دانشگاهی

آموزشی، اجتماعی،فرهنگی،هنری،ورزشی

دانشگاهی

آموزشی، اجتماعی،فرهنگی،هنری،ورزشی

مفاخر فرهنگی ایران

مقدمه

مایه‌ی مباهات و خرسندی است زندگی در سرزمینی که مهد نام‌آوران و فرزانگان شهیری است که با تکیه بر تقوا، دانش، خردورزی، تلاش، کوشش، شهامت و صبوری، رسالت انجام کارهای بزرگی را در راستای رسیدن به اهدافی مقدس در پیش‌روی خویش قرار داده‌اند تا از این رهگذر برای جامعه‌ی اصیل و با فرهنگ خود منشاء خیر و برکت و افتخارات به یاد ماندنی و اثرگذار باشند.

بی شک گرامیداشت یاد و نکوداشت مقام این بزرگان که در عرصه های مختلف علم، تاریخ، هنر، فرهنگ، مذهب، سیاست و حماسه آفرینی نموده و با صرف جان و مال و عمر گرانمایه بیش از پیش بر غنی نمودن گنجینه های علمی فرهنگی این مرز پر گهر افزوده اند؛ وظیفه ای است که ایران و ایرانی در هرجایگاه و مقامی که باشد بر عهده دارد.

مفاخر فرهنگی ایران


مفاخر جمع مفخر و مفخره است یعنی آنچه که باعث فخر است مصدر آن مفاخرت به معنی فخر کردن یا نازیدن به چیزی است. مفاخر فقط کسانی را در بر می گیرد که کارها و دستاوردهایی که باعث افتخار یک ملت و جامعه است بنابر این هر مفاخری مشاهیر نیز میتواند باشد. اما  واژه های فرهیخته ، چهره ماندگار،نخبه،.... واژگانی هستند که در ادبیات فارسی معاصر گاه بجای مفاخر وگاه برای دلالت بر معنایی نیز به گستره معنای مفاخر استفاده میشود . فرهیختگی به معنی پروردگی و پرورش یافته بودن و فرهیختن به معنی تربیت کردن و..... است. چهره ماندگار ترکیب جدید است چهره در آن ترکیب اسم فاعل است صفت ماندگار هم معنای توصیفی دارد و هم تجویزی و دستوری دارد . مشاهیر به معنی بزرگان و مردان مشهور است . مشاهیر شامل افرادی می شود که شهرتشان به سبب دستاوردهای مثبت و خیرشان است و هم شامل کسانی می شود که به خاطر کارهای منفی و عملکرد شر و بدشان به شهرت رسیده اند. نخبه به معنی بهتر نخبه کردن به معنی بزرگ کردن . نخبه به فرد برجسته و کار آمدی اطلاق می شود که اثر گذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فن آوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و بلوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نو آوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و  توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد.

شناخت مفاخر فرهنگی

زندگی افرادی که در قلمرو از کوشندگی های بشر حاوی ابتکار عمل بوده و چیزی بر دست آورده های علمی و فرهنگی و سیاسی و ... افزوده اند . افرادی که با ذهنی جوینده همواره در جهت نوآوری و مراحل کمال کارشان گام برداشته اند و سهم عمده ای در پرورش مردم و ارتقای کیفیت زندگی آنها داشته اند و باعث پیشرفت و بالندگی و تاثیر مثبت بر فرهنگ شده اند.

 

ملاک ومعیار انتخاب افراد به عنوان مفاخر فرهنگی

 این افراد در زندگی خود ابتکار ، تداوم ، کیفیت کار ، کمیت کار ، میزان شهرت در قلمرو کار و آثاری که در حوزه تخصصی خود بر جای گذاشته اند شناخته و شهرت می یابند. که با مطالعه زندگی بزرگان و نام آوران باعث می شود ما با علل و رموز موفقیت آنها آشنا شویم و صفات روحی و اخلاقی انها را که باعث شده است از انها شخصیتی ماندگار و تاثیر گذار بسازد ، بشناسیم و با الگو گرفتن از زندگی ان ها کیفیت زندگی خود را بالا ببریم و راه موفقیت و کمال خود را هموار سازیم .

 

جایگاه و اهمیت مفاخر فرهنگی درهویت ملی

دست اندرکاران و متولیان فرهنگ جامعه باید با تفهیم ویژگی های فرهنگی به نسل جوان، آنان را ابتدا از نوعی بی تفاوتی و بی حسی فرهنگی به مرز حساسیت و انگیزش فرهنگی سوق دهند و با به تصویر کشیدن نقاط و زمینه های قوت و مثبت فرهنگ ملی، زمینه نوعی تعلق خاطر این نسل را به فرهنگش فراهم آورند.

به کارگیری راهکارها و شیوه های احیای هویت فرهنگی، گامی است که پس از آسیب شناسی فرهنگی، باید پیمود. یک جوان، ضرورتاً باید ریشه در فرهنگ خودی (ملی) داشته باشد تا بر اساس آن هویت فرهنگی اش را بتواند شکل دهد. لازمه این امر، شناخت آن فرهنگ، عقیده به آن و یافتن مشترکاتی میان خود و فرهنگ ملی استنسل جوان، در این صورت، درک می کند که اندیشمندان، متفکران، استادان و شخصیتهای برجسته علمی، ادبی و هنری این فرهنگ کدامند؟ علاوه بر آن به خوبی آگاه است که فرهنگ ملی او نسبت به فرهنگهای دیگر چه برتری ای دارد؟  

 

