خود می شود اما ناگهان ماری یا به قولی کلاغی گیاه را از او می رباید، ظاهراً خدایان در این موضوع دست داشتند برای اینکه ثابت کنند آدمیان به عمر جاودان دسترسی ندارند. بعد از آن گیل گمش می فهمد که باید در مقابل مرگ قرار گیرد و نتیجه می گیرد که رنج تصور مرگ در جهان را جز به خوشی زیستن نمی توان درمان کرد البته دختر دریا قبلاً به او می گوید که از ابتدای خلقت انسان خدایان مرگ را نیز با او همراه کردند و اوتناپیش تیم یک استثناء است.
فلسفه این داستان این است که باید به دنیا توجه داشت یعنی تا زمانیکه انسان به عنوان یک موجود زنده در این جهان زندگی می کند بایستی از تمام مواهب آن برخوردار باشد ، درست برعکس فلسفه مصر باستان زیرا مصریان به سرای دیگر اهمیت مضاعف می دادند. در بین مردم بین النهرین نیایش و قربانی جایگاهی بس مهم داشت این نیاشها و قربانی ها در معابدی بنام زیگورات انجام می گرفت در این معابد کاهنانی با قدرت بسیار وجود داشتند که در امور مذهبی مردم را هدایت می کردند. آنها خواندن ، نوشتن ، حساب کردن و غیب گویی از روی جگر گوسفند، نجوم و ستاره شناسی را بدقت می دانستند بنابراین مردم در بسیاری از امور روزمره خود به آنها مراجعه می نمودند و برای انجام امور مربوط به کاهنان مبالغ مشخصی را می پرداختند به همین دلیل کاهنان از قدرت مادی و معنوی بسیاری برخوردار بودند.
اسطوره های یونان
یونان در آغاز دارای تمدن کوچک و ابتدایی بوده و در این کشورها بصورت منفک و جدا از هم قرار داشتند زیرا همانطور که می دانیم در این کشور جزایر بسیاری وجود دارد. مردم این سرزمین ساده دل با باورهای ابتدایی در محلاتی گرد هم جمع می شدند و هر کدام چیزهایی را می پرستیدند اما پرستش ارواح مردگان رواج بیشتری داشت اما زمانی که آریایی ها به آنجا هجوم بردند زندگی بومیان یونان در تمامی جنبه ها تحت تاثیر قوم جدید قرار گرفت. قوم مهاجم ضمن هجوم نظامی سرزمین یونان را مورد تهاجم فرهنگی نیز قرار داد. آریایی ها خدایان خود را در مجموعه اعتقادی یونان وارد کردند و وحدتی را بین خدایان بومی و وارداتی ایجاد نمودند آنها خدایان مونث و مذکر را در اعتقادات سرزمین جدید رسوخ دادند. ابتدا خدایان بومی تا حدی عقب رفتند و قدرت آنها رنگ باخت ولی طبعاً زمانیکه اثر تهاجم کنار می رود اعتقادات قبلی سربلند می کند زیرا عقاید بومی ریشه دارتر است. آریایی ها زئوس خدای خدایان را تحمیل کردند اما خدایان قبلی کلاً کنار نرفتند از آن جمله هرا ، ایزد بانویی که اعتقاد به آن به قرون گذشته یعنی پیش از تهاجم آریایی ها باز می گردد. به عبارت دیگر یونانیان قبل از پرستش زئوس ، هرا را می پرستیدند. با ورود قوم مهاجر و تسلط اعتقادی آنها ، بومیان یونان برای اینکه هرا ، خدای قبلی خود را حفظ کنند و آن را در سطح زئوس خدای جدید ، نگه دارند ، ازدواج هرا و زئوس را پذیرفتند در واقع ازدواج آن دو انعکاس است از کنار آمدن یونانیان با آریایی ها.
خدایای بومی مونث هستند که نشان دهنده مادر سالاری است اما زئوس پدر سالاری را با خود به ارمغان می آورد. از ازدواج این دو خدا آریایی ها نیز راضی و خرسند بودند زیرا ازدواج یک خدای وارداتی با یک خدای بومی به منزله باز شدن جای پا در جامعه جدید و پذیرفتن اعتقاد نو و حضور افراد جدید در جامعه بومی است.
هرا نماد کوهستانها و صخره های باستانی است. زئوس نماد قدرت است و نبوغ ماواءالطبیعه او فرزندان بسیاری دارد که هر کدام وظایفی دارند. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران تأثیر اسطوره های یونان تفکر ، اندیشه ، هنر و ادب بیشتر است. شاید یکی از دلائلش همسانی و همانندی خدایان یونانی با انسانها است. به عبارت دیگر خدایان تمدنهای دیگر معمولاً ترکیبی از حیوان و انسان هستند موجوداتی که وجود خارجی ندارند مثلاً سر قوچ ، بال عقاب ، پاهای انسان یعنی بسیار غیر طبیعی و نامتناسب. ولی در یونان خدایان ظاهر و زیبایی انسانی اما تکامل یافته تر و در حد اعلا دارند آنها خدایان خود را چیزی مثل خود می دیدند ولی هر یک از ویژگیها و خصوصیات آنها نسبت به انسان شدت بیشتری داشت مثلا خدایان شاعرتر ، بلیغ تر، زیباتر، فصیح تر و ... بودند آنها مانند انسانها کینه می ورزند، نقشه می کشند و عاشق می شوند. به همین دلیل از دید فلسفه یونان خدا چیزی است درست مثل انسان منتها بسیار وسیع تر.
خدایان یونانی ، اربابانی هستند که بر بشر و کارهای او نظارت دارند و از نظر طبقه بندی مثل انسانها می باشند یعنی از لحاظ قدرت و اهمیت وظیفه شان ، بعضی بالاتر و برخی پائین ترند. مقر حکومت این خدایان قله کوه المپ است . این کوه در شمال شرقی یونان در مرز مقدونیه و ساحل دریای اژه واقع شده. شیب دامنه شمال آن ملایمتر و شیب آن سمتی که به طرف یونان می باشد تند تر است این کوه که 3000 متر ارتفاع دارد درست مانند سالن آمفی تئاتر به حالت پله پله است اما قسمت قله آن همیشه با مه پوشیده شده و همین امر سبب شده که این کوه حالت مرموز و افسانه ای داشته باشد.
در اساطیر یونان خدایان بزرگ 12 عدد هستند که در رأس آنها زئوس قرار دارد و قدرتش ورای همه قدتهاست . از این تعداد 6 خدا مرد و 6 خدا ایزد بانو می باشند که عبارتند از :
1- زئوس یا ژوپیتر ، خدای خدایان
2- پوزئیدون یا نپتون خدای دریاها
3- هفائیستونس یا ولکن خدای صنعت
4- هرمس یا مرکور خدای سفر و تجارت
5- آرس یا مارس خدای جنگ
6- آپولون خدای موسیقی و هنر
7- هرا همسر زئوس و سمبل یک زن شوهر دار
8- آتنا یا مینروا الهه عقل و خرد
9- آرتمیس یا دیان الهه شکار
10- هَستیایاوستا الهه کانون آتش
11- آفرودیت یا ونوس الهه عشق و زیبایی
12- دمتریا سرس الهه زراعت
همانگونه که پیشتر گفته شد، زئوس بر دیگر خدایان از لحاظ قدرت برتری داشت او کوچکترین فرزند کرونوس و رئا بود کرونوس پدر زئوس خدایی است که قبل از پسر خود بیشترین قدرت را دارد . نام زئوس مربوط به کلمه یونانی dios به معنی درخشان است . زئوس خدای آسمان درخشان و نیز طوفان است، به همین دلیل همیشه سلاح او آذرخش می باشد و آن را به سمت کسی که او را نا خشنود سازد پرتاب می کند. از مواردی که او را بسیار خشمگین می سازد دروغگویی و پیمان شکنی است . کرونوس پدر زئوس شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد به همین دلیل فرزندان خود را بعد از تولد بلعید اما زئوس توسط مادرش رئا نجات یافت . رئا سنگ بزرگی را در قنداق پیچید و به کرونوس داد . او نیز به خیال اینکه فرزندش است، سنگ را بلعید. رئا زئوس را به غاری در جزیره کرت برد در آنجا بزی به زئوس شیر داد تا او بزرگ شد و کرونوس را شکست داد . بعد از شکست پدر ، بچه ها بلعیده شده از شکم کرونوس بیرون آمدند. به این ترتیب که خدای خرد به او سنگریزه خوراند و کرونوس فرزندانش را بالا آورد. سپس تا ابد کرونوس در تارتارروس زندانی شد . سپس بر اساس قرعه آسمان به زئوس، دریا به پوزئیدون و دنیای زیر زمین به هادس تعلق گرفت.
در اساطیر یونان دختران زئوس ، خدای خدایان موزیا موزه نامیده می شدند در افسانه ها آنها 9 خواهر با یک اندیشه ، روح و دل بودند و همه میوز نامیده می شدند. امروزه به شخص الهام دهنده میوز می گویند.
اسامی موزها به این ترتیب است :
1- کالیوپه به مهنی سخنوری ، الهه شهر حماسی ( موز مهتر)
2- کلیو به معنی با شکوه ، خیلی خوب ، الهه تاریخ
3- ا ِِِِرا تو به معنی عاشق ، شیفته ، الهه ی شعر عاشقانه
4- ترسی کور به معنی شوق رقص ، الهه رقص و آواز
5- تالیا به معنی با طراوت و شاداب کننده ، الهه اشعار روستایی و خنده دار
6- اِئوترپه به معنی کامیابی و لذت ، الهه شعر ازدواج و زناشویی
7- مل پومنه به معنی سرود خوان – مناجات کننده ، الهه تراژدی
8- پلیمنیا به معنی خواننده سرود مذهبی ، الهه آهنگی و نغمه روحانی
9- اوراینا به معنی آسمان الهه طالع بینی و ستاره شناسی
خدایان غالباً در بزم آسمانی شرکت می کنند اکسیر خدایان یا نکتار می نوشند، آپولون برای آنها ساز می زند، موزها خدمت می کنند و در پایان هر کدام به خانه های خود که خدای صنعت ساخته برمی گردند.
بدن آنها شبیه انسان است فقط قوی تر و زیباترند. در رگهایشان ماده فساد ناپذیری به اسم ایکورجاری است که باعث می شود نه پیر شوند و نه بمیرند اما هر گونه سلاح به آنها کارگر است با این وجود معالجه می شوند و همیشه جاودانه اند . آنها می توانند به هر شکلی که بخواهند درآیند. از لحاظ روانی هم تمام احساسات بشر را دارا هستند ، دوستی و کینه ورزی می کنند و گاهی نیز اصلاً موازین اخلاقی را رعایت نمی کنند . اگر کسی در برابر شان گردنکشی کند او را خوار می کنند حتی اگر حق با خدایان نباشد.
اما در دنیای خدایان و اساطیر قانونی ابدی وجود دارد و آن ارج نهادن بر پیمانها است یعنی زئوس تا ابد خدای آسمان می ماند . زئوس ابتدا خدای نور و آسمان بوده و کم کم عنوان خدای خدایان می گیرد او همه چیز را می داند، هیچ چیز از او پنها ن نیست و همچنین هیچ چیز خلاف رأی او نیست اگر به خشم بیاید زمین و زمان را به هم می ریزد. او فرامینی صادر می کند که با نظم جهان مطابقت داشته باشد او خدای عاقلی است و کلیه نظم های اجتماعی مورد توجه اوست . ابتدا زئوس تنها خدای یونان بوده و در سراسر این کشور معابدی برای او ساخته بودند از آنجا که تمدن روم از یونان نشأت گرفته ، زئوس در روم نیز اهمیت می یابد. بزرگترین معبدش ، دِدونس در شهر ایبروس بوده که یک درخت بلوط کهنسال داشت وقتی باد می آمد در برگهایش صدایی می پیچید که فکر می کردند زمزمه های زئوس است. معبدی نیز در بالای کوه لیسه در آرکادی برایش ساخته بودند. این معبد دو ستون داشت که فکر می کردند محل قربانی ها بوده مردم در پیشگاه خدای آفتاب بیشتر بره یا گاه سفید قربانی می کردند. معبد بزرگ دیگر ، معبد تاریخی المپ بوده که مجسمه زئوس از طلا در آنجا قرار داشته است . زئوس چندین ازدواج داشته اما مهمترین همسرش هرا بود، هرا در واقع همسر قانونی اش است. قبل از ازدواج با هرا ، با متیس الهه خرد ازدواج کرده و وقتی متیس باردار می شود همه خدایان به زئوس هشدار می دهند زمانیکه این بچه بیاید چون صفت خدای خدایانی تو و عقل و خرد متیس را دارد از تو داناتر می شود به همین دلیل زئوس مادر و بچه را یکجا می بلعد بعد از 9 ماه در پس سرش درد بسیاری احساس می کند . هفائیستوس سر زئوس را می شکافد و آتنا را در می آورد. اما زئوس با بلعیدن متیس صاحب عقل کل هم می شود. او ازدواج دیگری هم داشته باتمیس که الهه نظم و قانون مادی بوده و از آن صاحب فرزندانی می شود که خدای فصول ، عدالت ، نظم ، آرامش و غیره هستند از ازدواج او با دختر یکی از تیتانها ( تیتانها پسر عموهای زئوس می باشند که همیشه با هم دشمنند) 9 دختر که موزها هستند بوجود آمد . از ازدواج او با رینونه ، جاذبه های سه گانه بوجود آمد . رینونه الهه دریا بود و این جاذبه ها به خدمت آفرودیت در آمدند از ازدواج او با دمتریاسرِس ، پرسفونه که در زیر زمین زندگی می کند بوجود آمد ولی ازدواج اصلی او با هرا است که الهه بسیار زیبایی و خواهر زئوس می باشد چون هر دو فرزندان کرنوس هستند.
هرا:
ملکه آسمان و رب النوع زمان است. مقتدر ترین الهه خدایان می باشد و سرنوشت زنان از آغاز تا پایان در دست اوست. به عنوان دوشیزه، زن، سرپرست زنان بیوه، سه نوع معبد برای وی ساختند و از آنجا که همسر خدای خدایان نیز است، الهه مادری و زناشویی نیز می باشد. او همواره به صورت زنی زیبا با قیافه جدی و سخت گیر تجسم می شود. او نمونه است از یک زن وفادار بر بالای پیشانی تاجی دارد، لباس بلندی نیز قامتش را پوشانده در یک دست عصایی دارد که بالای آن یک فاخته است و در دست دیگر یک انار که در یونان سمبل زناشویی است.فرزندان هرا عبارتند از:
1- هِبِه: الهه جوانی 2- ایلی تی: الهه وضع حمل 3- آرس یا مارس: خدای جنگ 4- هفائیس توس: خدای صنعت 5-تیفون: خدای تاریکی و طوفان
زندگی هرا با زئوس با اختلاف توأم است خاصه در دوران اولیه که زئوس خیانت می کند و هرا حسادت می ورزد. در کتاب ایلیاد بارها این نکته بیان شده که هرا زن حسودی بوده و به زیبایی خود می نازیده و رقیب بزرگش ونوس بوده که نسبت به او کینه توزی داشته است.
آپولون یا منئوس
یکی از سرشناس ترین و محبوب ترین خدایان یونان است. متخصصان اسطوره یونان معتقدند که آپولون وارداتی بوده. او در اصل خدای نور و روشنایی است و به آن خدای زرین مو می گفتند. حتی او را خدای کشاورزی نیز می دانستند. یکی دیگر از صفاتش کمانداری است و کمانداری او را از اشعه های خورشید دانسته اند. در واقع اشعه های خورشید را به کمان فرض کرده اند. از دیگر صفاتی که به آپولون نسبت داده اند، غیب گویی و پیش بینی حوادث است از جمله ی معابدی که به وی نسبت داده اند معبد دلف است، در این معبد برای کروزوس پادشاه لیدی پیش بینی کردند که از کوروش در جنگ شکست می خورد. آپولون خدای شبان ها نیز هست و نی زدن شبان ها را منسوب به وی می دانند او همچنین خدای موسیقی است. او به صورت جوانی فوق العاده زیبا با اندامی متناسب و نیرومند با پیشانی وسیع و تا حدودی با ظرافت تجسم می شود. آپولون از ازدواج زئوس با دختر آفتاب به وجود آمده خواهر او آرتمیس است. تولد آن ها حسادت هرا را بر می انگیزد. داستان به دنیا آمدن آن ها یکی از داستان های مهم ایلیاد است وقتی آن ها به دنیا آمدند به جای شیر، نکتار یعنی اکسیر خدایان را نوشیدند به همین دلیل بسیار قوی بنیه بودند. آپولون بچه چهار پنج روزه ای بود که با اژدهایی که هرا بر سر راهش قرار داده بود دست و پنجه نرم می کند که البته در این ماجرا خدای دریا به او کمک می کند به این ترتیب که پری جنگل او را به طرف لانه اژدها می برد و با تیری که خدای صنعت درست کرده بود به لانه ی اژدها می اندازد و او را می سوزاند. معبد دلف را به همین دلیل می سازند و برای یادآوری این نبرد یونانیان هر 9 سال یک بار جشن می گیرند و به سمبل این داستان کلبه ای را آتش می زنند. آپولون در مجمع خدایان از احترام زیادی برخوردار است و وقتی چنگ می زند نه تنها خدایان که تمام انسانها محسور می شوند.
آرس، مارس یا مریخ، خدای جنگ
پسر آشوب طلب زئوس که دائماً به دنبال جنگ و جدال و
خونریزی است و با خدایان دعوا داشته حتی بین انسان ها نیز دائماً آشوب بپا می
کرده. یونانیان که همه خدایان خود را دوست داشتند از این خدا زیاد خوششان نمی آمد
به عبارت دیگر از او می ترسیدند. او اندامی نیرومند و متناسب دارد، جوانی است با
موهای حلقه حلقه و گاهی با کلاه خود. اما زمانی اهمیتش زیاد می شود که به روم می
رود و در آنجا تبدیل به مارس می شود و طرفداران زیادی پیدا می کند. اولین خدای مهم
بعد از زئوس می شود و رموس و رمولوس که دو بچه گرگی هستند که محافظ شهر روم می
باشند را فرزندان وی می دانند. مارس خدای وارداتی است. گاهی نیز او را ایرانی می
دانند. همیشه زئوس با او مخالف بوده و همه خدایان با او بد بودند البته به عنوان
خدای جنگ طبیعی است، که طرفدار زد و خورد باشد. وی از کشتار لذت می برده درست
برعکس آتنا که جنگجو است اما طرفدار جنگ منطقی، جنگی که دلاوری و جوانمردی را به
همراه داشته باشد. مانند همه خدایان داستان های زیادی دارد. خصوصاً ماجرایی که با
آفرودیت داشته، حسادت و خشم هفائیستوس را بر
می انگیزد.
