دانشگاهی

آموزشی، اجتماعی،فرهنگی،هنری،ورزشی

دانشگاهی

آموزشی، اجتماعی،فرهنگی،هنری،ورزشی

دستور زبان فارسی (فعل)

دستور زبان فارسی (فعل)

فعل:

فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد:

ـ انجام دادن کارى (حمید نامه نوشت).
ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد).
ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد).
ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است).
ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس).

مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد.


افعال خاص

فعل خاص فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود:

اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد.

اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع.

قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه.

بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:

شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند.

در این مثال، شنید بُن است و اجزاى دیگر، شناسه اند.

بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع.

بُن ماضى در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن

بن مضارع در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد.

مثال: می رود، رو، روش.

از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید:

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار


مصدر اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است. ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن


معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر.

فعل ماضى *

نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است

انواع فعل ماضى

- مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند)
- استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند)
- نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند)
- نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند)
- بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند)
- التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند)
-ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند)
-ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند)

 *فعل مضارع

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است.

انواع فعل مضارع

-( ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند
- اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند)
- (التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند
- ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند)

 *فعل مستقبل

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود.
- (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت)

فعل اَمر*

فعلی است که با آن انجام دادن کاری یاپذیرفتن حالتی را طلب می کنیم.
green: (بنویس )تقسیم بندى فعل از لحاظ ساختمان)

.<< ساده: «مولاى ما در میان این جمع چون شمعى مى تابد -1

.<< پیشوندى (پیشوند + قسمت اصلى): «سال ها دم فرو بستم 2

 3- مرکّب (اسم + قسمت اصلى): «سرانجام، نیمه دیگر رفتارش را نشان مى دهد>>.

. 4 پیشوندى مرکّب (اسم + پیشوند + قسمت اصلى): «انسان حقیقی سرانجام از مبارزه با نفس پیروز سر برمى آورد>>.

.  5گروه فعلى (ترکیبى از حرف اضافه و اسم و قسمت اصلى): «در راه خدا هرگز از پا ننشین>>.

 

 




تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول:
*لازم

فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم>>.

 *متعدّى

فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد>>.

 *دو وجهى

فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم)

«(هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى

*معلوم

فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است.
(. شاگردان آمدند)

*مجهول

فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است.

ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد.= خورده خواهد شد

نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد.
-(در بسته شد.)

افعال غیر خاص

افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود.

*فعل معین

فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم.

فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.

نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است:
از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل.
از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى.
از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى.
از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول.

*فعل ربطى

فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند:
«مدینه، آشفته و سرگشته شد.»

فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن.

نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است

ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد).
ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است.
ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.