1ـ تبیین نسبت فرهنگ  

فرهنگ را از دو منظر می توان مورد تأمل و بررسی قرار داد، یکی از حیث اصالت و منزلت آن، زیرا تاریخ قدمت فرهنگ به آغاز تفکر بشر مربوط می شود 

منظر دوم از جهت مرتبه و اولویت آن در میان سایر پدیده های اجتماعی می باشد. در مورد اول تردیدی وجود ندارد که اصیل ترین و بامعناترین نهاد اجتماعی، فرهنگ است. بدیهی است میزان تعلق خاطر به هر پدیده، به جایگاه اجتماعی آن، بستگی دارد برای تحقق این امر، می توان نوجوانان و جوانان را به مطالعات فرهنگی ترغیب نمود و نمونه های گزیده ای از فرهنگ ملل و فرهنگ ملی را به آنها معرفی نمود. آشنایی و مطالعات فرهنگی و بررسی تطبیقی فرهنگهای بیگانه اختصاص داد تا در عمل نسل آینده ساز جامعه با این میراثهای ارزشمند فکری خود آشنا شوند، و رویکرد معقول و واقع بینانه ای نیز نسبت به فرهنگهای بیگانه پیدا کنند

 

2ـ دوباره سنجی معتقدات فرهنگی  

برخی از باورهای فرهنگی که طی یکصدو پنجاه سال اخیر در میان افکار عامه به ویژه نسل جوان، راه یافته است و در جهت گیریهای فکری و فرهنگی آنان نفوذی نسبتاً قوی داشته محصول نگرشی است که آنان نسبت به غرب و فرهنگ بیگانه پیدا کرده اند 

بازنگری اینگونه باورهای فرهنگی، زمینه تصحیح، پالایش و تعمیق اندیشه را در نسل جوان مهیا می نماید. لازم به ذکر است برای این منظور چند نکته اساسی را باید مورد تأمل جدی قرار داد

 

الف ـ ابتدا یک واقعیت بدیهی را باید پذیرفت که هرگونه پیشرفت علمی، فنی، صنعتی و فن آوری، لزوماً موجب و متضمّن پیشرفت فرهنگی و معنوی نیست. بلکه اینها هر یک مقوله هایی مستقل و جدا از یکدیگر بوده و از خاستگاه و بستر خاص خویش، سرچشمه می گیرند. در مواردی حتی پیشرفتهای حوزه اولی و دومی می تواند نسبتی معکوس با هم داشته باشد، ازجمله مواردی که توجه بیش از حد به مقوله های دنیای مادی، مانع پرداختن اصولی و همه جانبه به زمینه های فرهنگی و معنوی است

 

ب ـ تقدم زمانی یک ملت یا کشور در روی آوردن به علم، فن و صنعت، این امتیاز را از نظر تاریخی برای آنان محفوظ نگه می دارد ولی لزوماً به مفهوم برتری همیشگی و دائمی آنان در این موارد نیست

 

ج ـ غالب کشورهای پیشرفته صنعتی، آگاهانه یا ناخودآگاه مروج این تفکر بوده اند که برتری آنان نشأت گرفته از ویژگیهای ذاتی و نژادی آنان است. در حالی که این تفوق ناشی از تلاش در زمینه علمی، کشف شیوه های جدید پژوهش، وحدت رویه و بهره گیری از متدهای جدید است

 

3 ـ تحقق رویکرد جامعه گرا  

هر رفتار و عملکردی مبتنی بر رویکردی خاص می باشد و به تعبیر دیگر همان گونه زندگی می کنیم که می اندیشیم. این واقعیت توجه ما را به پذیرش امر دیگری معطوف می دارد که رویکردهای فرهنگی، مقدمه و زمینه عملکردهای فرهنگی است. چنانچه از جهت فرهنگی، متمایل به تقدم ارزشهای جامعه بر فرد باشیم، در عمل نیز، چنان خواهیم بود و در مقابل اگر جهت گیری فرهنگی ما معطوف به تقدم فرد بر جامعه باشد، عملکرد ما نیز متضمن چنین گزینشی خواهد بود. برخی از فلسفه های تربیتی معاصر، بر این امر اهتمام دارند که باید تعادل لازم در توجه به فرد و جامعه در برنامه ریزیهای تربیتی مورد لحاظ قرار گیرد

 

4 ـ شناخت فرهنگ برتر  

بحران هویت فرهنگی از دو جهت قابل تأمل است: یکی اینکه با بررسی همه جانبه فرهنگهای معاصر، دست به گزینش زده و یکی از آنها را بر دیگری ترجیح می دهند که قطعاً چنین گزینشی، مستلزم معرفت به فرهنگها و داوری درباره آنهاست، ولی با این حال نتیجه داوری مذکور، اولویت بخشیدن به فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ملی است 

دیگر اینکه، برتری دادن فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ملی، مبتنی بر شناخت اصولی و جامعه آنها نبوده بلکه حاصل نوعی تقلید شتابزده از ظواهر فرهنگی بیگانه و در نتیجه دلبستگی به آن و روی گرداندن از فرهنگ ملی است. در هر دو صورت فرجام کار یکی بوده و آن، گم کردن هویت فرهنگی خویش می باشد 

اکنون این پرسش مطرح است که چگونه می توان برتری یک فرهنگ را بر سایر فرهنگها تشخیص داد و اساساً ملاکها و میزانهای این تشخیص چیست؟  

ویژگی های فرهنگ برتر  

اینک برخی از شاخص های فرهنگ برتر را مورد بررسی قرار می دهیم 

1 ـ پیشینه، دیرینه، سابقه و پشتوانه عظیم یک فرهنگ در طول تاریخ 

2 ـ آثار مکتوب و غیر مکتوب یک فرهنگ که در زمره دستاوردهای آن به شمار می آید نظیر کتابخانه ها، مواریث فکری، هنری و ادبی 

3 ـ شخصیت ها، فرهیختگان، دست پروردگان و فرزانگانی که از متن یک فرهنگ روییده و بالیده اند 

4 ـ مناسبات درونی فرهنگ که توانائی هایی نظیر سعه صدر و تحمل نقد و ارزیابی را داراست 

5 ـ مناسبات و روابط خارجی فرهنگ در رویارویی با سایر فرهنگها، و اینکه آیا توانسته است به نوعی تعامل فرهنگی را تحقق بخشد؟  

  6 ـ دوام بقاء و پایداری یک فرهنگ در برابر عوامل تهدید کننده آن و مقاومت در برابر ضد فرهنگ. 