آفرودیت یا ونوس
الهه عشق و زیبایی، گل سر سبد خدایان و جذاب ترین و شاعرانه ترین آن هاست. از قدیمی ترین کتب تا امروز بزرگ ترین منبع شعر و نویسندگی بوده و زیباترین معابد و کاهنان متعلق به اوست. در موزه ها زیباترین تابلو و مجسمه ها آفرودیت است. معنی آفرودیت یعنی زاینده از کف، ماجرای تولد او با افسانه های بسیاری توأم گشته. در منطق افسانه ها نمی گنجد که وی از زنی به دنیا آمده باشد زیرا هیچ زنی نمی تواند کسی را به این زیبایی به دنیا آورد. در نتیجه او را زائیده ی موج های دریا می دانند. به این ترتیب که زئوس با موج های دریا می آمیزد و از دل صدفی از عمق دریای قبرس آفرودیت به دنیا می آید. در اصل او نمونه ای از الهه های آسیایی بوده است.
به طور کلی خدای باروی به شمار می رفت و دامنه نفوذش انسان، حیوان و گیاه را در بر می گرفت ولی بعدها فقط الهه عشق شد در واقع آفرودیت، همتای ایشتار است. محبوب ترین خدای اُلمپ و فرمانروای بلا منازع دل هاست. داستان های عاطفی منسوب به او بسیار زیباست. او کمربند سحرآمیزی دارد که وقتی آن را می بندد، کسی در مقابل او تاب و توان ندارد. حتی هرا که به او حسادت می ورزد زمانی که می خواهد زئوس را دوباره به طرف خود بکشد این کمربند جادویی را از او قرض می گیرد. اما همسر او زشت ترین خدایان یونان است. دلیل این استخراج را گاهی این می دانند که زشتی همیشه در کنار زیبایی قار دارد. آفرودیت پری های کوچکی در اختیار داشت که مهم ترین آن ها جاذبه های سه گانه است. خدای کوچک و شیطانی است که همیشه در کنار آفرودیت و آماده به فرمان اوست به نام گوپیدون که هر کسی را که آفرودیت بخواهد خواهان کسی بکند، به او دستور می دهد که تیری به قلب او بیاندازد.
آتنا یا منیروا
خدای عقل و خرد و از خدایان بسیار قدیمی است، به خصوص در شهر آتن، زیرا او را حافظ شهر آتن می دانستند. تمام مجسمه های آتنا در موزه ی لوور از زیباترین مجسمه هاست. یونانی ها سنگ هایی را که از آسمان می افتاد را قاصدان آتنا می دانستند. او دو معبد در آکروپل دارد در حالی که خدایان دیگر یک معبد دارند. در تولد این نوزاد هرا هیچ نقشی نداشت به همین دلیل به خشم درآمد و تصمیم گرفت که او هم به تنهایی فرزندی به دنیا بیاورد، این نوزاد تینانون یا مظهر ویرانی است.
زئوس آتنا را از خدایان دیگر بیشتر دوست داشت. او الهه جنگجو بود اما جنگ های منطقی و دلاورانه. آتنا از هرکول که یک نیمه خداست و گرفتار هرا شده حمایت می کند. او الهه ای است بسیار زیبا ولی در طول زندگیش به کسی علاقمند نمی شود و خدایی است پاکدامن. برای حمایت از شهر آتن بین او و پوزئیدون اختلافی پیش می آید و برای این که حرفش را ثابت کند ضربتی به صخره آکروپل می زند و آب از آنجا بیرون می زند ولی آتنا به بالای صخره می رود و در آنجا درخت زیتونی به وجود می آورد که درخت صلح است، که بعدها به صورت معبدی می شود. به این خدا فنون بسیاری را نسبت داده اند.از جمله هنر رام کردن اسب، ساختن ارابه، کشتی سازی، کوزه گری و به خصوص هنرهای ظریف زنانه مثل پارچه بافی و حاشیه دوزی.
بنام خدا
جزوه شناخت اقوام - استاد خوشنویس
فرهنگ در گذشته و حال
در فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو، واژهی culture آمده است:
از ریشهی cultura که در زبان لاتین، معنای مراقبت از گیاهان و در معنای مجازی مراقبت از اندیشه را میدهد گرفته شده است.
فرهنگ عبارت است از هر آنچه که در یک جامعهی معین کسب میکنیم، میآموزیم و میتوانیم انتقال دهیم
معادل فرهنگ در زبان های مختلف :
دوره کلاسیک و شاید پیش از کلاسیک یعنی واژه کالچرculture ادبیات لاتین ریشه میگیرد و در اصل به معنای کشت و کار یا پرورش آمده است و بعدها به معنی پرورش نفس در زبان یونانی معنای پرورش بخود گرفت .
کاربرد این واژه از قرن هیجدهم بطور عام برای نشان دادن تربیت روح بکار گرفته شده است.
زبانهایی مانند پرتغالی ، اسپانیایی ، فرانسوی ، ایتالیایی ، رومانیایی و زبانهای انگلیسی در آغاز واژه CIVILZATIONرا که بجایculture بکار بردند منظورشان پیشرفت اجتماعی بود .
مردم شناس انگلیسی در سال 1871 در کتاب فرهنگ ابتدایی بیان می کند وی فرهنگ را اینگونه تعریف می کند که :
فرهنگ یا تمدن کلیات هم تافته و مجموعه پیچیده ای را که شامل دین ، صنایع ، فنون ، هنر ، قانون ، اخلاقیات ، آداب و رسوم و هرگونه استعداد و مهارت تکنیک و فنون است که انسان از طریق عضویت در جامعه کسب می کند و درقبال آن تعهداتی بر عهده می گیرد .
همچنان که می بینید تایلور تعریف حداکثری از فرهنگ ارائه نموده و فرهنگ را همچون اعضای تشکیل دهنده بدن انسان وابسته به هم و در ارتباط با یکدیگر تلقی می کند و باز فرهنگ را مجموعه ای از آداب و رسوم ، اخلاقیات و دانش ها بطور خلاصه مجموعه ای از دستاوردهای مادی و معنوی بشر داند که به تدریج این دستاوردها جزء عادات خوب و یا بد جامعه و هنجارهای آن جامعه شده است.
خواسته باشیم می توانیم بگوییم تایلور فرهنگ را به دو قسمت تقسیم نموده است :
دسته اول(فرهنگ معنوی یا غیر مادی): شامل عناصری همچون اعتقادات ، هنر ، اخلاق ، سنن ، آداب ورسوم و رفتار
دسته دوم(فرهنگ مادی) : شامل صنایع ، فنون ، قوانین ، مقررات
تعریف فرهنگ از نظر آقای هرسکوویتس
وی از 250 تعریف در خصوص فرهنگ در زمان خود یاد کرده و می گوید فرهنگ اساس بنایی است که مبین تمامی باوره ، رفتارها ، دانش ها ، ارزشها و مقصدهایی است که شیوه زندگی هر ملت را مشخص می کند و سر انجام اینکه فرهنگ عبارتست از هرآنچه یک ملت دارد، آنچه انجام می دهد و آنچه می اندیشد.
ویژگیهای فرهنگ از نظر آقای هرسکووتیس :
1- فرهنگ یک امر اکتسا بی است
2- فرهنگ عوامل طبیعی ، روانشناسی و تاریخی زندگی انسان را در برمی گیرد.
3- هر فرهنگی دارای مشخصاتی است که مربوط به ترکیب و ساختمان جامعه است.
4- فرهنگ دارای جاذبه های متعدد است.
5- فرهنگ در طول زمان تغییر می کند.
6- فرهنگ های مختلف در روی زمین وجود دارند.
7- هر فرهنگ دارای قواعد و اصولی است که تحقیق علمی آنها عملی و میسر است.
8- فرهنگ یک وسیله سازگاری فرد با محیط خارجی خود و در عین حال وسیله ای برای ظهور امکانات خلاقه اوست.
تعریف فرهنگ از نظرآقای دکتر محمد صادق غلام جمشیدی
فرهنگ مجموعه ای از سنن ، باورها ، اداب ، اخلاق فردی یا خانوادگی و اقوامی که پایبندی ایشان به امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل می شود .
فرهنگ به دو دسته تقسیم می شود :
1- فرهنگ مادی : به مجموعه پدیده هایی اطلاق می گردد که محسوس ، ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمی و عملی است مانند فنون ، ابزارهای کاربردی و تولیدی و ماشین و موتور.
2- فرهنگ غیر مادی : به مجموعه و مسایلی گفته می شود که قابل اندازه گیری با موازین کمی نیست و به آسانی نمی توان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود مانند اعتقادات ، ضوابط خویشاوندی ، هنر ، زبان ، ادبیات و رسوم که در واقع هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهند .
جنبه های مختلف فرهنگ
فرهنگ دارای سه جنبه :1- جنبه شناختی 2- جنبه فنی و مادی 3- جنبه سازمانی می باشد .
1- جنبه شناختی فرهنگ : عبارتست از باور داشت ها ، اسطوره ها ، ارزشها ،ایدئولوژی ها ، رویکردها یا دانش فرهنگ یک جامعه از این وجه شناخته می شود اینها جنبه شناختی یک فرهنگ هستند
2- جنبه فنی و مادی فرهنگ : عبارتست از مهارتها ، پیشه ها ، ابزارها و خلاصه چیزهای مادی دیگر که اعضای جامعه آن را بکار می برند.
3-جنبه سازمانی فرهنگ : عبارتست از آداب ، رسوم ، عرف ها ، قوانین ، نقشها که پایگاه های گوناگون یک فرهنگ هم بسته اند و همچنین قوانین و مقررات شیوه و نوع رفتاری که انتظار می رود اعضای جامعه هنگام فعالیت روزانه انجام دهند یا رعایت بکنند جزء جنبه های سازمانی فرهنگ است . تمام این جنبه ها مقداری از جنبه های دیگر را با خود دارند در مسایل فرهنگی مطلق وجود ندارد بلکه همیشه یک ترکیبی وجود دارد ولو به اندازه کم ، همواره به چشم می خورد . بطور مثال در جنبه شناختی ما مقداری با جنبه فنی مواجه هستیم
صاحب نظران و فرهنگ شناسان، برای فرهنگ انواع یا سطوح مختلفی را ذکر می کنند و مبانی متفاوتی را برای تقسیم بندی در نظر می گیرند.یکی از تقسیم بندی ها بر مبنای دامنه شمولیت زمانی وجامعه تحت پوشش می باشد. دراین تقسیم بندی انواع فرهنگ عبارت است از :
1- فرهنگ ملی : فرهنگی است که چندین نسل در آن مشترک اند و به عنوان عامل مؤثر در تعیین هویت ملت ها قلمداد می شود.
2- فرهنگ عمومی: فرهنگی است که وجوه مشترک زیادی با فرهنگ ملی دارد ولی در مظاهر فرهنگی با تغییرات متناسب با شرایط و مقتضیات محیطی همراه است.{به یک معنا فرهنگ عمومی، ظهور ونمود فرهنگ ملی در دوره های زمانی کوتاه مدت وتحت تأثیر شرایط زمانی است. } .عموم افراد جامعه در فرهنگ عمومی مشترک اند.
3- فرهنگ تخصصی : فرهنگ سازمانی : فرهنگی است که اعضای یک سازمان در آن مشترک اند. فرهنگی است که بخشی از افراد یک جامعه براساس حرفه و تخصص و حوزۀ شغلی خویش در آن مشترک اند.
4- فرهنگ سازمانی: بی شک دنیای امروز، دنیای سازمان هاست و متولیان این سازمان ها انسانها هستند. به عبارت دیگر، فلسفه وجودی سازمان متکی به حیات انسان است. انسانها در کالبد سازمان ها روح می دمند آن را به حرکت در می آورند و اداره می کنند. سازمانها بدون وجود انسان، نه تنها مفهوم نخواهد داشت، بلکه اداره آنها نیز میسر نخواهد بود. انسان همواره از سازمان به عنوان ابزار و وسیله ای برای نیل به هدف های خود سود جسته است و در تلاش بوده است، تا بر اساس اهداف مورد نظر به ایجاد وگسترش سازمانهای مناسب بپردازد.
رابینز (1990) معتقد است که : { فرهنگ سازمانی عبارت است از ارزشهای غالبی که توسط اکثریت قریب به اتفاق سازمان پذیرفته و حمایت می گردد و عامل انسجام اعضاء و محتوایی درونی آنها می باشد . } مناسب بپردازد.
فرهنگ سازمانی هویت اجتماعی هرسازمان را تشکیل می دهد . گریفین (1989)
خردهفرهنگ
در اصطلاح دانش مردم شناسی به ارزشها و هنجارهای متفاوت با ارزشها و هنجارهای گروه اکثریّت که یک گروه درون جامعهای بزرگتر داراست.
خردهفرهنگها قابل شناسایی و تغییر هستند و بیشتر به ارزشهای گروه اقلّیّت اطلاق میشوند
علاوه بر فرهنگ کلی حاکم بر هر جامعه، طبقات، قشرها و گروههای مختلف جامعه نیز دارای فرهنگ ویژه خود هستند که ریزفرهنگ یا خردهفرهنگ خوانده میشود.
در تعریف خردهفرهنگ گفتهاند: «خردهفرهنگ بر دستگاهی از ارزشها، سلوکها، شیوههای رفتار و طرز زندگی یک گروه اجتماعی که از فرهنگ مسلط جامعه مفروض، متمایز ولی با آن مرتبط است، اطلاق میشود.»
با توجه به تعریف ذکر شده، به طور ساده میتوان گفت خردهفرهنگ، فرهنگی درون فرهنگ بزرگتر است
شکل گیری خرده فرهنگ
خردهفرهنگها را میتوان شیوههایی برای ابراز وجود دانست که گروههای مختلف، در تلاش جمعی برای مقابله با تضادهای طبقاتی، به وجود میآورند و خود را غالبا در انتخاب سبک خاصی از پوشش، واژگان و زبان خاص و نوع خاصی از موسیقی نمایان میسازد.
اما همانطور که ذکر شد خردهفرهنگها با وجود تفاوتهایی که با فرهنگ عمومی جامعه دارند، در عناصری با آن مشترک هستند.
بهطور سنتی، شکلگیری خردهفرهنگها در غرب با ویژگیهای طبقاتی و تضادهای ناشی از آن مرتبط دانسته میشود. اما زمینههای دیگری مثل خاستگاه قومی، محل سکونت، تعلقات دینی و متغیرهای مشابه نیز بر آن سهیم هستند، به عنوان مثال ویژگیهای مردم یک استان از لحاظ گویش، آداب و رسوم، نحوه پوشش، مهماننوازی، ازدواج و نظایر این فرهنگها آنها را از سایر فرهنگها مشخص و متمایز میکند. این فرهنگ ویژه را خردهفرهنگ آن استان میگوییم در حالیکه جزیی از فرهنگ کشور تلقی میشود.
تمدن
تمدن یعنی سبک زندگی مجموعهای از انسانها که در یک دورهٔ تاریخی در یک منطقهٔ جغرافیایی زندگی میکردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.
در این تعریف سبک زندگی رکن اساسی تمدن است وهمچنین تاکید میشود بر دورهٔ تاریخی و منطقهٔ جغرافیایی که دورهٔ تاریخی میتواند کوتاه یا بلند و منطقهٔ جغرافیایی میتواند کوچک یا بسیار وسیع باشد، عنصر دیگر تعریف دستاوردها هستند که بدون آن تمدن معنای خود را از دست میدهد، و همچنین یک جامعهٔ بی هدف در تعریف تمدن چیست ؟
رابطه بین دو واژهٔ تمدن و فرهنگ
برخی تمدن و فرهنگ را مترادف یکدیگر بکار میبرند. گروهی دیگر فرهنگ را در نقطهٔ مقابل تمدن قرار میدهد.
در این مضمون، معنی فرهنگ تغییر کرده همهٔ عقاید و آفرینشهای انسانی مربوط به اسطوره، دین، هنر، و ادبیات را شامل میشود.
حال آنکه تمدن به حوزهٔ خلاقیت انسانی مرتبط با فن آوری (تکنولوژی) و علم اشاره میکند. خط، تکنولوژی، و علم عمومی ترین معیارهای مورد استفاده بودهاند. همراه با این معیارها، از خصوصیتهای دیگری نیز استفاده ده است که در مشاهدهٔ تجربی، فرهنگها غالباً با آنها پیوستگی داشتهاند: وجود شهرها، وجود ناهمگنی جمعیتی که بر اثر تقسیم پیچیدهٔ کار با هم مرتبط شدهاند، و تمرکز قدرت اقتصادی و سیاسی.
تعریف مردم شناسی
مردمشناسی از جمله علوم اجتماعی عام است که به علم مطالعه زندگی انسان در مراحل ابتدائی تعریف شدهاست و جنبههای گوناگون انسانشناسی و فرهنگ شناسی را مورد توجه قرار میدهد. آنچه مردمشناسی کنونی را از دیدگاههای کهن جدا میسازد و میان این دو مرز میکشد، همانا روش تحقیق علمی است. مردمشناسی علم است و از این رو قادر به تبیین، پیش بینی و کنترل روابط پایدار بین نمودهای حوزه فرهنگ انسانی یا جامعه بشری است. این رشته، اکنون برای مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسانشناسی جسمانی به کار میرود. مردمشناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی میکند و ویژگیهای جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسانهای نخستین و جوامع ابتدایی را میکاود. میتوان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی میتواند علل به وجود آمدن سازمانها و بنیانهای کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شدهاند کشف نماید.
مردم نگاری
مردمنگاری یکی از مهمترین روشهای پژوهش در مطالعات مردمشناسی است.در اواخر قرن ۱۸ به منظور شناخت شیوه زندگی مردم قارههای دیگر به وسیله اروپائیان به کار برده شد و در قرن ۱۹ رونق گرفت. بر مشاهده همراه با مشارکت در زندگی جامعه مورد مطالعه، مصاحبه و توصیف مبتنی است و با روشهای کمی، پرسشنامهای و مبتنی بر آمار در سایر علوم انسانی تفاوت دارد.