7 ـ سابقه و قدمت مراکز علمی و پژوهشی آن فرهنگ نظیر مدارس، مکتب ها، دانشگاهها و حوزه های علمی 

8 ـ جایگاه و منزلت و رفعت علم و اندیشه در آن فرهنگ 

9 ـ استعدادهای انسانی و توانائی های استثنایی که در متن آن فرهنگ ظاهر شده اند 

10 ـ پویایی، گشودگی و مولد بودن فرهنگ

 

5 ـ رسانه های گروهی و هویت فرهنگی  

رسانه های گروهی و به ویژه صدا و سیما از دو جهت حائز اهمیت خاصی هستند، ابتدا گستردگی دامنه تأثیر و پیام رسانی آنهاست و دیگری قدرت جذب بالایی که از شنوندگان و بینندگان بی شماری، حکایت می کند  بر همین اساس، در جهت تکوین و تقویت هویت فرهنگی نسل جوان که عمدتاً به رسانه فراگیر صدا و سیما مرتبط می شود،  موارد ذیل را میتوان عنوان نمود: 

1 ـ برای پرهیز از موضع انفعالی در قبال برنامه های فرهنگی غرب به ویژه سریالها، فیلمها و نمایشهایی که از کشورهای بیگانه خریداری و پخش می شود، نیاز به توانایی تحلیل و ارزیابی آنها دارند. صدا و سیما و سایر رسانه ها، باید قدرت تجزیه و تحلیلبه خصوص نسل جوان را افزایش دهند تا آنها از موضع انفعالی به موضع انتقادی تحول یابند 

2 ـ کمیت با کیفیت غالباً نسبتی معکوس دارد، بر این اساس اگر اهتمام جدی صدا و سیما در جهت انبوه سازی باشد به احتمال قوی ناگزیر است به برنامه های حتی سطحی، کم مایه و احیاناً نامطلوب تن در دهد. لذا اعتقاد به «بهینه سازی» در مقابل «انبوه سازی» می تواند صدا و سیما را از در افتادن به ورطه روزمرگی و درون تهی شدن، نجات بخشد 

3 ـ لزوم توازن و تعادل میان تولیدات داخلی و خریدهای خارجی از لحاظ تعداد، حجم و تنوع بیش از پیش احساس می شود. چنانچه این توازن به نفع برنامه های وارداتی بیگانه بر هم خورد، باید در انتظار برهم خوردن تعادل فرهنگی نسل جوان بود و به دنبال آن تمایل پنهان و آشکار جوانان به فرهنگ بیگانه را باید مشاهده کرد 

4 ـ ضرورت وجود تناسب میان برنامه های محتوایی و آموزنده از یک سوی و برنامه هایی که صرفاً ماهیت سرگرم کننده و دل مشغولی دارد، به شدت احساس می شود. در حال حاضر، گرایش روشنی برای غلبه برنامه های نوع دوم بر نوع اول، ملاحظه می گردد. نباید فراموش کرد که خطر افزایش برنامه های طنز و سرگرمی، ظهور نسلی خواهد بود که دیگر چیزی را جدی نخواهد گرفت حتی زندگی، شغل، تحصیل و مسئولیتها در نگاه او، آن اندازه که باید، جدی تلقی نمی شود 

5 ـ ترسیم و تبیین برنامه هایی که به معرفی الگوها و مفاخر ملی و اسلامی اختصاص یابد، سهم مؤثری در بازیابی هویت فرهنگی جوانان ایفا می نماید، به عنوان مثال برنامه سیمای فرزانگان که طی چند سال از صدای جمهوری اسلامی پخش می شد، چنانچه به صورت نمایش و فیلمهای داستانی، تولید و از سیما، پخش شود، در جذب توجه و تمایلات نسل جوان به افتخارات و الگوهای برجسته راهگشا خواهد بود 

6 ـ برخی حوادث و رویدادهای تاریخی که بیانگر شکست فرهنگی مسلمین از فرهنگ غرب می باشد، اگر به صورت فیلم و سریال ، به معرض نمایش در آید، در باور فرهنگی به اسلام و نیز بازشناسی فرهنگ غرب مؤثر و کارساز خواهد بود. به عنوان مثال، حادثه تلخ و تأسف بار شکست اندلس به عنوان یک قدرت اسلامی از غرب.

 

6 ـ بررسی عوامل سلطه غرب 

بررسی این پدیده که چگونه غرب توانست بر جوامع دیگر به ویژه ملتهای مشرق و جهان سوم استیلا یافته و به مدد تسلط خویش، فرهنگ خود را نیز در آن جوامع نفوذ داده و گسترش دهد، از مسایل مهم این مقوله است، و به عنوان یکی از آفات «هویت فرهنگی» قابل مطالعه می باشد 

هانتینگتون معتقد است: «پیروزی غرب بر جهان، ناشی از برتری اندیشه ها، ارزشها یا دین عرب که تنها معدودی از غیر غربی ها به آن ایمان آورده اند نبود. بلکه معلول برتری غرب در استفاده از خشونت سازمان یافته بود. این نکته ای است که غربی ها آن را غالباً فراموش می کنند، اما هرگز از خاطر غیر غربی ها نمی رود.

مصادره مفاخر فرهنگی

در کتاب‌های لغت فرهنگ را بر وزن فرهنج خوانده‌اند که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى با آن معنا می‌شود. همچنین فرهنج را شاخه درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر برآورده باشد و کاریز آب را نیز گفته‌اند که آب آن بر روی زمین آید. همچنین فرهنگ یک مردم و یک کشور را به آب جاری در اعماق اقیانوس‌ها تشبیه کرده‌اند و سیاست را به امواج روی سطح این اقیانوس که گاهی مواج و خروشان می‌شود و گاهی سیال و آرام جریان دارد.

این مثال ساده‌ و بیان تعریف‌هایی که واژه فرهنگ از آن وام گرفته شده است، به خوبی نشان می‌دهد که فرهنگ یک جامعه یکی از بنیادی‌ترین زیرساخت‌ها و داشته‌های یک کشور و یک ملت است که چون مرزهای جغرافیایی و داشته‌های اقتصادی و سیاسی حافظت و حراست از آنها حیاتی به شمار می‌رود.

اندیشمندان بسیاری سعی کرده‌اند که فرهنگ را بشناسند و آن را بشناساند که با توجه به هدف اصلی این گزارش به اختصار از دو مورد از تعریف‌های مهم فرهنگ و داشته‌های فرهنگی می‌گذریم تا به موضوع اصلی بحث برسیم.اگرچه بعضى از صاحب‌نظران به تعریفى که تایلر از فرهنگ به دست داده انتقاداتى کرده‌اند، اما گفته مى‌شود که کامل‌ترین تعریفى که از فرهنگ تاکنون مطرح شده از او است. به نظر او «فرهنگ مجموعهٔ آمیخته و پیچیده و نظام یافته‌اى است از دانستنى‌ها و شناسائى‌ها، هنرها و باورها و آیین‌ها، حقوق و آداب و رسوم، منشأ خوبى‌ها و بسیارى چیزها که انسان از جامعه خویش کسب کرده است»».

ماکس وبر  هم فرهنگ را متشکل از یک سلسله روش‌ها و زمینه‌ها دانسته که آن روش‌ها و زمینه‌ها افراد جامعه را به هم مى‌پیوندند و در رفتار و کردار و روابط اجتماعى آنها منعکس مى‌شود.

پس فرهنگ مجموعه‌ای از داشته‌های یک ملت در طی سالیان سال است که از آن ملت، ملت ساخته است و باعث پیوند اعضای آن جامعه به هم شده است و به تبع از هم گسیختگی یا ایجاد اختلال در فرهنگ یا زیر سؤال بردن داشته‌های فرهنگی یک ملت از راه‌کارهای ایجاد اختلال در انسجام ملی مردم یک سرزمین در طولانی مدت است و اتفاقاً همین جا است که حفاظت و حراست از فرهنگ مردم کشور به عنوان یکی از زیرساخت‌های اصلی تشکیل دهنده حاکمیت کشور موضوعیت پیدا می‌کند. مصادره این داشته‌ها ابتدا با ادعاهای مجعولی مثل جزایر سه‌گانه شروع شد و به موضوع خلیج عربی خواندن خلیج فارس رسید و اخیراً هم موضوع مصادره مفاخر فرهنگی و شاعران ایرانی به  نفع کشورهای همسایه است که ورد زبان‌ها و نقل محافل و مجالس شده است.

این مصادره شخصیت‌ها فرهنگی ابتدا با نماد سازی در کشورهای  همسایه شروع می‌شود که مثلاً شاعر و فرهیخته بزرگی چون مولانا به  عنوان یکی از  شاعران و فرهیختگان ترکیه به مردم این کشور معرفی می‌شود، سپس در بزرگداشت او برنامه‌ها می‌گیرند و تمبر چاپ می‌کنند و کتاب منتشر می‌کنند، فیلم می‌سازند و بارها و بارها او را به عنوان یک نماد ملی برجسته می‌کنند تا کم کم در اذهان مردم این کشور و به خصوص نسل‌های بعدی ترکیه مولانا یک فخر فرهنگی و یک سرمایه عظیم ذهنی به شمار بیابد و کسی از خودش هم نپرسد که این فخر فرهنگی حتی یک خط نوشته به زبان ترکی ندارد. از سوی دگر این کشور هر سال تبلیغات وسیعی را برای حضور جهانگردان از سرتاسر دنیا و معرفی مولانا به عنوان شاعر ترک انجام می‌دهد.

این اتفاق مشابه درباره  نظامی هم می‌افتد. نوشته‌های فارسی از در و دیوار مقبره نظامی کنده می‌شود و این شاعر پرآوازه  ایران در افکار عمومی مردم آذربایجان و حتی مردم دنیا به عنوان یک شاعر آذربایجانی و یک فخر فرهنگی آذربایجانی معرفی می‌شود و حتی کار به آنجا می‌رسد که مجسمه این شاعر در شهر رم به عنوان نمادی از فرهنگ کشور آذربایجان، کشوری که تا همین یک قرن پیش بخشی از ایران بود، معرفی می‌شود بعدتر گام‌های بلندی هم برای تعمیق و نهادینه سازی این باور برداشته می‌شود مثل گزارشی که رسانه‌های جمهوری آذربایجان از تصاویر طرح اسکناس‌های جدید این کشور پخش کردند که قرار است در این کشور به چاپ برسد. بر اساس این اطلاعات ، طرح اسکناس‌های رایج در جمهوری آذربایجان از ابتدای سال 2014 تغییر کرده و اسکناس‌های 5 مناتی منقش به تصویر شاعر پرآوازه ایرانی، نظامی گنجوی گشته است که البته جمهوری آذربایجان مدعی تعلق این شاعر به خود است. حال با توجه به موارد فوق میتوان مصادره فرهنگ را این گونه تعریف نمود:

   ثبت مفاخر یک کشور بنام کشوری دیگر را مصادره فرهنگ گویند.