در پژوهش مردم نگاری، زمینه پژوهش و گروه انسانی باید محدود و کوچک باشد تا تعداد محدودی پژوهشگر از این طریق بتوانند منطقه را مورد مطالعه قرار دهند. از این روست که مطالعه مونوگرافی (تک نگاری) در حوزه مطالعات مردم شناسی اهمیت بسیار دارد.
تعریف انسان شناسی
هر منظومه ی معرفتی را که به بررسی انسان و یا بعد یا ابعادی از وجود انسان و یا گروه و قشر خاصی از انسانها می پردازد ، می توان انسان شناسی نامید . انسان شناسی انواع مختلف و متنوعی دارد که به لحاظ روش و یا نوع نگرش ، از یکدیگر متمایز می شوند.
انواع انسان شناسی
انسان شناسی را می توان بر اساس روش1: به انسان شناسی تجربی ، عرفانی ، فلسفی و دینی تقسیم کرد.
انسان شناسی را می توان بر اساس نگرش 2: به انسان شناسی کلان یا کل نگر و انسان شناسی خرد یا جزء نگر دسته بندی نمود.
انسان شناسی خرد و کلان:
مجموعه بحث و بررسی های انجام یافته در مورد انسان را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
گاهی
در بررسی انسان بعدی خاص ، گروهی به خصوص و یا انسانهای زمان یا مکان ویژه ای مورد
نظر قرار گرفته و دانشمندان درصدد طرح سؤال و یافتن پاسخ در آن خصوص بر می آیند. و
گاهی انسان به طور کلی و با صرف نظر از بعد ، شرایط ، زمان و مکان خاص ، کانون
توجه کاوشگران و پژوهشگران قرار می گیرد و در پی یافتن رمز و راز آن بر می آیند .
انسان شناسی نوع نخست را انسان شناسی خرد یا جزء نگر و انسان شناسی نوع دوم را
انسان شناسی کلان یا کل نگر می توان نامید .
تفاوت انسان و مردم شناسی
رادکلیف براون مردم شناس انگلیسی، با در نظر گرفتن مسائل مربوط به تاریخ و جغرافیا گفت: مردم شناسی عبارتست از مطالعه و تحقیق همه جانبه در بار ۀ فرهنگ جامعه .
و انسان شناسی عبارتست از: مطالعه و تحقیق ویژگیهای انسان طبیعی(فیزیکی و زیستی) در میان اقوام و نژاد های مختلف از یک سو و ویژگیهای فرهنگی- اجتماعی از سوی دیگر
کوچ
منظور از کوچ و کوچ نشینی نوعی زندگی است که در آن به دلیل اتکا به شغل دامداری به منظور بهره گیری از منابع طبیعی ناچار به حرکت و جابه جایی از نقطه ای به نقطه ی دیگرمیباشد. اگر چه فعالیتهای جانبی دیگر مانند کشاورزی و صنایع دستی نیز در این جامعه رواج دارد. امروزه در مملکت ما اصطلاحات مختلف نظیر: عشایر کوچ نشینی ،گله دار، ایلیاتی ، چادر نشین و غیره به کار برده می شود که همگی دال بر زندگی کوچ نشینی است.
انواع کوچ
کوچ های عشایری معمولا از نظر چگونگی کوچ و موقعیت جغرافیایی محل ومحدوده حرکت به دو دسته تقسیم می شوند:
الف )کوچ افقی: در این نوع کوچ عشایر معمولا مسافت زیادی را طی می کنندکه این مسیر حد فاصل چند شهرستان و یا استان را شامل میشود.در بعضی از مناطق این مسافت به هزار کیلومتر هم می رسد.این دسته از عشایر در طول مسیر کوچ از این مراتع استفاده میکنند .این گروه بر خلاف دسته قبل در ییلاق وقشلاق دارای اراضی کشاورزی وباغات کمتری میباشندوعموما عشایر کوچرو هستند.ایلات قشقایی وخمسه در استان -طوایف چادرنشین کرمانشاه کردستان وایلام دارای این نوع کوچ هستند.
کوچ افقی به دو محدوده جغرافیایی قابل تقسیم است:
1)کوچ درون استانی که در محدوده یک یا چند شهرستان واقع در حوزه یک استان صورت میگیرد.
2)کوچ برون استانی که فراتر از یک استان در محدوده چند شهرستان یا یا چند استان صورت میگیرد.
ب)کوچ عمودی: در این نوع کوچ مهاجرت از دشت به کوهستان صورت می گیرد .به عبارت دیگر کوچ از ارتفاعات بالا به پایین وو بالعکس انجام می شود .به دلیل شرایط آب وهوایی دسته ای از عشایر زمستان را در زمین های پست وتابستان را در ارتفاعات کوهستانی به سر می برند.
از خصوصیات این نوع کوچ کوتاه بودن طول مسیر کوچ است.عشایر ممسنی ایلات سنگسری-پروری- الیکایی-هداوندوعرب سرهنگی در استان سمنان دارای این نوع کوچ هستند.
تعریف کوچ عشایر
عبارت است از جابجایی و حرکت افراد و خانوارهای عشایری بین قلمروهای ییلاقی (سردسیر) و قشلاق (گرمسیر) که با هدف دسترسی به علوفه مرتعی تازه برای اهتراز از گرما و سرمای شدید انجام میگیرد. کوچ عشایر معمولاً با شرکت همه افراد خانوار، بار و بنه و سرپناه قابل حمل در قالب ردههای ایلی و یا امروزه به صورت انفرادی و تکخانواری صورت میگیرد . کوتاه و بلند بودن مسیرکوچ، تغییری در مفهوم کوچ عشایر به وجود نمیآورد.
مسیر کوچ: به خط سیر حرکت و جابجای عشایر کوچنده از ییلاق به قشلاق و بالعکس اطلاق میشود. به مسیرهای سنتی کوچ عشایر «ایلراه» گفته میشود.
زیستبوم عشایری: محدودهای ازسرزمین و قلمروایل و یاقلمرو ردههای ایلی عشایر است که علیالاصول شامل ییلاق، قشلاق و مسیر بین این دو (میانبند) است.
ییلاق یا سردسیر: به محدوده زیستی و قلمرو جغرافیایی گفته میشود که عشایر تمام و یا قسمتی از فصول بهار و تابستان را درآن میگذرانند. در بین برخی از عشایر به ییلاق، سرحد نیز گفته میشود.
قشلاق یا گرمسیر: به محدوده زیستی و قلمرو جغرافیایی گفته میشود که افراد و خانوارهای عشایری، تمام یا قسمتی از فصول پاییز و زمستان را در آنجا سپری میکنند.
میانبند: به مناطق بین قلمروهای ییلاقی و قشلاقی عشایر اطلاق میشود. مسیرهای عبور عشایر (ایلراهها) و اتراقگاههای موقت بین راهی در میانبند قرار داشته است. همچنین متناسب با فصل یا دوره کوچ، میانبند دارای مراتع بهارگه چر یا بهارچر و پاییزچر بوده است.
کوچ نشینی کهن ترین شیوه زیست بشر است که پابرجا بودن آن تا عصر حاضر از بزرگ ترین جاذبه های این شیوه معیشت است و همین شیوه خاص زندگی سبب شده ایلات و عشایر «دیدنی ترین جاذبه عصر تکنولوژی» لقب بگیرند.
عشایر به شیوه ای جذاب و باورنکردنی طی قرن ها وسال های طولانی اقدام به حفظ سنن و آداب و رسوم گذشته خود نموده اند و این اصالت به جاذبه ای برای صنعت گردشگری تبدیل شده است.
مسکن عشایر و نوع زندگی آن ها، زبان و موسیقی، غذاهای محلی، صنایع دستی، رقص و لباس های محلی به همراه آیین های به جای آوردن جشن های عروسی و محلی از مهم ترین
جاذبه های ایلات و عشایر است.
بارزترین مشخصه ایلات و عشایر شیوه زیست آنان است که بر خلاف یک جا نشینان روستایی و شهری, در کوچ و نقل و انتقال دایمی سیاه چادرها و رمه های خود هستند. عشایر کوچ رو که یکی از جاذبه های مهم گردشگری فرهنگی به شمار می آیند در همه نقاط ایران, در حوزه های غرب و جنوب غرب, شرق و جنوب شرق, شمال غرب, شمال شرق و مرکزی ایران ایلات و عشایر پراکنده شده اند.
ایلات و عشایر حوزه غرب و جنوب ایران
در حوزه غرب و جنوب ایران رشته کوه های زاگرس کشیده شده
که دارای بیش از ده میلیون هکتار جنگل بلوط, بادام کوهی و پسته وحشی و آب و هوای
مرطوب و مراتع غنی است. وجود خصوصیات طبیعی یاد شده سبب شده ایلات و عشایر متعددی
دراین منطقه پراکنده باشند. رشته کوه های زاگرس از کوه های آرارات در شمال آغاز و
تا استان فارس در جنوب ایران تداوم یافته و از آن جا به موازات خلیج فارس به شرق
کشیده شده و به کوه های پاکستان می رسند. منطقه یاد شده شامل استان های کردستان,
کرمانشاه, ایلام, اصفهان, چهارمحال و بختیاری, کهگیلویه و بویر احمد و فارس می
شود.
وجود ارتفاعات سرسبز و خنک, در کنار دره های پرآب و جنگلی و دشت های معتدل و نسبتا
گرم در یک محدوده نزدیک گاه زندگی کوچ نشینی در چارچوب یک منطقه محدود را میسر
ساخته و دام داران را از رنج کوچ های طولانی و برون منطقه رهایی بخشیده است.
عشایر کرد از زمان های گذشته در شمالی ترین بخش زاگرس در محدوده استان های
آذربایجان غربی و کردستان پراکنده شده اند که امروزه برخی از آن ها در کوهستان های
اطراف اسکان یافته اند. ایلات مشهور شکاک, مامش, زرزا, قره پاپاق و... در استان
آذربایجان غربی وایلات گلباغی, طوایف اورامانات, طوایف مریوان, طوایف سنندج, طواف
بانه, عشایر جوانرود, طوایف سقز و طوایف مستقل در محدوده استان کردستان و کرمانشاه
پراکنده شده اند
ایلات و عشایر حوزه شرق و جنوب شرق
دراستان کرمانشاه کوچ نشینی هنوز رواج دارد و ایلات کرد
جاف, کلهر, قلخانی, سنجابی, گوران و کرند در این منطقه پراکنده شده اند.
ایلات و عشایر کرد ایران نیز به عنوان حافظان آداب و رسوم و سنت های این قوم بزرگ
از اهمیت خاصی برخوردار هستند و دارای جاذبه های گردشگری فراوانی هستند. جامعه
عشایری جایگاه ویژه ای دارند. قوم کرد از لحاظ فرهنگی سابقه چشمگیری دارد. زبان،
شعر، رقص، موسیقی، آداب و رسوم به جای مانده در این پهنه از سرزمین ایران قدمتی
دیرینه دارند.
طوایف لرستان در یک تقسیم بندی به دو بخش لر و لک تقسیم می شوند که از نظر لهجه,
سنن, آداب و رسوم و برخی مسایل مذهبی با یک دیگر تفاوت دارند.
ایلات و طوایف لک در شمال و شمال باختری لرستان سکونت دارند و سرزمین لک نشین به صورت خط منحنی در دره های رودخانه سیمره میان بروجرد, نهاوند, خرم آباد, کرمانشاه و ایلام قرار گرفته است.
در گذشته لک ها به «طوایف وند» و لرها به «فیلی» شهرت داشتند.
در سایر نقاط ایران مثل کرمان نیز طوایف پراکنده لر وجود دارند.
عشایر لر را به لر کوچک(الوار لرستان و ایلام) و لر بزرگ (الوار بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد و ممسنی فارس ) تقسیم
می کنند.
لک ها در واقع جنوبی ترین قبایل کرد به شمار می آمده اند که امروزه با طوایف لر آمیخته و همسان شده اند.
ایل بختیاری که در استان چهارمحال و بختیاری زندگی می کند بزرگ ترین ایل کوچنده کشور ایران است
نوع زندگی، آداب و رسوم حاکم بر جامعه بختیاری و ساخت و بافت روستاها مبین نظام های کهنه و نو عشایری در منطقه است.
مجموعه ایل بختیاری همراه با سنن و شیوه های خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبه های بی نظیر و چشم گیر این منطقه است.
زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، که مورد علاقه گردشگران و دیدارکنندگان داخلی و خارجی است، یکی از دیدنی های جالب توجه قوم لر است.
کوچ روهای بختیاری، زمستان را در دشت های شرق خوزستان و تابستان را در بخش های غربی منطقه چهارمحال و بختیاری به سر می برند.
آن ها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر مختلف همراه با مبارزه ای خستگی ناپذیر با سختی های طبیعت، ضمن عبور از رودخانه ها، دره ها، و پشت سر گذاشتن بلندی های زردکوه در مناطق معینی از دامنه زاگرس پراکنده می شوند و نزدیک سه ماه در این منطقه می مانند و با چرای دام ها در مراتع سرسبز به رمه داری مشغول می شوند.
عشایر قشقایی که با کوچ درازمدت خود خطه اصفهان را به خلیج فارس پیوند می دهند, از مشهور ترین ایلات کشور هستند.
ایلات خمسه نیز که شامل ایل عرب, باصری, بهارلو,
اینانلو و نفر است یک مجموعه ناهمگون است که برخی از آن ها به دلایل سیاسی در زمان
قاجاریه یک جانشین شدند. ایلات خمسه پس از بختیاری ها و قشقایی ها سومین واحد دام
داری متحرک ایران به شمار می آیند.
عشایر عرب در جنوب غرب ایران ساکن هستند واز خصوصیات ویژه ای برخوردارند. آن ها در
دوستی اصیل و ثابت قدم بوده و در برابر مشکلات شجاع و مقاوم اند. عشایر بی حرمتی
به قومیت خود را به هیچ وجه تاب نمی آورند و میهمان نوازی و آزادمنشی از ویژگی های
این قوم سخت کوش است.
علاقه فراوان عرب ها به جشن های ملی و محلی و به جا آوردن کلیه آداب و رسوم مربوط
به آنها نیز از جمله جاذبه های گردشگری این قوم به شمار می روند. عید فطر در نزد
عرب ها به مدت هفت روز گرفته می شود و عید قربان یک روز تمام به جشن و شادی می
گذرد. از آداب کهن این منطقه که از قرن ها پیش هم چنان پابرجاست گرامی داشتن نوروز
و آتش افروزی چهارشنبه سوری است.
ایلات و عشایر حوزه شرق و جنوب شرق
در حوزه شرق و جنوب شرق کشور که بخشی از خراسان و سیستان
و بلوچستان و کرمان و هرمزگان را در بر می گیرد, شرایط آب و هوایی خاصی حاکم است.
دراین حوزه تنوع و تضاد اقلیمی شدید و در مجموع منطقه ای کم آب و کم باران با آب و
هوی گرم کویری و اختلاف درجه حرارت چشمگیر در شبانه روز است. عشایر بلوچ از مهم
ترین ایل های ساکن در جنوب شرق ایران هستند.
مجموع شگفتی های طبیعی, حوزه یادشده را به ۴ منطقه ییلاقی (دره های کو ه تفتان و
منطقه بردسیر و لاله زار و بارز با آب و هوای لطیف و چشمه های گوارا) معتدل(
بااختلاف شدید درجه حرارت در روز و شب) گرمسیری (با هوای خفقان آور و گرمای شدید
در شبانه روز) ساحلی (با هوای گرم و مرطوب) تقسیم کرده است. بیش ترین تراکم جمعیت
عشایری این حوزه درامتداد کوهستان های مرتفع مرکزی کرمان (شهرستان های کهنوج,
بافت, سیرجان, جیرفت و بم) دیده می شوند.
ایلات و عشایر حوزه شمال غرب
حوزه شمال غربی ایران شامل سرزمین آذربایجان شرقی و غربی, اردبیل و بخشی از گیلان است که به دلیل کوهستانی بودن منطقه از تنوع آب و هوایی برخوردار است.
جنگل ها و مرغزارهای سرسبز و مراتع پهناور از ویژگی های این ناحیه است که سبب زندگی عشایر در این منطقه شده است.
در آذربایجان شرقی طوایف متعددی مانند ایل شاهسون زندگی می کنند.
ییلاق آن ها در کوهپایه های سبلان و قوشه داغ در پیرامون اهر و مشگین شهر است و طوایف ارسباران(قره داغ) و طوایف خلخال در کوه های طالش زندگی می کنند.
قشلاق شاهسون ها و طوایف ارسباران, جلگه کم عمق مغان است و گرمسیر طوایف خلخال حاشیه رود قزل اوزن است.
ایل میلان و ایل جلالی نیز در همین حوزه در منتهی الیه شمال غربی زندگی می کنند
ایلات و عشایر حوزه شمال شرق
حوزه شمال شرقی ایران به دلیل وسعت زیاد از اقلیم متنوعی بر خوردار است. این سرزمین دارای جنگل در قسمت ها ی شمال غربی و مراتع متوسط و ضعیف در سایر قسمت ها است. ایلات و طوایف این حوزه نیز از پیشینه و قدمت طولانی برخوردارند.
ایل افشار که از دیرزمان در خراسان ساکن بوده, از ایلات
ترک است. ایلات کرد زعفرانلو در شمال و شمال شرقی خراسان رضوی پراکنده شده اند.
ایلات ترک افشار از منتهی الیه شمالی خراسان, درگز و کوهپایه های کپه داغ تا الله
اکبرتا هزار مسجد ایلات ترک افشار و قره قویونلو و... کوچ می کنند.
در حرکت به جنوب با ایل بهلولی مواجه می شویم که ییلاقشان در ارتفاعات بیرجند و قائنات است.
ترکمن ها جذاب ترین عشایر منطقه شمال شرق ایران هستند که محل زندگی آن ها، زیورآلات، لباس های محلی، مراسم عروسی و عزای آنها برای گردشگران بسیار جالب است.
ضمن آن که تقریبا تنها قومی هستند که اجازه می دهند غریبه ها در مراسم خصوصی آن ها شرکت کنند
بنابراین بازدیدکنندگان بی هیچ دغدغه ای می توانند مراسم خصوصی چون عروسی و جشن های ترکمن های مهربان را از نزدیک ببینند.
وجود عشایر ترکمن و آداب و رسوم جذاب آن ها سبب شده آن ها یکی از معروف ترین عشایر ایران پس از عشایر قشقایی باشند که گردشگران تمایل زیادی به بازدید از شیوه زیست و آشنایی با آداب و رسوم آن ها دارند
ایلات و عشایر حوزه مرکزی
حوزه مرکزی ایران شامل استان های زنجان, همدان, سمنان,
مرکزی , تهران و بخشی از مازندران می شود که ویژگی عمده آن ها نزدیکی به پایتخت
است. این ویژگی سبب شده که کوچ نشینان این مناطق دارای خصوصیات اجتماعی, اقتصادی و
روانشناختی متمایزی نسبت به دیگر عشایر باشند. طوایف لر چگینی و غیاثوند, طایفه
ترک شاهسون بغدادی و بقایایی از طایفه کلهر در استان زنجان سکونت دارند. بقایایی
از طوایف مختلف مانند کل کوهی و میش مستی و ... نیز دراستان مرکزی در میان ساوه و
استان زنجان زندگی می کنند.
در استان همدان نیز طوایف ترکاشوند, یارم طاقلو, جیمر و شاهسون زندگی می کنند. در
دامنه های جنوبی البرز و در شمال استان سمنان و شمال و شمال غرب استان تهران طوایف
نیمه کوچ نشین با تنوع فراوان نژادی و قومی زندگی می کنند.
نوع مسکن میان ایلات و عشایر
به طور کلی نوع مسکن میان ایلات و عشایر را می توان به دو دسته خانه و سیاه چادرتقسیم کرد:
خانه:: مساکنی است که مصالح آن از چوب یا مواد بنایی مانند خشت و گل، آجر و سنگ و غیره است و بیش تر در نقاط قشلاق هر ایل یا دهکده هایی که از سوی ایلات مسکون برای تمام ایام سال بنا شده یافت می شود و جنبهٔ دایمی دارند.
چادر:: نیز درمیان بیش تر چادر نشینان عمومیت دارد و با
وضعیت زندگی آن ها مناسب است. چادرها را می توان درمدت کوتاهی از روی زمین برچید و
بر پشت چارپایان برای بردن به ناحیه ای دیگر حمل کرد. طرح چادرها معمولا یا دایره
شکل و یا مسطیلی است.
هر یک از ایلات و عشایر یاد شده دسته ها و رده بندی های ایلی خاص آن منطقه که به
تفصیل در مناطق مورد نظر آورده خواهد شد را رعایت می کنند و آداب و رسوم و شیوه
های زندگی هر یک از این اقوام با یک دیگر تفاوت های اساسی دارند که همه این تفاوت
ها و گونه گونی ها سبب شده که ایلات و عشایر به عنوان جاذبه های دیدنی عصر
تکنولوژی به شمار آیند.
تاریخچه ی اقوام ایران
ماساژت ها
ماساژت ها یکی از اقوام ایرانی تبار هستند.
ماساژت ها یک تیرهٔ سکایی نیمهصحراگرد در آسیای میانه بودند.
در روزگار مادها، سکاها فراوان به مرزهای ایران میتاختند.
اینان گاه با آشور هم پیمان میشدند و زمانی زیر فرمان خود مادها با آشوریان میجنگیدند.
با آغاز کار هخامنشیان درگیریهای مرزی با سکاها دنباله داشت.
داریوش بزرگ ، دستههای بسیاری از آنان به شاهنشاهی هخامنشی پیوستند و به عنوان سرباز برای آنان جنگیدند.
با گذشت زمان گروهی از اینان به جنوب شرقی ایران کوچیدند و این سرزمین را به نام خود سکستان (سیستان) خواندند.
تشکیلات اجتماعی ماساژت ها :
مادر خیلی اهمیت داشت - تاخت و تاز می کردند - سلاح اصلی آنها تیر –کمان تبر زین از جنس مفرغ - خورشید پرست بودند - غذای اصلی ماهی
لولوبی ها
لولوبیان نام قومی ایرانی زبان است که از حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد در سرزمینی واقع در شمال غرب فلات ایران ساکن بودند و بیش از دوهزار سال در این نواحی زیستند.
لولوبیان در اواخر دوران خود دارای حکومت شده و با برخی از همسایگان خود در جنگ بودهاند.
کتیبه نارام سین در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مضمونش مربوط به قوم لولو میباشد.
لباس، خط و زبان لولوبیان :
لباس لولوبیان نیم تنهای بود که پوستینی بر آن اضافه میکردند.
در نقش برجسته آنوبانینی شاه، دامنی از پوست داشته و ملکه نیز جامهای بلند از پوست بر تن دارد.
آثار برجسته :
آنوبانینی ملکه لولویی بود که نقش برجسته منصوب به او در شهر سرپل ذهاب، از قدیمیترین سنگ نبشتههای ایران با قدمتی حدوداً ۴۲۰۰ سال است.
داریوش پس از مراجعت از مصر با مواجه به این اثر باعث شد که منبع الهام برای کتیبه بیستون شود .
گوتی ها
نخستین قومی که بعدها از آنها نام برده
شده است قوم گوتی بودندکه در اسناد آشوری
در عبارتی خشمگینانه از آنها با نام »گوتی های بی خرد « نام برده شده است.
وقتی نشانه های بازمانده از این قبایل را بررسی می کنیم متوجه می شویم که گوتی هامردمی آریایی بوده اند که از زمانهای
بسیار دوری در غرب فلات ایران جاگیر بوده اند، و بعدهم وارد اتحادیۀ ماد شد ه اند
که هم نژاد و هم زبانشان بوده اند.
از این رو گوتی ها را باید نخستین قبایلِ شناخته شدۀ ایرانی در غرب فلات ایران
دانست که در هز ارۀ سوم در این منطقه
دارای تمدنی بوده اند؛ و خدایشان نیز اَناهیتا(ناهید )
بوده که یکی از خدایان بسیار دیرینۀ ایرانیان است .
کردها قومی خالصاً آریایی اند . اگر کاوشهای باستان شناسی در این منطقه صورت بگیرد
شاید بتوان به پیوند تاریخی میان مردمی که شاهان به آنها نامِ گوتی داده اند و
کردها دست یافت، و چه بسا که بتوان نام اصلی این قبایل را در میان یافته های
باستان شناسی به دست آورد؛ مردمی که نیاکانِ بخشی از کردهای امروزی بوده اند.
ماناها
ماناها مردمانی کهن با خاستگاهی
ناشناخته بودند که در حدود سدهی دهم تا هفتم پ.م. در منطقهی کنونی آذربایجان میزیستند..
پادشاهی مانایی در حدود 850 پ.م. بود که رو به شکوفایی و بالندگی نهاد. ماناها در
اصل مردمانی یکجانشین بودند و به کشتوکار و پرورش اسب میپرداختند. پایتخت آنان
شهر مستحکمی به نام Izirtu)
) بود.
آثار باستانی :
آثار باستانی منائیان بیشتر در کردستان و آذربایجان میباشد. گنج زیویه، آثار کشف شده می باشد.
در کاوشهای تپه حسنلو و شهر سقز و زیویه در (نزدیک سقز) نیز آثار باستانی منایی به دست آمده است.
کاسیان
کاسیان در هنر فلزکاری که آهن هم در ردیف آنها بود، مهارت بسیار داشتند و نیز در سوارکاری از اقوام دیگر چالاکتر و ماهرتر بودند .
همین قوم «کاسی» بود که نژاد اصیل اسب را به بینالنهرین آورد و این نژاد اسب از آنچه سومریها داشتند، برتری یافت و نیز نوشتهها و دستورهایی دربارهٔ تعلیم و نگهداری اسب از آنان باقیمانده است که نشانهٔ عشق و علاقهٔ آنان به اسب و سوارکاری است.
در دوره کاسیها و در مرز بین ایلام و لرستان کنونی شهری به نام «لور» وجود داشت که با اتفاقات و جریاناتی که صورت گرفت، مهاجرت به سمت شمال صورت گرفت و نام «لر» شکل گرفت.
با آمدن کاسیان کار مفرغ سازی سازی در لرستان صورت جدیدو بدیع یافت.
به بدنهٔ ارابهها وصل میشد. همچنین افزارهای دیگر و سلاحهایی مانند تبر و گرز که سر آنها نیز به شکل سر اسب ساخته میشد و همه مشخصات اسب مثل چشم و یال و گوش و ... بر آنها ترسیم میگردید.
بلخ(باکتریا)
بلخ به قولی کهن ترین شهر تاریخ جهان است که پیشینهٔ آن به هزاران سال قبل از میلاد برمی گردد و یکی از شهرهای مهم امپراطوری ایران بوده است.
زرتشت بین سالهای۱۷۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد در بلخ ظهور کرد و پادشاه کیانی دعوت وی را به آیین زرتشت پذیرفت و همواره از مروجان و طرفداران آیین زرتشت بود.
در زمانهای پیش از اسلام بلخ مرکز و آغازگر زبان اوستایی و دین زرتشتی بود و در دورههایی از مراکز دین بودایی و محل معبد معروف «نو بهار» بود.
قوم سکاها
• سَکاها دستهای از مردمان کوچنشین آریایی بودند که محل زندگی آنان از شمال به دشتهای جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر و دریاچه آرال، از شرق به ترکستان چین و از غرب تا رود دانوب میرسید.
کاسی ها قوم کوچ نشین که در حوالی دریای مازندران بودند به همین دلیل به دریای
کاسپین معروف شد.
سَکَ یا سَکا نامی است که در منابع قدیمی برای سکاهایی که از طرف آسیای میانه با ایرانیان
سروکار داشتند، به کار رفته است. سَکا ها یا سکها در زبانهای اروپایی به سیت
معروف هستند .
خصوصیات سَکاها:
• سوار کار و تیر انداز های ماهربودند.
• لباس های شاد می پوشیدند.
• اعتقاد به سحر ، جادو وطلسم داشتند.
مناطق فرهنگی ایران
مناطق فرهنگی ایران از 7 تا 12 منطقه فرهنگی مود مطالعه قرار گرفته است که در این میان تقسیم بندی 10 گانه ذیل مبنای مطالعات فرهنگی ایران گردید:
• 1)حوزه فرهنگی خوزستان
• 2) حوزه فرهنگی آذربایجان
• 3)حوزه فرهنگی سواحل دریای مازندران
4 )حوزه فرهنگی کردستان و کرمانشاهان
• 5)حوزه فرهنگی فلات مرکزی و حاشیه های کویرهای ایران
• 6)حوزه فرهنگی سیستان و بلوچستان
• 7)حوزه فرهنگی خراسان بزرگ و گرگان
• 8)حوزه فرهنگی کرمان
• 9)حوزه فرهنگی فارس،چهار محال بختیاری ،یاسوج و خلیج فارس
• 10)حوزه فرهنگی لرستان
منطقه فرهنگی خوزستان
تاریخچه تمدن ایلام
یکی از درخشانترین مقاطع تاریخ ایران باستان، دوران تمدن «ایلام» است.
ایلامیان، بنیانگذاران نخستین پادشاهی در گسترهی ایران بودهاند. نام این سرزمین در زبان ایلامی، «Hal-Tamti» و به معنای «کشور سَرور» بوده است.
شکل نوشتاری این نام در خط میخی سومری به صورت «NIM.KI» بوده و به گونهی Elam(ma) (در سومری) و Elamtu (در اکدی) خوانده و تلفظ میشده است.
هخامنشیان این سرزمین را Uja میخواندند که نام کنونی «خوز» (= خوزستان) بازماندهی همین واژه است. ایلامیان به لحاظ قومی، به تبار «آسیانیک» تعلق داشتهاند.
محدوده ی جغرافیایی خوزستان
گسترهی کشور ایلام، شامل خوزستان و لرستان کنونی، پشتکوه و کوههای بختیاری بوده است.
از غرب به رود دجله، از شرق به استان فارس، از شمال به کوههای بختیاری و از جنوب به خلیج فارس محدود میشده
خط
در هزارهی چهارم پ.م.، به موازات ابداع نخستین خط تصویری در سومر، ایلامیان نیز موفق به اختراع خط مشابهی گردیده بودند که از آن برای ثبت و نگهداری حسابها و معاملات خود استفاده میکردند.
این خط احتمالاً 150 نشانه داشته است. .
از اواخر هزارهی سوم پ.م.، اندک اندک، خط اکدی - که سرانجام به خط میخی معروف تبدیل گشت - جانشین خط پیشین ایلامیان شد
اما در طول سالیان بعد، ایلامیان این خط وام گرفته شده را ساده و پیراسته کرده و تا مرز نوشتار الفبایی رساندند
زبان
زبان ایلامی، زبانی بسیار دشوار است که تاکنون شناسایی کامل آن ممکن نشده و پیوند مستقیم آن با دیگر زبانهای منطقه، دقیقاً ثابت نگردیده است.
این زبان، به لحاظ دستوری، زبانی «پیوندی» است که با افزودن پسوندهای گوناگون به پایان واژه، و نیز میانوندهایی خاص و پسوندهایی ضمیری به ریشهی فعل، بیان میشده است.
زبان ایلامی گرچه به لحاظ دستوری ساختار آسانی را نشان میدهد، ولی از نظر محتوایی، به علت کمبود نوشتههای باقی مانده از این زبان، امکان آگاهی کامل بر ابعاد و امکانات آن، مقدور نشده است.
باورها و اسطوره ها
بخش عمدهای از باورها و اندیشههای دینی و اسطورهای ایلامیان بر نوعی عبودیت و احترام به زن و زنانگی و پرستش «مار» استوار بوده است. در باورهای ایلامی، «مار» موجودی مقدس و حافظ آب و خرد و ثروت و عامل دور دارندهی نیروهای اهریمنی دانسته میشد. حضور تصویر مار بر بسیاری از اشیاء و ظروف و نگارههای بازمانده از ایلام، نمودار اهمیت نماد مار و به ویژه نقش برکتبخشی آن میباشد
خدایان
ایلامیان نیز چون بسیاری از تمدنهای کهن خاورمیانه، معتقد به نظام مادرسالاری بودند؛ چنان که در رأس خدایانشان، ایزدبانوان قرار داشتند و حتی در نظام پادشاهی آنان نیز، مقام سلطنت از تبار زنان به ارث میرسید و منتقل میشد و مردان، به نیابت از زنان دودمان سلطنتی، به پادشاهی میرسیدند.
در نظام اجتماعی ایلامیان نیز زنان از اعتبار، منزلت و حقوقی گسترده برخوردار بودند.
طبقات اجتماعی-سیاسی ایلامیها
با در نظر گرفتن موقعیت اجتماعی آنها به پنج طبقه تقسیم میشوند:: الهه ، نیایشگران ، ملکهها، زنان شاغل ، زنان عادی
1. الهه : در طول سرآغاز تاریخ ایلام والاترین مقام در فهرست مجمع خدایان از آن الهه بزرگ پی نی کی ر بوده است و این برتری یک الهه به احتمال بازتابی است از نظام مادر سالاری که به تمدن ایلام ویژگی میبخشد.
پوشاک الههها به عنوان خدای مونث بودن و مقام و رتبهٔ آنها در طبقات مذهبی-اجتماعی ایلامیها به چهار دسته تقسیم میشود:
دسته اول )لباس ساده:قدیمی ترین لباس الهههای ایلامی لباس سادهٔ فاقد هر گونه نقش و نگار تزیینی بوده، که دامن آنها کوتاه و دارای پیراهن بلند بوده است.
دسته دوم )لباس چیندار و مطبق:لباس پوستین یا پشمین پوششی بوده، چه مخصوص خدایان میان رودان و چه در دورهٔ ایلامی منگوله هاییبر پشم یا پوست به صورت مطبق نمایش دادهاند که ما بر اساس شکل ظاهری لباس مذکور آنها را تحت عنوان لباس مطبق یا چین دار معرفی میکنیم. لباس مذکور از پیراهن و دامنی پرچین و بلند تشکیل شده است و آستین لباس در دو اندازه کوتاه و بلند بوده و خود لباس به اندازهای بلند بوده که کاملآ مچ پاها را می پوشانیده است.
دسته سوم )لباس با تزیینات فلسدار:لباسی است با نقش و نگار فراوان و تزیینات فلس مانند، لباس مذکور هم از نوع پیراهن و هم دامن میباشد. در ۲۲۵۰ ق. م فلسهای لباس به صورت لوزیهای نوک تیز بوده ولی در قرن ۱۳ ق. م این نقوش رنگ طبیعی تری را به خود گرفته و به صورت اشکال مربع در سطح دامن الهه آبها ظاهر میگردند.
دسته چهارم ) لباس شالدار:شکل ظاهری لباس این طور بوده که روی دامن لباس یک شال بلندی تا زیر زانو قرار گرفته است
2. نیایشگران: جایگاه اجتماعی نیایش گران در ردیف دوم جامعه قرار دارد. آنها با توجه به شغل و حرفه به دو دسته تقسیم میشوند: نیایشگران عادی و آورندگان قربانی یا هدیه
الف )نیایشگران عادی: زنانی بودند که به احتمال وظیفه اصلی آنها در معابد، ستایش گری یا نیایشگری بوده است؛ و به غیر از وظیفه مذکور فاقد شغل یا پیشه دیگری بودهاند. نوع پوششی که نیایشگران عادی ایلامی مورد استفاده قرار می دادهاند به یک دسته اصلی یعنی لباس شال دار تقسیم گردیده است؛ که عبارت است از یک پیراهن شال دار به طوری که یک شال بلند که تا روی زانو میرسد، روی دامن لباس قرار گرفته است.
ب )آورندگان قربانی یا هدیه:دسته دیگری از نیایشگران دوره ایلامی، زنانی بودهاند که شغل آنها علاوه بر نیایش گری، قربانی یا هدایا به معابد بوده است. به احتمال این گروه از نیایش گران به دلیل داشتن چنین موقعیتی بر مقام نیایش گران عادی ایلامی ارجحیت داشتهاند. نوع پوشش آورندگان قربانی به یک دسته پیراهن تقسیم میشود که عبارت است از یک پیراهن بلند و گشاد که تا حدودی شباهت به لباس کیمانو ژاپنیها دارد
3. ملکهها : دومین گروه از طبقات اجتماعی-سیاسی ایلامیها، بعد از الههها، ملکهها و شاهزادگان میباشند که آنان از لحاظ منزلت اجتماعی در ردیف پادشاهان این قوم بوده است. ملکهها و شاهزادگان بعد از الههها و نیایش گران از نظر اجتماعی جایگاه سومی را برای خود کسب کردهاند.