 

در مقابل ما چه کردیم؟

جدای از واکنش‌های جسته و گریخته مردمی یا نخبگان فرهنگی، مراجعه به سخنان و واکنش‌های مسئولان فرهنگی کشورمان که مسئولیت حفظ و حراست از داشته‌های فرهنگی ما را دارند در نوع خودش جالب و البته قابل تأمل است. مثلاً علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جدیدترین واکنش خود به این اقدام کشورهای همسایه گفت: کشورهای دیگر نمی‌توانند مفاخر ما را به اسم خود ثبت کنند این‌ها ایرانی هستند و در آن سوی مرزها سعی‌هایی شده است که رنگ ایرانی بودن این مفاخر را از بین ببرد مثل برداشتن کتیبه‌های فارسی در گنجه اما با این کارها مفاخر ما از بین نمی‌رود مثلاً مولانا، سنایی و بعضی دیگر از مفاخر ما در داخل مرزهای ایران دفن نشده‌اند اما جزء مفاخر و مواریث ایران هستند و کسی نمی‌تواند آنها را به اسم خود مصادره کند.

وی در مورد اقدامات وزارت ارشاد در این باره گفت: یکی از وظایف انجمن مفاخر این است که در قالب همایش‌ها با دعوت از اندیشمندان سایر کشورها درباره آن مفاخر همایش‌هایی را برگزار کند. نتیجه این همایش‌ها به صورت گنجینه‌ای در می‌آید که همه اذهان می‌کنند این شخص مورد نظر از مفاخر ایران است و نتیجه همایش به صورت کتاب منتشر و به اسم ایران ثبت می‌شود.

همچنین سید علی طاهری سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس، در واکنش به این اقدامات با تاکید بر لزوم معرفی مفاخر و بزرگان فرهنگ و هنر ایران زمین به جهان، گفت: برگزاری همایش و بزرگداشت‌ها علاوه بر اینکه نقش موثری در شناساندن شخصیت‌های برجسته کشور به جهان دارد، می‌تواند از اقدام برخی کشورها در زمینه مصادره مفاخر ایرانی به نام خودشان جلوگیری کند.

نگاهی به این سخنان و آنچه که در کارنامه کم مایه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دیده می‌شود، نشان می‌دهد واکنش‌های انفعالی به این اقدامات در حد اعتراض کردن و برگزاری کنگره و بزرگداشت برای مفاخر فرهنگی ما مانده است و در واقع مسئولان ما به دست پایین‌ترین اقدامات در برابر این تهدیدات آشکار که توسط قدرت‌های استکباری حمایت می‌شود، بسنده کرده‌اند. برگزاری همایش و کنگره و چاپ تمبر به نام یکی از این مفاخر اقدام‌های بدی نیستند اما از آنجا که توان درگیر کردن افکار عمومی جامعه و در ادامه آن جریان سازی فکری در بین آحاد مردم را ندارند، نمی‌توانند راهکارهای مطلوب و پذیرفته شده‌ای باشند. اگر ما به اصول پدافند غیر عامل معتقد بوده  و حوزه فرهنگ را یک حوزه جدی و یک عرصه جنگ تمام عیار بدانیم، نمی‌توانیم تنها با برگزاری کنگره و بزرگداشت و دعوت از فرهیختگان دیگر کشورها از اساسی‌ترین زیرساخت خود یعنی فرهنگ که نمادهای فرهنگی ما جلوه‌ای از آن هستند، دفاع و حراست کنیم

 

 

 

آشنایی بامفاخرفرهنگی ایران(تاریخچه)

درپاییز 1301 هجری شمسی اولین گام کانون مفاخر ایران تاسیس شد.درسال 1323 به تدریج گسترش پیدا کردو درسال 1346 توسط یکی از وزرا مضفرالدین شاه رونق گرفت و در بعداز پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت انجمن مفاخر ایران فعالیت خود را بیش از پیش توسعه داد.درسالهای 1366 تا 1373 اساس نامه ی انجمن مفاخر ایران تدوین نهایی شد.اعضای هییت امنای انجمن ایران به شرح میباشند:

1)    ریاست جمهوری (به عنوان ریاست عالیه انجمن).

2)    وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عضو.

3)    وزیر آموزش عالی.

4)    سه نفر از استادان و شخصیت ممتاز دانشگاهی به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی .

5)    سه  نفر از علماء و شخصیت های فرهنگی و هنری کشور به معرفی وزیر ارشاد و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی.

انجمن ها در استان های کشور هم مستلزم به شکل گیری شده اند که اعضای آن عبارتند از:

1)    استاندار .

2)    امام جمعه.

3)    مدیرکل ارشاد اسلامی.

4)    دبیر نمایندگان مجمع استانی.

5)    3 نفراز اساتید به نام و چهره ی شاخص استانی.