4. زنان شاغل : چهارمین گروه از از طبقات اجتماعی زنان ایلام زنان شاغل بودهاند. واقعاً ما نمی دانیم شغل اصلی این دسته از زنان چه بوده و فقط بر اساس آثار بدست آمده اظهار نظر میکنیم. آنها با خود چنگ و تار یا دوک نخ ریسی دارند وما بر اساس نوع وسیلهای که داشتهاند،هنر و پیشه آنها را مطرح میکنیم
5. زنان عادی : مانند دیگر جامعههای آن روزی همیشه آخرین طبقه و گروه از نظر منزلت اجتماعی به مردم عادی اختصاص داشته است که همیشه از مزایا و احترام کمتری نسبت به طبقات بالاتر از خود برخوردار بودهاند. دو نوع لباس مورد استفاده زنان عادی ایلامی بوده است:
1- لباس ساده:اولین و قدیمی ترین لباس مورد استفاده زنان عادی ایلامی، لباس و پوشاکی از نوع ساده که معمولاً کوتاه و تنگ بوده و گاهی هم کمربندی روی آن قرار گرفته است.
2- لباس بلند مزین با یک شال تزیینی:ابن نوع لباس به احتمال ضعیف در میان طبقه زنان عادی ایلامی مرسوم بوده، که شال به طور عمودی روی شانه سمت راست قرار گرفته است
زنان شاغل از نظر شغل سه دسته میشوند::
1- موسیقی دانان: آنها بر اساس نوع وسیله و ادوات موسیقی به دو دسته تقسیم میشوند:
• الف. تارزن: یکی از گروههای موسیقی دانان ایلامی تارزنان بودهاند و با وسیلهای بنام تار سر و کار داشتهاند. لباسی که مخصوص تارزنان بوده شامل یک پیراهن بلند و گشاد که شباهت زیادی به لباس آورندگان قربانی دارد، بوده است.
• ب. چنگ نواز: دومین گروه از موسیقیدانان ایلامی چنگ نوازانی بودهاند که بر عکس تارزنان با ادوات موسیقی از نوع چنگ در آثار ظاهر شدهاند. پیراهن لباسی است که به احتمال خاص موسیقیدانان خواه نوازنده چنگ نواز خواه تارزن بوده است. و به صورت یک پیراهن بلند و گشاد است که شباهت به کیمانوی ژاپنیها دارد.
2-ریسندگان: با توجه به نقوش کنده کاری شده روی اثرو پوشش زن ریسنده که بسیار مجلل میباشد، مشخص است که ریسندگی در ایلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. زن ریسنده تنها یک لباس بلند مزین با یک شال میله دوزی داشته است. این شال تزیینی به شکل عمودی بر روی شانهها قرار گرفته است.
3- . خدمه: آنها جایگاه پایین تری داشتهاند و وظیفه اصلیشان بردگی کردن برای افراد صاحب مقام بوده است. پوشش خدمه از نوع لباسی ساده بوده است. لباسی ساده و بدون نقش و نگار که کمربندی پهن مزین با نقوش زیگزاکی آن را بر قامت می چسباند.
معماری خوزستان
بخشهای خاوری و شمالی آن دارای ارتفاعات و پستی و بلندیهای بیشتری است و سمت جنوب و باختر آن صاف و هموار است.
این استان از طبیعتی زیبا و متنوع و تاریخی دیرینه برخوردار است.
رود زیبای کارون یعنی بزرگترین و طویل ترین رودخانه ایران در این استان جریان دارد. از دیگر رودخانه های استان رودخانه کرخه، دز، شائور، زهره و جراحی را می توان نام برد.
ساحل کرخه و دز دارای پوشش جنگلی بوده و به عنوان مناطق حفاظت شده و پناهگاه حیات وحش تعیین شده و تحت نظارت و کنترل سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است
شرایط جغرافیایی
این منطقه به دلیل داشتن آب فراوان و امکانات مناسب برای زیست، از هزاران سال قبل محل سکونت اقوام گوناگون بوده که امروزه آثار فراوانی از تمدن آنها در این خبطه به یادگار مانده است و نخستین کاوشهای باستانشناسی در ایران در دشت خوزستان صورت گرفته است.
سرزمین ایلام از نظر جغرافیایی دارای دو بخش یکی جلگه شوش (شوشان) در شمال خوزستان و دیگری زاگرس میانی و جنوبی است.
استان خوزستان با داشتن 20 محوطه تاریخی یکی از بالاترین رتبه ها را در ایران داراست.
مرکز این استان شهر اهوازاست و آثار تاریخی باارزشی آن در سطح استان پراکنده است مثلا"در شهرهای ایذه و بهبهان آثار واشیاء باارزش تاریخی بسیاری بدست آمده است ولی در شهرهای شوش، شوشتر ودزفول بناهای تاریخی وآثار معماری باارزش بیشتری نسبت به سایر شهرهای استان به چشم میخورد .
دراج، درنا میوه خوار، خروس کولی و ولیجه جزء جامعه پرندگان این منطقه هستند. گوزن زرد که خواستگاه آن منطقه شوش بوده در دنیا بی نظیر است و آخرین نمونه شیرمنقرض شده ایران در اطراف کارون دیده شده است.
ماهی آزاد و جمعیت میلیونی مرغابی نیز در آبگیرهای این منطقه مشاهده می شود و نیز خلیج فارس با دهها نوع ماهی و انواع آبزیان و امکان قایق سواری بر روی آن، منطقه را برای گردشگری مناسب ساخته اند.
منطقه باستانی چغازنبیل
• چُغازَنبیل نیایشگاهی باستانی است که در زمان ایلام (عیلامیها) و در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد ساخته شده است. چغازنبیل بخش بهجا مانده از شهر دوراونتش است و در نزدیکی شوش (شهر باستانی) در استان خوزستان قرار دارد.
• این سازه در ۱۹۷۹ اولین اثر تاریخی از ایران بود که در فهرست میراث جهانی یونسکو جای گرفت. جامعه بینالمللی برای آن ارزش استثنائی و جهانی قایل است.
• خاورشناسان چغازنبیل را نخستین ساختمان مذهبی ایران میدانند
معمارو طراح زیگورات چغازنبیل
توسط پادشاه ایلام (اونتاش گال ) برای ستایش خدایان ساخته شد. و در حمله سپاه خون ریز آشور ویران شد و در زیر خاک مدفون تا این که توسط رومن گیرشمن در زمان پهلوی از آن خاک برداری شد. ارتفاع آن 25 متر و تنها 2 طبقه و نیم از آن باقی مانده مساحت آن 105 متر در 105 متر است.
بناهای شهر از خشت و آجر ساخته شده اند و با وجود قدمت بسیار هنوز قسمت بزرگی از آنها برجای مانده اند. بر روی بسیاری از آجرها ذکر اقدامات و سازندگیهای اونتاش نپیریشا به خط میخی ایلامی و اکدی نگاشته شده اند
طرح چغازنبیل
بنای زیگورات چغازنبیل مربعی شکل است و حصارهایی دایره ای به دور آن کشیده شده است .
عدد چهار به عنوان عدد مقدسی در معماری است چهار فصل سال ، اضلاع مربع ، بازوان صلیب ، چهار ستون عالم ، چهار و بهشت و ...
بر روی دیوارهای معبد آجرهایی به خط میخی مشاهده میشود که همگی دارای متنی یکسان هستند که بیانگر نام پادشاه و هدف او از ساخت معبد است
عمدهٔ مصالح مجموعهٔ چغازنبیل خشت میباشد به همین خاطر از پوشش آجری با هدف حفاظت از حجمهای زودفرسای خشتی، بویژه در مورد زیگورات استفاده زیادی شده است در واقع با استفاده از هزاران آجر پخته شده و کتیبه دار زیگورات را تزیین میکرده اند. علاوه بر این از آجرهای لعابدار، ملات قیر طبیعی، اندودهای گچی، تزیینات شیشه یی، گل میخهای سفالین استفادهٔ زیادی شده است.
همچنین طی حفاریهای به عمل آمده، مجسمه های سفالین و لعابدار گاوهای نر که از دروازه های ورودی بنای زیگورات محافظت مینمودند، به دست آمده است.
در نزدیکی معابد هیشمیتیک و روهوراتیر کوره ای یافت شده است که به منظور پخت سفالینه ها بکار میرفته است.
فرهنگ سیاسی مجموعه ای است از آرمانها،نگرشها و طرز برخوردهای کم وبیش ثابت درباره قدرت و سیاست که تحت تاثیر عقاید ، نهادها و ارزشها (عناصر فرهنگی) که دراجتماع شکل می گیرد و به رفتارهای سیاسی در قبال نظام جهت می دهد
انواع فرهنگ سیاسی :
1-( فرهنگ سیاسی مشارکتی (فعال):
یعنی فرهنگی که در آن مردم در امور سیاسی جامعه مشارکت فعالانه ای از خود نشان می دهند و نسبت به حق شهروندی خود آگاهند، نظام سیاسی خودرا قبول دارند در تصمیم سازی ایفای نقش می کنند از مسائل سیاسی جامعه آگاهند و می توانند ،تقاضای سیاسی خود را مطرح سازند و از رهبران سیاسی خود حمایت می کنند .
2-فرهنگ سیاسی تبعی (منفعلانه ، اطاعتی):
در این نوع فرهنگ سیاسی هرچند مردم خود راشهروند می دانند و نسبت به مسائل سیاسی جامعه آگاهی دارند اما مشارکت آنان در سیاست انفعالی است ، نظام سیاسی کشور را خیلی نمی پسندند ، احساس تکلیف سیاسی و تعهد نسبت به دخالت در امور نظام سیاسی خود ندارند ، احساس می کنند که در تصمیم سازیهای کلان دخالتی ندارند و در مراکز قدرت تاثیری ندارند اطاعت آنان از مقامات حکومتی و مشارکت در انتخابات وفرایند سیاسی منفعلانه است، این فرهنگ ویژه جوامع سنتی، الیگارشی و سلطنتی است .
3-فرهنگ سیاسی محدود( بسته):
در جوامعی که از این فرهنگ برخوردارند ، افراد نسبت به حقوق شهروندی خود آگاه نیستند و به دخالت در سیاست علاقه ای ندارند حتی خود را عضو جامعه نمی دانند بنابراین به طور کلی از سیاست و حکومت بی اطلاع بوده و فقط درگیر خانواده و امرارمعاش خود هستند.
این نوع فرهنگ سیاسی را قبیله ای نیز می گویند. وبه افراد دارای این نوع فرهنگ که مخصوص جوامع عقب مانده سیاسی هستند کوچک اندیش می گویند.
معضلات فرهنگ سیاسی
• 1- سکوت مطلق در برابر تمام سیاستگذاریهای اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی دولت (نظام):
به قصداجتناب از هرگونه تشنج و درگیری فردی و اجتماعی از ترس موقعیت شغلی ،اجتماعی و غیره به منظور کسب آرامش در زندگی در برابر سیاستگذاریهای مختلف سکوت مطلق اختیار می کنند. اینگونه افراد حتی فردی درستکار،متدین و مقبول هستند ولی حاضر نیستند آرامش خود را از دست بدهند، سکوت مطلق بهترین روش و راه رسیدن به آرامش است
• 2-عدم اظهار نظر موضع گیرانه(صریح) هنگامی که حقی یا باطلی آشکار شده است :
این شیوه رفتاری نوعاً به امید کسب مقام یا منصبی میانی و شهرتی نسبی صورت می پذیرد.
اینگونه افراد الزاماً ذلیل و ترسو نیستند بلکه افراد با تجربه و آگاه هم هستند که در اظهار نظرشان همگی حساب و کتاب خاصی دارند در جاییکه بدانند که اظهار نظرشان هرچند حق و درست باشد به کس بر می خورد اظهار نظر نمی کنند ویا به صورت زیرکانه و محتاطانه اظهار نظر می کنند تا به طرفین(کسی) برنخورد، ولی در جایی که اظهار نظر آنها به کسی برنخورد بسیار دقیق و کارشناسانه نظرمی دهند.
. 3-دم فرو بستن به هر نوع انتقادی از تمام صاحبان قدرت و تمام سیاستهای آنها :
همزمان با حمایت از برخی صاحبان قدرت و سیاستهای آنها همچون سخنرانی ، مقاله نویسی و شرکت درمحافل سیاسی آنها اینگونه افراد بدون اینکه عداوت یا کینه توزی اشخاص صاحب منصب و قدرتمند را برانگیزند به عضویت شبکه های قدرت و ثروت در می آیند و از مواهب این عضویت بهره مند می شود( استفاده از بیت المال و ...) از تعقیب و مجازات قضایی نیز گاهاً مصونیت پیدا می کنند البته این مصونیت هم به میزان تقرب و نزدیکی به افراد صاحب منصب و صاحب قدرت متفاوت است.
• 4-موضعگیری نسبت به برخی سیاستها و سیاستمداران گروه مخالف و همزمان موضع گیری نسبت به سیاستها و سیاستمدارانی که همدست و هم رانت اند البته این موضع گیری حالات گوناگون دارد :
الف) سکوت در برابر سیاستهای گروه مخالف با اینکه می داند سیاستهای آنها صحیح و حق است و همزمان سکوت در برابر سیاستهای سیاستمداران هم خط و هم رانت با اینکه می د انند سیاستهای آنها نادرست است .
ب) سکوت در برابر سیاستهای گروه مخالف ، در حالیکه سیاستهای آنها را حق و صحیح می دانند همزمان حمایت از سیاستمداران هم خط و هم رانت با علم بر اینکه سیاستهایشان نادرست و باطل است .
ج) اعتراض و انتقاد از سیاستها و اقدامات گروه مخالف با اینکه می داند سیاستهای آنها صحیح و حق است و همزمان سکوت در برابر سیاستها و اقدامات سیاستمداران هم رانتی و هم خطی با علم به نادرستی و باطلی آنها .
د )اعتراض و انتقاد از اقدامات و سیاستهای گروه مخالف در حالیکه آن سیاستها را حق و درست می داند همزمان حمایت و تحسین از سیاستها و اقدامات سیاستمداران هم خطی با علم به نادرستی و باطل بودن آن سیاستها .
اینگونه افراد چون آگاهانه و عامدانه اقدام می کنند هزینه های بسیار سنگینی به فرهنگ سیاسی و نظام تحمیل می کنند و با رویکرد منافقانه در دل به ریش افراد و رجال پاک و مخلص می خندند.
• 5-عبارت است از وضعیت عموم احزاب سیاسی که غالباً نه اساسنامه ای دارند و نه هویت مستقل واصول مشخصی دارند توان عضوگیری از آحاد مردم جامعه را ندارند چنانچه به ندرت هم عضوگیری کنند توان هدایت و آموزش و کنترل آنان را ندارند .
این احزاب معمولاً در زمان انتخابات با جمع شدن چند شخصیت شناخته شده ( به صورت قارچی) به وجود می آید هرچند گاهاً تاثیراتی هم می گذارند ولی به دلیل عدم پشتوانه اعتقادی، مردمی واجتماعی بعد از انتخابات از بین رفته و یا نقش آنچنانی ایفا نمی کنند
• 6- معضل بسیار بزرگ فرهنگ سیاسی عبارت است از حفاظت و حراست از شهرت و حیثیت رجال سیاسی با سابقه و سمتهایی در مناصب عالی نظام سیاسی ، پس از مشاهده فساد یا انحرافات در آنها و سرکوب کردن فرد یا افراد افشا کننده ابتدایی رسوایی به بهانه اینکه فساد یا انحراف صاحب منصب و رجل معروف باعث بی اعتباری و رسوایی نظام حکومتی می شود ( گره زدن آبرو و حیثیت نظام با آبرو و حیثیت افراد صاحب منصب ).
سیاست فرهنگی :مجموعه مداخلاتی که سازمانها اعم از دولتی ، خصوصی و مدنی برای تغییر در روند حرکت یک جامعه یا ملت انجام می دهند تا بتوانند یک نظم نهادین متناسب با اهداف مشخص ایجاد کنند به عبارت دیگر اصول و ارزشهایی که موجودات اجتماعی را در مسائل فرهنگی هدایت و راهنمایی می کند.
واژه سیاست فرهنگی چیست ؟
سیاست فرهنگی" به طور عام بر ارزش ها و اصولی کهموجودات اجتماعی را در مسائل فرهنگی هدایت و راهنمایی میکند، اطلاق میشود.
سیاست فرهنگی
• 1. سیاست فرهنگی به مرور روشن تر می شود.
• 2. سیاست فرهنگی با وضع قانون نسبت دارد.
• 3. لوایح قانونی فرهنگی می تواند در جهت نگهداری و ارتقاء هرچه بیشتر میراث فرهنگی کشور اقدام کند.
• 4. سازمان هایی که در جهت سیاست فرهنگی حرکت می کنند عبارتند از: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، کمیسیون های فرهنگی مجلس و دولت، وزارت جوانان و ورزش، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، سازمان میراث فرهنگی.
• 5. میراث فرهنگی زیر نظر دولت، اداراتی دارد که وظیفه سیاست فرهنگی را در کشور بر عهده دارند.
• 6. ارگان های دولتی از جمله انجمن ها به مساله سیاست فرهنگی می پردازند.
• 7. سیاست فرهنگی: شیوه های بنیادین جهت انجام و مدیریت تعهدات فرهنگی و بخش مهمی از قانون گذاری را در هر کشور بر عهده دارد.
• 8. هدف از سیاست فرهنگی برطرف نمودن نیازهای فرهنگی مردم است.
• 9. مهمترین اقدام سیاست فرهنگی، آموزش است.
• 10. رشد و توسعه ادبیات و هنرهای کشور بخشی از رشد و توسعه فرهنگی محسوب می شود.
• 11. اعطای جوایز به آثار نقد ادبی و پیشنهادها
• 12. اکتشاف، حفاظت، نگهداری از میراث فرهنگی جزو سیاست های فرهنگی یک کشور به شمار می رود.
• 13. تجارت فرهنگی و رونق آن بخشی از سیاست فرهنگی است. تئاتر، نمایشگاه، سینما، موسیقی و ...
• 14. گسترش مطبوعات نیز بخشی از سیاست فرهنگی است.
• 15. روابط بین المللی فرهنگی، توسط سیاست فرهنگی تنظیم می شود. اینکه چه چیزی را بگیریم و چه چیز را نه.
• 16. سیاست های اقتصادی در حوزه سیاست فرهنگی اعمال می شود. و می تواند اثرگذار باشد:
• الف. تقویت زیرساخت های فرهنگی
• ب. راه اندازی سیستم کارآمد جمع آوری و تهیه بودجه
• ج.افزایش سرمایه گذاری حوزه فعالیت های هنری
• د. سیاست های کارآمد برای معافیت های مالیاتی حوزه فرهنگ
• 17. پروژه های فرهنگی ناشی از سیاست های فرهنگی یک کشور است.
• 18. اینترنت، تئاتر، سینما، دایره المعارف ها، ادبیات کودکان، سایت های فرهنگی
• 19. سیاست فرهنگی در واقع همان توافق رسمی و اتفاق نظر مسئولان و متصدیان امور در تشخیص، تدوین و تعیین مهمترین اصول و اولویت های لازم الرعایه در حرکت های فرهنگی است.
• 20. سیاست فرهنگی را می توان اصول راهنمای کارگزاران فرهنگی و مجموعه علایم و نشانه هایی دانست که مسیر حرکت را نشان می دهد.
• 21. سیاست فرهنگی معاهده ای است که سلسله ای از اصول و فروع یک حرکت فرهنگی را رسمیت می دهد و همفکری و همجهتی را با همکاری و هماهنگی توام می کند.
• 22. سیاست فرهنگی میثاقی است از آرمان ها، اعتقادات، ناظر بر تجربه ها و واقعیت محدود به ظرفیت ها، امکانات، توجه به آنیده و اهداف بعید و قریب در ظل قانون اساسی قرار دارد.
• 23. سیاست های فرهنگی حفظ و به دست آوردن فرهنگ را تسهیل می کنند.
• 24. اعطای یارانه های فرهنگی بر اساس سیاست های فرهنگی صورت می گیرد.
• 25. آگوستین گیرارد: توسعه فرهنگی: تجربه ها و سیاست ها
• 26. سیاست فرهنگی یک سیاست، نظامی غایی از اهداف، مقاصد عملی و شیوه هایی است که توسط یک گروه دنبال می شود و به وسیله یک سازمان اعمال می گردد. سیاست های فرهنگی در یک اتحادیه صنفی، یک حزب، یک نهضت آموزشی، یک شرکت، یک شهر یا یک دولت قابل تشخیص است.
• 27. حقوق فرهنگی از مبانی سیاست فرهنگی است.
سطوح سیاست فرهنگی :
• 1- (سطح مصوب) : که در قالب قانون اساسی و قوانینی است که از سوی نهادها به تصویب می رسد
• 2 -(سطح محقق) : برنامه هایی است که دستگاههای اجرایی ، سازمانهای خصوصی و دولتی اجرا می کنند .
• 3 -(سطح مجرب یا تجربه شده) : آن چیزی است که مردم عملاً دریافت می کنند و به آن شکل میدهند .
• در گروه یا جوامع با ساختار دموکراتیک این سه سطح همپوشانی دارند در حالیکه در ساختارهای غیر دموکراتیک این همپوشانی دیده نمی شود .
در دموکراسی فرهنگی ( دموکراتیک کردن فرهنگ) مردم به جای اینکه تنها مصرف کنندگان فرهنگ باشند به عنوان مولدان و تولیدکنندگان ایفای نقش می کنند
(ژئوپلیتیک فرهنگی یا ژئوکالچر ):
ژئوکالچر هر جامعه و کشور در مرحله اول در محدوده جغرافیایی آن جامعه یا کشور مصداق داشته و به فعالیت می پردازد .
در مرحله دوم سعی در خارج شدن ازمحدوده جغرافیایی خود داشته ودامنه فعالیت خود را به سایر جوامع و کشورها گسترش می دهد .
از ویژگی های هر فرهنگ اینست که معمولاً خود را فرهنگ برتر دانسته و برای اینکه جهانی شوداز هیچ گونه کوشش و تلاشی فروگزار نیست
اصطلاح فولکلور از دو واژه فولک به معنای مردم ، گروه ، طبقه ولور به معنای دانش تشکیل شدهاست .
فرهنگ عامه اصطلاحی کلی است برای جنبه هایی از فرهنگ بشری که از طریق شفاهی ،مشاهده ، تجربه و تقلید به زندگی مردم منتقل می شود . مردم معمولاً در ساختار فرهنگی سهیم هستند که شناخت آن از طریق زبان رایج ، انواع پیشه ها ، پیوستگی نژاد ها ، دوره های تاریخی یامحیط جغرافیایی میسر می شود . اشکال و پیکره ی سنت ها ، آیین ها و رسوم در جامعه باقی می ماند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود آداب و رسومی که در یک منطقه خاص مورد استفاده قرار می گیرد و در نقاط دیگر رایج نیست "فولکلور " نامیده می شود که برای مردم آن منطقه " سنت " و برای مردم سایر نقاط کشور (جهان) فولکلور می باشد.
این اصطلاح را اولین بار ویلیام جان تامس انگلیسی در سال 1846 میلادی به جای باستان شناسی عمومی به کاربرد : که به نحوه ی زندگی انسان ها ، در طبیعت ، رفتارها و هم چنین به معنای مشترکی گفته میشود که عامه مردم جامعه در زندگی روزمره با آن سروکار دارند .
از قرن ها پیش در اروپا عده ای از دانشمندان و نویسندگان در کنار ادبیات رسمی ، به منظورسرگرمی ، بخش های گوناگون ادبیات عامه را جمع آوری کردند .
در قرن شانزدهم نویسنده ی ایتالیایی " تابورو " مجموعه ای از قصه های خنده دار و دور از ادب را منتشر کرد که منابع آنهاادبیات شفاهی بود.
از اوایل قرن نوزدهم ، کم کم مطالعه ی فولکلور جنبه علمی یافت ، به این معنا که تحقیق درباره ی معتقدات و ادبیات شفاهی و اعمال و رفتار توده ی مردم نه به منظور تجویز یا تحریم آن بلکه با هدف شناخت واقعیت های اجتماعی مطرح شد.
آقاجمال خوانساری باورهای زنان عصر صفویه را ، که حاوی آداب و رسوم و باورهای آنان است درکتاب کلثوم ننه یا عقاید النساء جمع آوری کرد .
همچنین در این دوره میرزا حبیب اصفهانی به ثبت پاره ای از لغات کوچه و بازاری و اصطلاحات عامیانه ی میان مردم همت گماشت .
بعدها علی هانیبال به گردآوری منظم بازی بچه ها ، باورها ، لالایی ها و ترانه های عامیانه پرداخت و تاحدیروش تحقیق در فولکلور را ارائه کرد .
علی اکبر دهخدا ، صادق هدایت ، محمدجعفر محجوب ، کوهی کرمانی ، ملک الشعرای بهار نیز ازجمله کسانی هستند که کتاب و مقالات ارزشمندی در زمینه فولکلور نوشته اند .
اما واژه فرهنگ عامه با فولکلور را در ایران نخست رشید یاسمی با ارائه مقاله ای در قالب سخنرانی در سال 1315 شمسی در دانشگاه تهران مطرح کرد .
از نظر وی ، علم فولکلور ثابت کرد که درمیان توده هم علم هست . با این معنی که دانش معینی وجود دارد که مبادی وسائل آن از توده ی خلق گرفته می شود . هرچند عموم مردم به ترتیب علمی در آن وارد نباشند.
پیشینه تاریخی فولکلور در ایران :
• 1 )دسته ای از مفاهیم فولکلوریک از دوران پیش از اسلام وجود داشته که گاه به صورت های دیگر از سنت اسلام جلوه گر شده اند و برخی جشن ها و آیین های ملی نیز با همان اصالت باستانی خود هنوز در میان مردم زنده اند .
• 2 )دسته ی دیگر آنهایی هستند که ریشه اسلامی دارند و گاه بارنگ اسلامی و زمانی با رنگ وبوی ملیت و هویت ایرانی آشکار می شوند .
• 3 )دسته سوم مجموع اعتقادات ، باورها و موهوماتی است که ظاهراً ریشه ملی یا دینی ندارند، بلکه باید مبدأ آنها را ترس انسان از طبیعت و نیروهای آن یا بیم از بیماری،مرگ و حوادث گوناگون دانست.
منابع و انواع فولکلور:
مطالعات فرهنگ عامه را به طور کلی در پنج بخش می توان تقسیم کرد :
1 )اعتقادات و باورها : عقاید مردم تعیین کننده ی نوع رفتار و کردار آنهاست . این عقاید معمولاً به جهان بینی دستگاه فکری ، مکتب ها و یا مذاهب مربوط می شوند و از طریق آنها می توان درباره ی انواع اعتقادات اسلامی ، مسیحی و ... مطالعه کرد . یکی از علل وجود فولکلور را می توان کنجکاوی انسان درباره ی پیدای جهان هستی دانست . بدین ترتیب که انسان چون نمی توانست پاسخی علمی برای کنجکاوی خود بیابد به اسطوره ، که بخش عمده ای از ادبیات شفاهی ملت ها بدان اختصاص دارد پناه می برد.
غالباً در زبان و ادبیات آثاری از فولکلور و به اصطلاح فسیل آنها ، به جا مانده و خود اسطوره ها ازمیان رفته اند و محقق فرهنگ عامه ( فولکلور ) باید با بررسی تغییرات آنها طی قرون ، اعتقاد مردم را درباره ی وقایع اصلی و تاریخی شان بیابد.
2)سنت ها : سنت ها را می توان در انواع جشن ها و آیین ها ، بازی ها ، پخت و پزها ، لباس محلی، انواع میهمانی و مراسم تعزیه و سوگواری مشاهده کرد . اعیاد و جشن های ملی و مذهبی ، ایام مهم مربوط به وقایع مهم ، ایام شهادت پیشوایان مذهبی و شخصیت های ملی ، ارائه خدمات مهم مذهبی و ... را می توان مربوط به سنت ها دانست.
3) روایت : روایت یا روایات را میتوان به احادیث دینی اطلاق کرد . هم چنین در معنی کلی ،اشعاری که طی آنها داستانی بیان می شود ، افسانه ها ، قصص و حکایات را میتوان از مقوله ی روایات دانست . روایات ادبی به نظم یا به نثر ، که شفاهی در جهان گسترش می یابد ، از اشکال روایت است . مردم نوعاً بهترین روایات شفاهی را می شنوند و بهترین آنها را بخاطر می سپارند و باز بهترین محفوظات را برای دیگران نقل می کنند و به این ترتیب در گزینش روایت پیوسته پیرایش و پالایش صورت می پذیرد . در هر حال ویژگی اساسی روایات و داستان های عامیانه ، انتشار آن هاست و این که از نسلی به نسل دیگر و از فرهنگی به فرهنگی دیگر به طریق شفاهی انتقال می یابند . بخش مهمی از داستان های عامیانه روایات حماسی و افسانه ها و داستان های پریان است که گاهی هم در یکدیگر ادغام می شوند.
4)گفتارهای عامیانه : به ضرب المثل ها ، اصطلاحات زبانی و اشعار ساده و موزون ، گفتارهای زیبا و افسون گرانه ، معما یا چیستان مربوط می شود . یکی از مهمترین منابع ضرب المثل ها ، کتب مقدس مذهبی در عهد عتیق است همچنین در قرآن کریم مثل های فراوانی بیان شده است ، مهمترین راه پیوند و ارتباط انسان ها با یک دیگر زبان است زبان اصطلاحات و ضرب المثل ها تفهیم و تفاهم را بسیار آسان می کند.
5-هنرهای عامه : هنر مربوط به فرهنگ عامه هنر انضمامی است و کمتر انتزاع در آن راه دارد .
هنر عامه در تاروپود اجتماع تنیده است . هنر پایبند به فرهنگ مردم ، وقف زندگی مردم است وهنرمند پایبند به فرهنگ عامه با هنرش در مراسم جشن و سرور و سوگ و عزا شرکت می کند .
هنر مردمی یعنی هنری که از زندگی مردم جدا نیست بلکه بافته شده در متن اصلی زندگی آنهاست.
قلم زنی ، نقاشی ، سوزن دوزی ، گل دوزی ، ساخت ظروف تزئینی غذا آثار دست ساز صنعت گران و هنرمندان از هنرهای عامیانه بشمار می آیند . سازندگان آثار یاد شده اغلب بی نام ونشان و یا گمنام اند . یعنی کسانی هستند که تحصیلات علمی در دانشگاه ها را ندارند.
عوامل موثر در فولکلور ( فرهنگ عامه)
الف ) تکنولوژی : در پی انقلاب صنعتی برخی از سنت ها و نهادهای کهن ( روستاها ) به هم ریخت ودر فرهنگ عامه تاثیر بسزایی گذاشت .
ب (وضعیت جغرافیایی : مثلا آب و ارزش های آن در زندگی کشاورزی باعث می شود که در مناطق خشک و کم آب ، جشن ها و مراسمی برای باران خواهی و ... برگزار شود .
ج) افکار و اعتقادات دینی :
این اعتقادات در خلق برخی از مفاهیم فولکلوریک موثر است
د)معیشت : یکی دیگر از عوامل موثر در فرهنگ عامه نظامهای معیشتی است . در نظام کشاورزی زمین و آب اهمیت دوچندان دارد . مراسم ویژه مثل جشن های بهار ، پاییز و پایکوبی به هنگام بذرافشانی و ... برپا می شود .
1‐عدم مهاجربودن اقوام ایرانی :
دربررسی های پژوهشگران غربی، تحقیقات قومی معطوف به مهاجران به یک سرزمین دربرابر شهروندان بومی است .ایتالیایی ها، سیاهان،چینی تبارها وعرب ها از جمله قومیت های مورد پژوهش غربی ها هستند .مدت اسکان این مهاجران در جامعه جدید معمولا از چند سال وحداکثرچند دهه فراترنمی رود، درحالی که تمامی گروه های قومی ، مذهبی وزبانی ساکن ایران صدها وبعضا هزاران سال است که مانند سایر ایرانیان دراین سرزمین زیسته اند ونه تنها مهاجر تلقی نمی شوند، بلکه وارثان تاریخی ایران هستند .
2-‐افزوده نشدن به قومیت ها دراثرکشورگشایی:
واقعیت های تاریخی نشان می دهد هیچ کدام از اقوام ساکن ایران درطول تاریخ بر اساس کشورگشایی به ایران اضافه نشده اند واغلب مهاجمان بیرونی درفرهنگ غنی وژرف ایران اسلامی مستحیل شده اند،درحالی که دربسیاری از کشورهای دارا مسائل حاد قومی این وضعیت وجود دارد.
3 ‐برخورداری ازمشترکات تاریخی کهن:
اکثریت قابل توجه ایرانیان دردین اسلام، دراداب ورسوم فرهنگی دارای مشترکات تاریخی کهن بوده ودرطول تاریخ همزیستی مسالمت آمیزی کنارهم داشته اند. ادبیات واموزه های ادب ایرانی دراشعار شعرای فرزانه ای مانند: مولوی،حافظ، سعدی، فردوسی، رودکی، صائب تبریزی، نظامی گنجوی، عطارنیشابوری، ابن سینا،سیدمحمدحسین شهریاروگلشن کردستانی مشحون از مفاهیم وارزش های مشترکئبرمحورایرانی بودن است وپایه های ملیت ایرانی وزبان فارسی صرف نظر از گویش ها و لهجه های مختلف وزبان های دیگرواسلام ومذاهب مختلف برمبنای تساهل فرهنگ ایرانی تشکیل شده است، به نحوی که اقلیت ها هرگز احساس ناامنی نکرده اند.فرهنگ ایرانی سخنگویانی داشته که همه مردم ایران را از هر قومیت وهر ناحیه ای برسریک سفره معنوی نشانده است وانان را بهره مند کرده است.
4 ‐عدم گسست وحدت ملی:
واقعیت ها نشان می دهد تفاوت های زبانی، مذهبی وحتی اقوام ایرانی موجب گسست همبستگی ملی نبوده است وهمه اقوام ایرانی در مقاطع مختلف تاریخی با اشکال مختلف به ایرانی بودن خود افتخار کرده اند که یکی از شکوهمندترینئ صحنه های آن حضور فراگیر اقوام مختلف ایرانی وپیروان ادیان ومذاهب مختلف درجنگ تحمیلی وهشت سال دفاع مقدس وتقدیم شهدای فراوان به جمهوری اسلامی ایران بود.
بنابراین،آذری بودن، بلوچ بودن، کردبودن، عرب بودن،لربودن وگیلک بودن یا شیعه وسنی بودن درفضای ایران هرگز تقابلی با ایرانی بودن نداشته است وبه قول" ریچاردکاتم": نه تنها مردم مناطق مختلف ایران با زبان وگویش های متفاوت هویت خود را با تاریخ مشترک و واحد ایرانی بودن پیوند زده اند، بلکه حتی مردم ترک زبان آذربایجان، سرزمین خودرا یکی از مهمترین گاهواره های تمدن ایرانی می دانند وبسیاری از دانشمندان، علما وفقها وشخصیت های بزرگ فرهنگی، علمی وادبی ایران از منطقه اذربایجان بوده اند که خدمات برجسته ای درشکوفایی تمدن ایرانی - اسلامی داشته اند.
5شکل گیری ملت درایران قبل از ظهور ناسیونالیسم:
مطالعات پژوهشگران نشان می دهد که ایران سرزمینی دارای ویژگی های منحصر به فرداست که یکی از این ویژگی های اختصاصی اش مقوله شکل گیری ملت درایران قبل از پدیده ناسیونالیسم مدرن اروپایی است و ایران از جمله کشورهای نادری است که درآن برخلاف اروپا، ملت پیش از دوران مدرن شکل گرفته است وبه همین دلیل از آن به عنوان ملت های پیش از ملی گرایی نام برده شده است.
ظرفیت های حقوقی شایان توجه، بررسی سیاست های موجود درخصوص تنوعات قومی، اجتماعی وفرهنگی درجمهوری اسلامی ایران توجه به دو موضوع حائز اهمیت است .
اول) مبانی حقوقی مشتمل برقانون اساسی ، آئین نامه ها وبخشنامه ها که این بخش توسط مراکز اصلی وکانون های حاکمیت وقدرت اعمال می شود وجنبه پایدارتری دارد.