 

اساسنامه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی معرفی و بزرگداشت عالمان و متفکران عرصه فرهنگ و تمدن اسلام و ایران و احیاء و انتشار آثار ارزنده آنان و همچنین معرفی آثار فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، نقش و سهم ایرانیان در اعتلا و ارتقاء ان است.و بطور کل رئوس وظایف اساسنامه مفاخر فرهنگی را میتوان،  تهیه انتشار زندگی نامه عالمان و متفکران برگزاری مجامع تحقیقی و برپایی مراسم بزرگداشت - تجلیل ، تشویق و حمایت از پدیده آورندگان آثار فرهنگی و علمی - مبادله اطلاعات و همکاری با موسسات فرهنگی و کتابخانه های داخل و خارج کشوربرشمرد.

 

مفاخر فرهنگی ایرانی در یونسکو

در سالهای پیش پس از راه‌اندازی فهرست««شاهکارهای میراث شفاهی بشری» از سال 1965 در یونسکو، نامهای مفاخر  و بزرگان ایرانی به جهانیان بازشناسانده شدند و 15 سال بعد و از سال 1980 به نام ایران به ثبت جهانی رسیده‌اند. اگرچه در برخی از این سالها نام مفاخر ایرانی دیده شده است اما در سال 1996 سه ثبت و در سالهای 1989و 1998 و 2001 هم، هر کدام دو ثبت جهانی به نام ایران انجام شده است. به این ترتیب به نظر می‌رسد، هیچ گونه محدودیتی برای ثبت جهانی مفاخر ایرانی از سوی یونسکو در آن سالها وجود نداشته است.

فهرست رسمی یونسکو که به تازگی منتشر شده است حاکی از  16 تن از بزرگان ایرانی و برپایی جشنهای جهانی به نام آنان از سال 1980 تا 2003 داشته است. این فهرست شامل مفاخر و یک رویداد است که در سالهای پس از آن هم در برخی موارد تکرار شده که از آن دسته می‌توان به ثبت جهانی، امام محمد غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی و نیز هزارمین سال گردآوری نسخه برجسته خطی شاهنامه فردوسی اشاره کرد.
این فهرست نشان می دهد که برای هر یک از مفاخر مراسمی برگزار شده است :

1- هزارمین زادسال ابن سینا، دانشمند (1980(
2- هشتصدمین زادسال شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی، شاعر و ادیب (1984(
3 - نهصدمین سال‌مرگ (بر پایه هجری قمری) امام محمد غزالی، دانشمند (1985(
4-نهصدمین سال‌مرگ خواجه عبداله انصاری، عارف (1989(

5-ششصدمین سال‌مرگ خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (1989(
6- هزارمین سال گردآوری نسخه برجسته خطی شاهنامه فردوسی، شاعر و حماسه‌سرای ایرانی (1990(
7-چهارصدمین زادسال صائب تبریزی (1995)
8-نهصدمین سال‌مرگ حکیم عمر خیام، شاعر (1996)
9- ششصدمین زادسال عبدالرحمان محمد جامی، شاعر و ادیب (1996)

10-صدمین زادسال نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی (1996(
11-هزارمین سال‌مرگ ابوالوفا محمدبن یحیی بوزجانی، ریاضی‌دان و منجم (1998(
12-سیصدمین سال‌مرگ ملامحمدباقر مجلسی، دانشمند شیعی عهد صفوی (1998(
13- صدوپنجاهمین سال‌مرگ امیرکبیر (2001(
14- هشت‌صدمین زادسال خواجه نصیرالدین طوسی (2001) (مشترک با کشور آذربایجان(
15-صدمین زادسال ابوالحسن صبا (2002(
16-هزارمین زادسال حکیم ناصر خسرو (2003(

در این باره، یاسر موحدفرد، دبیرکل بنیاد فردوسی با تایید این مطلب  که با تصویب توافق‌نامه‌ای از سال 2004 فهرست مفاخر و رویدادهای علمی، فرهنگی و هنری در یونسکو راه‌اندازی شد، پرونده ثبت مفاخر ایرانی اسلامی هم مانند دیگر مفاخر جهانی از سال 2004 تا 2015 میلادی در پایگاه مجازی رسمی آن سازمان منتشر شده ‌است.

وی افزود: در دوسالانه 2005-2004 میلادی از میان 45 رویداد و مفاخر ثبت شده کشورها، نامی از ایران دیده نمی‌شود. همچنین در دوسالانه 2007-2006 میلادی با آنکه ثبت رویدادهای مشارکتی مفاخر ایرانی اسلامی به انجام رسیده، بار دیگر نامی از ایران آورده نشده‌است؛ در این دوسالانه «هشتصدمین زادسال مولوی» با نام «مولانا جلال‌الدین بلخی رومی» توسط کشورهای افغانستان، مصر و ترکیه ثبت شده و «ششصدمین سال‌مرگ عبدالرحمن ابن خلدون» توسط کشورهای افغانستان، الجزایر، مصر، مراکش و تونس به ثبت رسیده و «یک‌هزار و سیصدمین زادسال خلیل ابن احمد فراهیدی» از مفاخران ایرانی و مبدع علم عروض به نام کشور عمان، ثبت شده است.

موحدفر گفت: در دوسالانه 2009-2008 میلادی، خوشبختانه ایران 2 رویداد «نهصد و پنجاهمین زادسال امام محمد غزالی، فیلسوف» و «چهارصدمین سال‌مرگ شیخ بهایی، ریاضی‌دان، منجم و معمار ایرانی» را به ثبت رسانده است؛ با این حال پیشنهادهای افغانستان با پشتیبانی ایران دو رویداد ««یک‌صد و پنجاهمین سالگرد زندگی فعال سید جمال‌الدین اسدآبادی» با نام «سید جمال‌الدین افغانی» و «هشتصد و پنجاهمین سال‌مرگ سنایی غزنوی» بوده که به نام کشور افغانستان به ثبت رسانده شده و نیز پیشنهاد کشور تاجیکستان با پشتیبانی کشورهای ایران، افغانستان و قزاقستان، ثبت رویداد «یک‌هزار و یک‌صد و پنجاهمین زادسال ابوعبداله رودکی» بوده که به نام تاجیکستان به انجام رسیده است.