دوم) رفتار واکنش های عینی وبروز یافته درمیان گروه های اجتماعی وقومی یکه این حوزه را می توان عرصه رفتاری نامید.
موضوع تنوع در متن ژئوپلیتیک ایران، در عین حال که فرصت های توسعة کشور را فراهم می سازد، می تواند منبعی برای تهدید امنیت ملُی کشور باشد. در این بخش منابع تهدید از سوی اقوام علیه امنیت ملی کشور در سه حوزه بررسی شده است
1‐مرزنشینی :
جایگاه جغرافیایی اقوام، معادلة امنیت ملُی را پیچیده تر کرده است. اقوام گوناگون واقلیت های مذهبی در مهم ترین حوزه های راهبردی کشور و جداره های مرزی اسکان شده اند که عقبة آنها در ورای مرزها و خارج از حوزة نفوذ و اثر گذاری حاکمیت ملُی قرار دارد. از این منظر، به لحاظ ارتباط و پیوند این حوزه ها با خارج از مرزها، هر گونه بحران بیرونی به سادگی به داخل مرزها گسترش می یابد و امکان نظارت حاکمیت ملی بر این حوزه ها به شدت کاهش پیدا می کند. در وضع جدید، بخشی از اقوام کرد،ترک،بلوچ و عرب در ایران و بخشی از آنها در مناطق همجوار دیگر کشورها اسکان یافته اند. وجود این اقوام در همسایگی ایران، هر چند می تواند سبب نفوذ فرهنگی ایران شود، در چرخه ای معیوب می تواند به مداخلة بیگانگان در حوزة داخلی ایران منجر شود.
معمولاُ افکار و رفتار ناسیونالیستی و تجزیه طلبی از همین مناطق وارد می شود. برای نمونه می توان به محل استقرار گروه های تجزیه طلب، مثل حزب منحله دموکرات در مناطق کردنشین شمال عراق، جنبش ملُی بلوچستان ایران معروف به جمبا در بلوچستان پاکستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان ترکیست ها در جمهوری آذربایجان و ترکیه اشاره کرد. از سوی دیگروجود گسل های فعال منازعة قومی و مذهبی در جداره های همسایگان ایران، نظیر هندوستان ،گرجستان ، روسیه ، لبنان، فلسطین اشغالی و دیگر نقاط خاورمیانه، امکان بروز تهدیدات قومی رافعال می سازد.
2‐ مداخلة بیگانگان :
مسئلة تنوع و تکثر قومی و مذهبی کشور زمانی که با اهداف استعماری بیگانگان همراه می شود به منبعی برای تهدید امنیت ملُی کشور تبدیل می گردد. ورود عوامل بیگانه به ساخت سیاسی کشور با ابزار ناهمگونی اقوام و اقلیت های قومی و مذهبی به سادگی انجام می شود. در تاریخ معاصر ایران، نمونه هایی از ردپای حضور فتنه انگیزانة بیگانگان را در آشوب های قومی نظیر بحران آذربایجان، کردستان، غائلة شیخ خزعل و... به خوبی می توان مشاهده نمود.
3‐تراکم شکاف قومی – مذهبی و زبانی:
تعارضات متنوع موجود میان گروه های قومی یا موازی شدن شکاف های قومی با شکاف های مذهبی و زبانی تأثیر بسزایی در میزان ثبات یا بی ثباتی کشور دارد.
این تراکم شکاف های قومی – مذهبی ممکن است متقاطع یا متوازی باشند و به باز تولید ناامنی و تهدیدزایی اقوام علیه امنیت ملُی کشور منجر گردند، ضمن اینکه نیروی بالقوة تهدیدات ناشی از شکاف تراکم قومی در اکثر مناطق قومی نشین کشور با ترکیبی از تضادهای قومی،نژادی، زبانی و مذهبی همراه است که در صورت فعال شدن این تضادها و تراکم شکاف ها ، ناامنی و بی ثباتی وسیعی امنیت کشور را تهدید خواهد کرد.
موفق باشید
جزوه سازمان ها و مراکز فرهنگی
مجموعه ای هدفمند که پیرو یک نظام کار میکندو دارای مرزها و حدودی است که آن را از محیط خود خارج میکند. یک نهاد مستقل که مآموریت خاص دارد و میتواند با نیت انتفاعی و غیر انتفاعی باشد. دارای ماهیتی اجتماعی است که افراد برای رسیدن به هدفی مشترک از طریق تقسیم کار و وظایف و ...با هم همکاری مینمایند.
الف )سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی :
* سازمانهای انتفاعی : سازمانهایی که با هدف کسب سود تشکیل میشوند.مانند موسسه های تجاری و خصوصی
* سازمانهای غیر انتفاعی : سازمانهایی که معمولآ با هدف غیر از کسب سود مثل اهداف اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و سیاسی تشکیل میشوند.مانند موسسه های خیریه و ...
ب ) سازمانهای تولیدی و خدماتی :
* سازمانهای تولیدی : سازمانهایی که از مواد خام یا اولیه برای تولید کالاها استفاده میکنند.مانند کارخانه های تولیدی کفش و ...
* سازمانهای خدماتی : سازمانهایی که خدمات ارائه میدهند اگر چه معمولآ این خدمات محسوس نیست و از لحاظ فیزیکی قابل اندازه گیری نیست .مانند خدمات رفاهی و مالی و ...
سازمانها از نظر مالکیت به سه/3دسته تقسیم میشوند.:
الف )سازمانهای دولتی :به سازمانهایی که تحت امر یک دولت(دولت مرکزی) به منظور فعالیتی معین ایجاد و دارای مآموریتهای دائم یا موقت هستند.بودجه کاملآ دولتی ،طبق مصوبات قانونی دارند و توسط دولت کنترل میشود.مانند وزارت خانه ها و سازمانهای تابعه
ب)سازمانهای خصوصی یا تجاری:توسط اشخاص غیر دولتی اداره و کنترل میشود و بودجه آن بصورت شخصی با هدف کسب سود و منافع شخصی تآمین میشود.
ج)سازمانهای غیر دولتی : یک سازمان داوطلبانه بر اساس زمینه ای ایدئولوژیک با مقاصد کاملآ یا بعضآ بشر دوستانه تشکیل شده و از لحاظ قانونی از دولت ها و یا سایر نهاد ها مستقل هستند. بامشارکت مردم و گروههای داوطلب ابتدا در محله و منطقه ایجاد و شروع به فعالیت مینمایند و میتوانند بصورت تشکل هایی دارای روابط بین الملل و جهانی مطرح باشند. در بسیاری از کشورها به این سازمانها به عنوان رکنی از جامعه مدنی نگاه میشود.
1- استراتژی : هر سازمان برای خود مآموریت یا هدف ویژای دارد.
2- مسیر راه : هر سازمان ساختار فیزیکی و منطقی است و از بخش های مختلف تشکیل شده است.
3- منابع : هر سازمان دارای منابع مالی برای خود میباشد
4- وابسته به اطلاعات: هر سازمان برای مدیریت و تصمیم گیری وابسته به اطلاعات هستند.
5- هر سازمان نیازمند به مدیریت و درون خود هیئت حاکمه مستقل و برای بقا وابسته به دیگر سازمانها میباشند.
سازمان های رسمی و عمدتآ دولتی یا وابسته به دولت که در زمینه سیاست گذاری ، برنامه ریزی ، هدایت و نظارت بر آفرینش و ارائه محصولات فرهنگی و یا انجام مطالعات فرهنگی فعالیت میکنند و با عملکرد خود ، فرهنگ عمومی جامعه را اصلاح ،هدایت و متآثر می سازند.(حبیبی-1378)
تعریف فرهنگ:
به مجموعه در هم تافته ای از اعتقادات ، آداب و رسوم ، اخلاقیات و ...که افراد جامعه از آن تبعیت می کنند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
الف) فرهنگ مادی----- محسوس و ملموس است مانند:شهرها ،بناها،اشیاء.
ب) فرهنگ غیر مادی (معنوی)---- نامحسوس ،ناملموس و جنبه ی کیفی داردشامل ارزشهای فرهنگی- هنجارهای فرهنگی (زبان-اعتقادات- آداب ورسوم.قوانین ) –نماد – باورها
احساسات ریشه دار و عمیقی است که اعضای جامعه برآن شریک اند . این رزشها ، اعمال و رفتار جامعه را تعیین می کند . مثال : هر جامعه ای برای زندگی خانوادگی مثل موازین دینی . در بعد عملی خود شامل هنجار ها(شیوه های متداول در جامعه) و ناهنجاریها(شیوه های غیر متداول در جامعه) میباشد.
{ واژه نابهنجار در برابر بهنجار "Normal" قرار دارد. فرد بهنجار کسی است که با خود، محیط پیرامون و انتظارات محیطش همسازی داشته باشد. بهعبارت دیگر کسانی که با جامعه همنوا باشند بهنجار شمرده میشوند و آنانی که همنوایی ندارند نابهنجار نام میگیرند.}
نماد (که مَظهَر و سَمبُل هم نامیده شده) نشانهای است که نشانگر یک اندیشه، شیء، مفهوم، چگونگی و جز اینها میتواند باشد.
باورها یا عقیدهها، اندیشههایی هستند که فرد به درستی و حقانیت آنها اعتقاد دارد.
تعریف خرافات:
جمع واژه عربی خرافه است .معتقدات ، باورها یاانجام کارهایی که هیچگونه ریشه عقلانی ندارند. خرافات به اسطوره ها و پیشگویی ها مربوط می شوند . بعضی از معتقدات و آداب و رسوم همگانی مانند اعتقاد به نظر زدن یا اثر طلسم ها در بیشتر دوره های تاریخی و در اکثر نقاط جهان وجود داشته و دارد . پاره ای خرافات هم ممکن است مختص یک کشور ، منطقه یا دهکده ویا حتی گروه و خانواده خاصی باشد .
فرایندی است که آن بوسیله، فرهنگ از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. فرهنگ را به طریق زیستی نمیتوان به ارث برد. هر نسلی فرهنگ خویش را میآموزد و سپس آن را، همراه با تغییراتی که در عصر خود حاصل شده، به نسل بعد از خود میآموزاند.
انتقال فرهنگی، تداوم فرهنگ را امکانپذیر میسازد. در واقع تا زمانی که عوامل تغییر و دگرگونی فرهنگ، قوی و قدرتمند نباشند، اعضای جامعه در برابر دگرگونی فرهنگ مقاومت و مخالفت میکنند. برای مثال در هر فرهنگی، شیوه خاصی برای لباس پوشیدن وجود دارد. فقط هنگامی این شیوه دستخوش تغییر میگردد که تحت تأثیر عوامل فرهنگی نو و جدید (نوآوری فرهنگی) قرار گیرد و از طرف اکثریت جامعه مورد پذیرش قرار گیرد.
اشاعه فرهنگی به مجموعه تأثیرات فرهنگی گفته می شود که در غیاث فرهنگی جامعه دیگر با یکدیگر در حالت تأثیرپذیری و تأثیر گذاری می باشد.
انباشت فرهنگی، زمانی روی میدهد که طی یک دوره معین چیزهای افزوده شده به فرهنگ بیش از چیزهایی باشد که طرد میگردند. حتی در حالتی که در یک حوزه فرهنگی علاوه بر فرهنگ موجود جنبه هائی از فرهنگ سایر جوامع نیز افزوده شود، بدون آنکه جنبههایی از فرهنگ موجود حذف شود، انباشت فرهنگی صورت گرفته است. عناصر جدید از طریق ابداع، اکتشاف و یا اقتباس بر عناصر موجود افزوده میشود.:
فردی که تحت تأثیر محیط فرهنگی بیگانه است و بین مردمی زندگی می کند که در باورهای اساسی خود با او وجه مشترکی ندارد دچار ضربه فرهنگی می شود
قوم مداری گرایشی است که برحسب آن افراد جامعه فرهنگ خود را برتر از فرهنگ دیگران می پندارند. عادتها و سنتها ،غالباً ما را با استفاده از وجهه نظرهای اجتماعی ریشه دار، به قوم مداری ترغیب می کنند.به این ترتیب هنگامی که اعضای یک گروه در باره دیگران به داوری می نشیند.
فراموش کردن مسائل فرهنگی یعنی عدم انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر را گویند. مفهوم شکاف نسلی به عنوان رایج ترین مفهوم و مسئله اجتماعی تعیین شده است .
برخی بر این عقیده اند که دگرگونی معمولاً تنها در فرهنگ مادی رخ می دهد. در حالیکه مردم احتمالاً دگرگونی در تکنولوژی (بخش مادی فرهنگ) را به آسانی می پذیرند، کمتر احتمال میرود که هنجارها، ارزشها، باور داشتها سازمان اجتماعی شان را تعدیل کنند. در نتیجه این ناهماهنگی، تاخر (واپسماندگی) فرهنگی است زیراعناصر غیر مادی فرهنگ نمی توانند پا به پای عناصر مادی آن دگرگون شوند وپیش روند.
فعالیتی که حول تولید ،به کار گیری ، انتقال ، استفاده و مصرف معانی و نمادها و شکل دادن ، تغییر و ارتقای روحی و معنوی افراد،تقویت و توسعه ارزشها و دانش های جامعه شکل میگیرد. مانند
فعالیت مذهبی :انواع اجتماعات مذهبی یا مسافرت های مذهبی یا خرید کالای فرهنگی مذهبی (کتب و نوار صوتی و ...)
فعالیت اجتماعی: که حول محور تعامل و رابطه با دیگران غیر از نیازهای مادی و اقتصادی شکل میگیرد.
فعالیت ورزشی : که بصورت فردی جهت باز تولید انرژی هدر رفته در زمان کا ر و بابت سلامتی جسم و روان و گروهی که در آن مجموعه ای از روابط و تعامل ها شکل میگیرد.
فعالیت تفریحی : فعالیتی جسمی و ذهنی جهت شادابی و سرگرمی در زمان اوغات فراغت فرد.
فعالیت هنری و دستی: فعالیتی که تخیل و تجسم اساس ان است و نتیجه این نوع فعالیتها پرورش ذوقیات میباشد.
فعالیت رسانه ای : فعالیتی در رابطه با شرکت و تهیه برنامه های صوتی و نوشتاری مانند رادیو و تلویزیون ، مطبوعات ،کتاب ، سینما ، تئاتر و بهره برداری از خدمات ارائه شده توسط ابزار و وسایل مذکور(وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی -1382)
تعریف اول :کسب آگاهی و دانش ، کاهش جهالت ، پرورش استعداد ، پاسخ به سوالات ذهنی
تعریف دوم :(آموزش تجربهای است مبتنی بر یادگیری و بهمنظور ایجاد تغییرات نسبتا پایدار در فرد، تا او را قادر به انجام کار و بهبود بخشی تواناییها، تغییر مهارتها، دانش، نگرش و رفتار اجتماعی نماید.)
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: وزارت خانه رسمی و دولنی است ، وظایف برنامه ریزی، حمایت و پشتیبانی، ارزیابی و نظارت، بررسی و تدوین سیاستها و اولویتهای راهبردی در حوزههای تحقیقات و فناوری به عهده دارد.
وزارت آموزش عالی :که غیر دولتی و غیر انتفاعی است.
1- آموزش رسمی:در چارچوب درسی آموزشی یکسان تدریس میشود و به دریافت مدرک تحصیلی منتهی میشود.
2- آموزش غیر رسمی : نوعی از آموزش که منجر به دریافت مدرک تحصیلی و گواهی نامه نمیشود ،چارچوب و غالب خاصی ندارد مانند آموزش ارتباط جمعی و یا آموزش زندگی
- در قدیمی ترین مرحله ،جامعه فاقد هرگونه نظام آموزشی رسمی بود.
- در مرحله دوم ،نظام آموزشی ساده بصورت مدرسه به وجود آمد.
- در مرحله سوم تفکیک اموزش به سطح مقدماتی و عالی در نظام آموزشی تببین شد.
1- انتقال فرهنگ: فرایندی که فرهنگ از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود
2- جامعه پذیری: فرایندی اطلاق میشود که به موجب آن افراد ویژگیهایی را که شایسته عضویت آنها در جامعه است را کسب میکنند
3- تربیت حرفه ای و تخصصی: فرآیندی که موجب مهارت و توانایی جهت احراز شغل‘ حرفه و کسب و کار به فرد یا افراد می شود .
4- انتظام اجتماعی: با آموزش در جامعه ناخوداگاه نظم در جامعه بوجود می آمورد.(اموزش بستن کمربند ایمنی)
5- یگانگی اجتماعی : همه ی افراد در جامعه با هم هم دست و یکی شوند.(گستره همگانی )
نظریه یورگن هابر ماس در مورد گستره همگانی :
افراد در حوزه عمومی از طریق مفاهمه و استدلال و در شرایطی عاری از هر گونه فشار، اضطرار یا اجبار دورنی یا بیرونی و بر مبنای آزادی و آگاهی تعاملی و در شرایط برابر برای تمام طرفهای مشارکتکننده در حوزه سیاست و اجتماع ، مجموعهای از رفتارها، مواضع و جهتگیریهای ارزشی و هنجاری را تولید میکنند که در نهایت بهصورت ابزاری مؤثر برای اثرگذاردن بر رفتار و عملکرد دولت بهویژه در عقلانی کردن قدرت دولتی عمل میکنند. حداقل تصور از این حوزه همان بحث آزاد و باز بوده که در آن تصمیمگیری بهوسیله استدلال عقلانی صورت میپذیرد
به نظر هابرماس گستره همگانی خاستگاه افکارعمومی است. گستره همگانی میانجی فضای خصوصی و فضای عمومی است و هرچه آزادتر و فکورانه تر باشد مناسبات اجتماعی خردورزانه تر و انسانی تر خواهد بود. بهعبارت دیگر گستره همگانی فضای اظهارنظر، مکالمه و بحث چارچوبی در مسایل همگانی بهصورتی است که هر کس بالقوه حق و قدرت شرکت در این فضا را دارد و هیچ کس را امتیازی نسبت به دیگران در این فضا نیست.
فعالیتهای فرهنگی به تغییر ،تقویت و یا توسعه ی ارزشها ،بینشها و دانشهای جامعه منتج میشود که دارای اهداف ذیل است :
1- ضامن منافع اکثریت و آزادی بیان
2- دسترسی به کالاهای فرهنگی
3- مشارکت در فعالیتهای فرهنگی برای تمامی گروههای جامعه
4- ارتقای خلاقیتهای فردی و گروهی در جامعه
5- تعدیل بی عدالتی اجتماعی در توزیع دانش
ابزاری کار آمد برای شناسایی شرایط محیطی و توانا ییهای درون سازمان است.