وی معتقد است که؛ در دوسالانه 2011-2010 میلادی برای نخستین بار سهم ایران از ثبت مفاخر در میان 63 سده و هزاره از سوی کشورها در فهرست رویدادهای فرهنگی، هنری و علمی یونسکو به 4 گزینه رسید که از دلایل این افزایش سهم، شاید همکاری سازمانهای مردم‌نهاد و همراهی یکی از دانشگاه‌های ایرانی بوده باشد.

در میان 4 ثبت مفاخر ایرانی در این دوسالانه با پیشنهاد رسمی بنیاد فردوسی و با همکاری کمیسیون ملی یونسکو در ایران «هزارمین سالگرد سرایش شاهنامه» و نیز «هفتصد و پنجاهمین سالگرد زندگی فعال خواجه نصیرالدین توسی» به پیشنهاد دانشگاه صنعتی خواجه‌نصیر و با همکاری بنیاد فردوسی تنظیم شد و به نمایندگی ایران در یونسکو فرستاده شد که با اقبال گسترده کشورهای عضو یونسکو به نام ایران به ثبت رسید. دبیرکل بنیاد فردوسی با بیان این مطلب ادامه داد: پیشنهادهای دیگر در دوسالانه یاد شده از سوی ایران «هفتصدمین سال‌مرگ قطب‌الدین شیرازی» و «یک‌هزار و دویست و پنجاهمین زادسال فارسی بیضاوی مشهور به سیبویه» بوده است.

وی ادامه داد: این اقدام نهادهای ایرانی در ارتقای سهم ایران در ثبتهای جهانی مفاخر و رویدادها در دوسالانه‌های بعدی هم ادامه داشته است که از آن جمله در دوسالانه 2013-2012 «هزارمین سال گردآوری کتاب قانون ابن سینا» در طب، «هزارمین سال دستاوردهای ابوسعید ابوالخیر»، «هزاروصدمین سال نگارش کتاب علائق‌النفیسه ابن‌رسته اصفهانی» در زمینه جغرافیا و «پانصدمین سالگرد دستاوردهای عبدالعلی بیرجندی» در زمینه دانش نجوم به ثبت جهانی رسیده است.

در آخرین تلاش اینگونه ثبت ها برای بازشناسی مفاخر ایرانی در دوسالانه 2015-2014

«« هشتصدمین سال زندگی فعال نجم‌الدین کبری» عارف و انسان‌شناس، «هشتصدمین سال تولد فخرالدین عراقی» شاعر و ادیب، «ششصدمین سال زندگی فعال عبدالقادر مراغه‌ای» نخستین ردیف‌نویس موسیقی اصیل ایرانی و « هفتصدمین سال تولد میر سیدعلی همدانی» شاعر، ادیب و عارف ایرانی مورد تایید یونسکو قرار گرفته است.

 

 حال با توجه به موارد ذکر شده دانشجویان و دانش پژوهان باید ضمن آشنایی با مفاخر فرهنگی، اهمیت بزرگداشت برای حفظ فرهنگ را درک کرده و راه های آن را بشناسند. اولین گام درراستای شناخت فرهنگی این است که بدانیم مفاخر فرهنگی چه کسانی هستند.(علمی،هنری،ادبی،اجتماعی و فرهنگی).به همین منظور به تعدای از نام‌آوران و فرزانگان شهیری است که با تکیه بر تقوا، دانش، خردورزی، تلاش، کوشش، شهامت و صبوری، در عرصه های مختلف علم، تاریخ، هنر، فرهنگ، مذهب، سیاست و حماسه آفرینی نموده و با صرف جان و مال و عمر گرانمایه بیش از پیش بر غنی نمودن گنجینه های علمی فرهنگی این مرز پر گهر افزوده اند اشاره میگردد.

 

شیخ بهایی

اولین مفاخر فرهنگی ایران مرحوم شیخ بهایی،عارف و دانشمند معروف جهانی و از مفاخرفرهنگی ایران است. شیخ بهایی از دانشمندان به نام دوره ی صفویه است.وی درمدت 87 سال عمر با برکت خویش خدمات ارزنده ایی ارائه کرد.

شیخ بهایی شاگردان توانمندی را تربیت نمود که از جمله آنها ملاصدرای شیرازی و ملاصدرای حنیفی کاشانی است.وی از شاعران به نام و معروف هم بود.مثنویات،غزلیات و رباعیات بسیارزیبایی به شیوه ی فخرالدین عراقی،حافظ،ابوسعید ابوالخیر و مولوی سروده است.

مهمترین خدمات شیخ بهایی مهارت او درریاضی و معماری و مهندسی بود.مسجد امام اصفهان، تقسیم آب زاینده رود،منان جنبان اصفهان ،حمام معروف شیخ بهایی،مسجد جامع آرونیه از مهمترین آثار معماری ایشان می باشد.

مهمترین اثار ادبی شیخ بهایی نان و پنیر که با اقتباس از مجموعه های مثنوی ومعنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی  مشهور به مولوی سروده است .

شیر و شکر وخرما و رموز اسم اعظم از دیگر اثار علمی  فرهنگی این چهره ی فاخر ایرانی است.