حروف SWOT که آن را به شکل های دیگر مثل TOWSهم می نویسند : ابتدای کلمات (Strength) به معنای قوت ، ( Weakness )به معنای ضعف ،
(Opportunity)به معنای فرصت ، ( (Threatبه معنای تهدید،
ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط می شود و فرصت و تهدید معمولآ محیطی(بیرون سازمانی)است.
قوت ها : قوت های سازمان همان منابع و توانایی هایی است که در اختیار دارد و می تواند از آنها به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی استفاده کند مثل شهرت در بین مشتریان ، دسترسی اختصاصی به منابع طبیعی ، نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده.
ضعف ها : نبودن بعضی از توانایی های کلیدی در سازمان می تواند به عنوان یک ضعف در سازمان تلقی شود .مثل ناشناخته بودن در بین مشتریان ، ساختار پرهزینه در شرکت ، عدم دسترسی به منابع ، نیروی انسانی ناکارآمد.
فرصت ها : شناسایی و بررسی دقیق محیط خارجی می تواند فرصتهای جدیدی را برای شرکت نمایان سازد و همین فرصتها میتوانند آغاز گر مسیر جدیدی برای توسعه و رشد باشند ، فرصتهای میتوانند شامل موارد زیر باشند: نیاز بر طرف نشده مشتری، ظهور تکنولوژی جدید ، کم شدن محدودیت های قانونی .
تهدیدها : تغییر در متغیر های خارجی و محیطی می تواند تهدید هایی را شرکت در پی داشته باشد مانند : تغییر در سلیقه ی مشتری که باعث فاصله گرفتن او از محصولات ما می شود، ظهور محصولات جایگزین پر قدرت.
سازمان یا شرکت نباید منتظر به وجود آمدن فرصتهایی استثنایی در محیط خارجی باشد ، بلکه باید تلاش کند با تقویت قوت های درونی اش مزیت رقابتی جدیدی را برای سازمان یا شرکت خلق کند.خلق این مزیت های رقابتی از طریق هماهنگی بین قوت ها و توانایی های درون سازمانی و فرصتهای کوچک یا بزرگ خارجی است. حتی در برخی مواقع ، اهمیت فرصت خارجی به قدری است که سازمان انگیزه ی لازم برای غلبه بر یک ضعف داخلی را نیز پیدا خواهد کرد.
براس توسعه ی این استراتژی یعنی همان استراتژیهایی که باعث هماهنگی قوت های درون سازمانی با فرصتهای محیط خارجی است ، می توان از ماتریس SWOTبهره برد . این روش در صورت شناخت دقیق و به کارگیری صحیح برای کسب و کارهای کوچک و متوسط بسیار کار آمد خواهد بود.
ابتدا لازم است لیستی از قوتها ، ضعفها ، تهدیدها و فرصتها را آماده کنیم ، به این لیست پروفایل SWOTمی گویند.
ماتریس SWOTیا ماتریس TOWS
ضعفها ((W |
قدرت ها( (S
|
|
استراتژیهایW-O |
استراتژیهای S-O |
فرصت ها((O |
استراتژِیهای W-T |
استراتژیهای S-T |
تهدیدها((T |
توجه : ماتریس SWOTمی تواند شکلهای مشابه دیگری نیز داشته باشد که از نظر عملی تفاوتی ندارند.
S-O: استراتژیهایی هستند که در پی استفاده از فرصتها هستند و به خوبی با توانایی های سازمان هماهنگی دارند.
W-O: غلبه بر ضعفها به منظور استفاده از فرصتها است.
S-T: شناسایی روشهایی که سازمان یا شرکت می تواند با استفاده از آنها خطر پذیری خود را از تهدیدها کاهش دهد.
W-T: یک استراتژی کاملآ دفاعی است که مانع آسیب دیدن سازمان یا شرکت است به علت ضعفهایش از تهدیدات محیط خارجی می شود.
آنالیز SWOTمی تواند همان طور که اشاره شد بسیار کار آمد باشد.
کیفیت انالیز SWOTصورت گرفته بسیار وابسته به ورودیهای ماتریس SWOTاست ، لازم است در تعیین عوامل قوت و ضعف ، فرصت و تهدید ، از جوانب مختلف به محیط داخلی و خارجی سازمان یا شرکت نگریسته شود تا بتوان ورودیهای صحیحی را در ماتریس SWOTو یا آن چیزی که به پروفایل SWOTشناخته میشود داشته باشیم. تحلیل SWOTیکی از 10ابزار و مفهوم کلیدی مدیریت است.
سازمان ایستا : حفظ وضع موجود و به اطلاعات درون سازمان و یا بیرون سازمان اهمیت میدهد.
در این حالت از نظر مشتریان، آنها فقط با یک سازمان معامله میکنند. درصورتی که در واقع داد و ستد با شبکهای از سازمانها صورت میگیرد و در این وضعیت سازمانهای مجازی پایدار مطرح میباشد که همکاری بین قسمتهای ثابت را برعهده میگیرند . این نوع سازمانها به سازمانهای مجازی دائمی نیز معروف میباشند. دراین گونه سازمانها ، معمولا یک سازمان بصورت هسته مرکزی وجود دارد که قوانین لازم را به منظور همکاری میان قسمتهای دیگر تنظیم و مشخص مینماید.
سازمان پویا : سازمانهایی که در حال جریان هستند و مدام خود را در راستای جامعه بروز میکنند. (UP TO DATE)
سازمان های مجازی پویا به معنای بالقوه موجود است که در واقع در این مفهوم شبکه ای پویایی وجود دارد که اجزا آن بر اساس کار و هدف مشتری درکنار هم قرار می گیرند و در هر لحظه مشتری میتواندبه منظور سفارش به آنها دسترسی یابد در این حالت یک رابطه موقتی با یک رهبری گسترده وجود دارد این گونه سازمان ها به سازمان های مجازی و پویا معروف می باشند.
نتیجه این دو تعریف این است که سازمان ایستا با تغییر شرایط بیرونی هدفش تغییری نخواهد کرد ولی در پویا محیط سازمان متغیر می باشد پس هدفش می تواند تغییر کند و سازمانی که هدفش تغییر کند موفق تر است.
مشخصات سازمان های ایستا و پویا
مشخصات |
سازمانهای مجازی ایستا |
سازمانهای مجازی پویا |
استمرار همکاری |
دائمی و دارای ثبات |
موقتی |
مرزهای سازمانی |
به وضوح تعریف میشود |
نامعلوم و مبهم / سیال و متغیر |
ستفاده از تکنولوژی اطلاعات وارتباطات ICT |
مورد استفاده میباشد |
مورد استفاده میباشد |
همکاران اصلی |
مشخص میباشند |
نامشخص است |
کارکرد
گرایی ساختاری تالکت پارسونز:
پارسونز
معتقد است یک کارکرد مجموعه فعالیت هایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای
اجتماعی انجام می گیرد بر اساس این تعریف چهار تکلیف را برای همه ی نظام ها ضروری
می داند :
1-سازش یا تطبیق( adapation ) :یعنی هر نظامی باید با محیطش
سازگاری ایجاد کند و محیط را با نیازهایش سازگار کند.
2-هدف یا دستیابی به
هدف(Goal ) : هر نظامی باید هدف های اصیل خود
را تعیین کند و به آنها دست یابد
.
3- یکپارچگی (integration ) : هر نظامی باید روابط
متقابل اجزایش را تنظیم کند.
4- مشروعیت یا سکون یا نگه داشت الگو (:(Legitimation هر نظامی باید انگیزش های افراد
و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده یاین انگیزش ها را ایجاد نگهداری و تجدید
کنند .
نهاد مردمی وقف :
وقف در لغت به معناى ایستادن، ماندن و آرام گرفتن است. نگهداشتن و حبس کردن عین ملک و مصرف کردن منافع آن در راه خدا.
نهاد مردمی مسجد :
واژه مسجد در لغت به معناى سجدهگاه و پیشانى است.مسجد اولین موسساتی بوده که در آن علاوه بر امور مذهبی ، سایر امور حکومتی ورسیدگی به امورات و مشکلات مردم و به عنوان یک مرکز آموزش استفاده می شد.
نهاد مردمی قهوه خانه :
(قهوه خانه ها یکی ز اماکن تفریحی و وقتگذرانی و تقریبآ آموزشی در دوره های گذشته بود.)
قهوهخانه در گذشته نخست محلی بودهاست برای نوشیدن چای و خوردن ناهار و شام که بعدها اموری نظیر اطلاعرسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی-اقتصادی و حتی سیاسی و نیز سرگرمیهایی چون مدیحهسرایی، نقالی، شاهنامهخوانی، غزلخوانی، سخنوری و مشاعره نیز در آن جایگاهی پیدا کردند و این مکان به عنوان نهاد با اهمیتی از جهت فرهنگی معرفی شد.
نهاد مردمی زورخانه ها :
تعلیمات ورزشکاران دارای خصائل پهلوانی ، گذشت ،امانتداری و ....است. مراسمی دارند مانند گلریزان جهت کمک افراد مستمند و بی بضاعت.
کاروانسراها:
کاروانسرا ترکیبی است از کاروان (کاربان) به معنی گروهی مسافر که گـروهـی سفر مـی کنند. و سرای، به معنـی خـانـه و مکان.پناهگاه و توقفگاهی برای مسافران بود.بصورت دولتی یا شخصی(موقوفه) بود.مردم برای غذا و مسکن و نگهداری چهار پایان چیزی نمبپرداختند. وسط کاروان حوض و چاه آب و اطراف آن بناهایی برای حفظ و نگهداری کالای و چهارپایان مسافران پیش بینی شده بود.مغازه های متعددی هم بود که اثاثیه ضروری میفروختند .
تکایا و حسینیه ها :
مفهوم واژههای «تکیه» و «حسینیه» در فرهنگ و زبان فارسی «« فرهنگ عمید»» درهم آمیخته است. تکیه یعنی پشت دادن بچیزی، پشت خود را به چیزی نهادن، جای نگاهداری مستمندان، محل وسیع برای روضهخوانی و عزاداری و حسینیه یعنی محلی که در ماه محرم در آنجا به مناسبت شهادت امام حسین روضهخوانی و عزاداری کنند، تکیه.
تکایا و حسینیه ها همگام با امور فرهنگی و هنری مراسم مختلف مذهبی مانند مراسم عزاداری ، مولودی ، و جشنهای مذهبی نوعی احساس مشارکت و همبستگی برای حل مشکلات جمعی ایجاد میکند و نتیجه آن یک کار فرهنگی خواهد بود.
1-ایجاد حس مشارکت در امور فرهنگی و اقتصادی در بین مردم.
2-ایجاد پایگاههای مناسب برای تعلیم و تربیت.
3-ایجاد زمینه برای دیدارهای همومی.
4-حفظ و انتقال ارزشهای اسلامی-ایرانی
5-کمک به محرومان و مستضعفان.
6-گذراندن اوقات فراغت.
7-ایجاد روحی از خودگذشتگی.
سازمانهای فرهنگی در ایران را میتوان با معیار اهداف و وظایف تدوین شده در قانون تشکیل هر دستگاه و عملکرد آنها به سه دسته تقسیم بندی نمود :
الف ) سازمانها یا نهادهای سیاستگذار :: مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی – وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – سازمان تبلیغات اسلامی- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
ب ) دستگاهها و سازمانهای فرهنگی مجری :: مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – سازمان تبلیغات اسلامی- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و ....
ج ) دستگاهها و سازمانهای فرهنگی ناظر:: مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی – نهاد رهبری – شورای نظارت بر صدا و سیما
نکته :
* براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، ریاست سازمان صدا و سیما را رهبری برای یک دوره 5 ساله منصوب میکنند، که این انتصاب پس از پایان دوره نیز قابل تمدید میباشد.
* اهداف و وظایف تعیین شده سازمان صدا و سیما در قانون اساسی در دو بخش سیاستگذاری واجرا میباشد ، ولی در خصوص عملکرد سازمان در راستای حفظ و تقویت منافع کلیه نظام توسط شورای نظارت برصدا و سیما متشکل از نمایندگان قوای سه گانه (از هر قوه دو نماینده ) میباشد .
در خردا د ماه سال 1357 امام (ره)پس از تعطیل رسمی دانشگاه ها فرمانی مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر نمودندو در آذر ماه سال 1363 برای دومین بار ستاد انقلاب فرهنگی را ترمیم نمودند و به این ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی با ترکیبی جدید تشکیل شد. این شورا مرجع عالی سیاستگذاری ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی آموزشی و پژوهشی کشور را در چارچوب سیاست های کلی نظام به عهده گرفت و مصوبات آن لازم الاجرا و در حکم قانون میباشد.
مجری قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزهٔ هنر و رسانه میباشد. در حال حاضر علی جنتی به عنوان وزیر تصدی این وزارتخانه را بر عهده دارد.
این وزارتخانه برای پیشبرد اهداف زیر تاسیس شدهاست:
· رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی
· استقلال فرهنگی و مصونیت جامعه از نفوذ فرهنگ اجانب
· اعتلای آگاهیهای عمومی در زمینههای مختلف و شکوفایی استعدادها و روحیة تحقیق، تتبع و ابتکار در جامعه
· رواج فرهنگ و هنر اسلامی
· آگاهی جهانیان نسبت به مبانی و مظاهر و اهداف انقلاب اسلامی
· گسترش مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف بخصوص مسلمانان و مستضعفان جهان
· فراهم آمدن زمینههای وحدت میان مسلمین
سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (UNESCO) که بهطور خلاصه یونسکو نامیده میشود، یکی از سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد است که درسال ۱۹۴۵ تشکیل شد. هدف این سازمان کمک به صلح و امنیت در جهان از راه همکاری بینالمللی در زمینههای آموزشی و علمی و فرهنگی وتربیتی به منظور افزایش احترام به عدالت و قانونمداری و حقوق بشر، بر پایه منشور سازمان ملل متحد است.
۱۹۵ کشور عضو یونسکو هستند. مقر آن در پاریس پایتخت فرانسه است و دفترهایی در کشورهای مختلف دارد.و ریاست آن به عهده ی«« ایرینا بوکووا»» سیاستمدار بلغاری میباشد.
موسسه فرهنگی اکو E.C.O) (
Economic coopration organization
سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه در سال ۱۳۴۳ (میلادی-۱۹۶۴ ( نخستین بار این سازمان را پایهریزی کردند مؤسسهٔ فرهنگی اکو نهاد فرهنگی سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو( است که در سال ۱۳۷۴ تأسیس شدهاست و مرکز آن در ایران )شهر تهران( میباشد. وظیفهٔ این بنیاد گسترش همکاری و تبادلهای فرهنگی میان کشورهای عضو اکو است..این سازمان هماکنون با ده عضو، امکانات نفت، گاز و صنعت کشورها را در اختیار دارد.و بصورت هیئت امنایی اداره میشود. زبان رسمی اکو انگلیسی است و مقر اصلی آن، شهر تهران در ایران است.به مناسبت پیوستن افغانستان و کشورهای قفقاز و آسیای میانه از جمله ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان و آذربایجان به سازمان اکو و افزایش اعضای این سازمان از ۳ کشور، ایران، پاکستان و ترکیه به ۱۰ کشور، روز هفتم آذر ۱۳۷۱، به عنوان روز اکو نامگذاری شد.اکنون شعبه این موسسه در شهرهای دوشنبه در تاجیکستان، کابل درافغانستان و همچنین شیراز و اصفهان در ایران نیز دایر میباشد. قرار است شعبه دیگر آن به زودی در پاکستان گشایش یابد
Islamic Educational Scientific and Cultural Organization
آیسسکو یا سازمان اسلامی، آموزشی، علمی و فرهنگی ( ISESCO ) :
یک سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی است که در مه ۱۹۷۹ تأسیس شد. مقر آن در در رباط در مراکش قرار دارد. ۵۷ کشور اسلامی از جمله ایران عضو این سازمان هستند.( یک مدیر کل دارد بنام«« عثمان التویجری »» و دارای معاون اجرایی ، آموزشی و علمی است.)
سازمان اسلامی، آموزشی، علمی و فرهنگی (آیسسکو) پس از تصویب اساسنامه آن را در یازدهمین اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو کنفرانس اسلامی در اسلام آباد در سال ۱۳۶۱ جهت هماهنگی و گسترش تعامل و همکاریهای آموزشی، علمی و فرهنگی با الهام از اهداف و تعالیم اسلام میان کشورهای اسلامی تأسیس گردید.
مقر اصلی آیسسکو در رباط قرار دارد و تاکنون این سازمان مبادرت به گشایش دو دفتر منطقهای در شارجه (امارت متحده عربی) و تهران (دی ماه ۱۳۸۱) نمودهاست.
آیسسکو دارای سه زبان کاری انگلیسی، عربی و فرانسه است.
سازمان آیسسکو در حال حاضر با ۱۱۴ سازمان تخصصی و موسسات وابسته به سازمان ملل، سازمانهای بینالمللی منطقهای، سازمانهای غیردولتی و موسسات دانشگاهی قرارداد همکاری منعقد کردهاست. اتحادیه دانشگاههای جهان اسلام زیر مجموعه این سازمان محسوب میشود.
بنیاد فرهنگی نوبل
جایزه نوبل معتبرترین جایزهٔ علمی است که به یک دانشمند تعلق میگیرد. جایزه نوبل در سال ۱۸۹۵، به وصیت کارخانهدار و شیمیدان سوئدی، آلفرد نوبل که بیشتر او را به دلیل ابداع دینامیت میشناسند، پایهگذاری شد.در سال ۱۹۰۱ میلادی، نخستین جوایز این بنیاد اهدا شد. طبق وصیت وی، پنج جایزه بهطور سالانه در رشتههای فیزیک، شیمی، فیزیولوژی و پزشکی، ادبیات و صلح؛ به افرادی تعلق میگیرد که بیشترین خدمت را به بشر کرده باشند. ششمین جایزه یعنی نوبل اقتصاد نیز در سال ۱۹۶۸ میلادی، توسط بانک مرکزی سوئد پایهگذاری شد که البته در لیست جوایز مرتبط با بنیاد نوبل جایی ندارد.