درکشورهای غربی و توسعه یافته و حتی در آسیا،احترام بسیارزیادی برای شیخ بهایی قائل هستند.پروفسور کوبن فرانسوی در وصف شیخ بهایی میگوید او یک چهره ی فاخر و به نام ایران است که آثار و عملکرد او بسیار بی نظیر بوده و تحسین همه را برانگیخته است.پروفسور کربن که خود بامطالعات عمیق به کمک علامه طباطبایی به اسلام گروید و شیعه شد.درخاطرات خود مینویسد ««من توانمندتر از شیخ بهایی درایران نیافته ام،چرا که او درتمام علوم ماهر بود وبسیار باهوش وخود را وقف مردم  می کرد»».

ایشان می افزاید شیخ بهایی در ایران هنوز شناخته نشده است .

ایرانیان باید به داشتن چنین چهره ی فرهیخته ای برخود ببالند و افتخار کنند .

شیخ بهایی در فقه واصول شعر وشاعری ،ریاضی ،هنر،ادبیات (ادبیات عرب) ، نجوم ،معماری و سایر علوم  استاد به تمام معنا امیداست که چنین چهره ی فاخری به عنوان نماد و الگوی فرهنگی نسل به نسل به طور واقعی منتقل بشود.

 

علامه طباطبایی

 در سال 1321 در شاد اباد تبریز متولد شد و81 سال از عمر پر برکت خویش در سال 1402هجری قمری دعوت حق را کسب گفت اجداد ایشان به امام حسن مجتبی می رسید .

در سن شش سالگی آموزش قران را اغاز نمود و در سن 12 سالگی حافظ کل قران کریم شد . ایشان دوروس  حوزوی را در نجف اشرف کامل نمود و بالغ بر ده سال در آنجا به تحصیل و تدریس مشغول بود . به علت تنگ دستی و مشکلات معیشتی  از نجف  به زادگاهش برای کار مهاجرت کردند و پس از کار وتلاش سالها در زادگاهش به کشاورزی مشغول بود ایشان در ریاضی و هندسه جبر نیز تخصص خاصی داشت  درسال 1325 وارد قم شدند و ابتدا مستاجر یکی از اقوام پس از ورود به قم به ایشان لقب قاضی دادند آیت الله کشمیری نقل می کنند که قبل از شب وفات علامه ایشان را در خواب دیدند که امام رضا (ع) به تشییع جنازه ایشان امد علامه طباطبایی از زمان رحلت خود خبر داشت وده روز مانده به رحلت ایشان وقت ذکر می گفت و کسی را به حضور نمی پذیرفت از مهم ترین اتفاقات زندگیشان اشنایی با هانری کربن  از فلاسفه بزرگ فرانسه بود فلسفه شرق و فلسفه غرب و فلسفه اسلامی به گونه ای در گفتگوهای طولانی مدت ایشان با پروفسورکربن به این نتیجه مبتدل شد که با وجود مطالعات عمیق کربن در زمینه فلاسفه ی شرق و غرب ایشان سر تعظیم فرود آورد و خود را از مریدانه علامه طباطبایی نامیدند . 

ایشان پس از بازگشت از اخرین ملاقات خود با  حضرت طباطبایی اینگونه اذعان می کند که من باتوانمندی و قدرت اغنای علمی و مسلط کامل به کتاب اول مسلمانان (قرآن،نهج البلاغه و...) یافت ننمودم.اهم کتاب های ایشان عبارتند از؛ رساله در توحید، رساله در اسماء الله و رساله در افعال را ،الانسان قبل از دنیا، فی الدنیل، بعد از دنیا شیعه در اسلام ،قرآن دراسلام ، اسلام و انسان معاصر، رساله در حکومت اسلامی و ناب ترین کتاب ایشان تفسیر المیزان.

از شاگردان و مریدان علامه از شهید مرتضی مطهری، باهنر، جواد آملی، مصباح یزدی، مفتح و مقام معظم رهبری نام برد.  

                                                                                                                  

ابن سینا

ابوعلی سینا متولد بخارا اولین پزشک و شاعر ایرانی و مشهورترین و تاثیرگذارترین فیلسوف و دانشمندان وازمهمترین چهره های مفاخر فرهنگی ایران میباشد.

کتاب شفاء ابوعلی سینا الان درکشورهای پیشترفت های اروپایی درحال تدریس میباشد. ولی 450 کتاب درزمینه های مختلف ازخود به یادگار گذاشست.ابن سینا مسافرت های زیادی درطول زندگی خود داشت.ازجمله کتاب های آن کتاب قانون است که به زبان لاتین ترجمه شده و در کتابخانه ی مرکز علوم درمانی دانشگاه تگزاس آمریکا نگهداری می شود.ایشان در فلسفه،ریاضیات ،علوم طبیعی ،پزشکی ،شعر، موسیقی مهارت خاصی داشت.

ابوریحان جوزجانی،ابوالحسن بهمن یاب،ابومنصور طاهر اصفهانی از شاگردان معروف ابن سینا بود.10 شهریور همزمان با زادروز ابوعلی سینا درایران روز پزشک نامیده میشود.

اندیشه وافکار ابوعلی سینا

اندیشه ی فلسفی ابن سینا،ارسطویی است که توانست مبانی فلسفه مشاء را درجهان اسلام تثبیت کند.البته فلسفه ی ماعی که رنگ و بوی نو افلاطونی داشت و به اصول عقاید اسلامی پای بند بود.اورا مبتکر برهان صدیقین برای اثبات خداوند  و برهان هایی برای ابطال در تسلسل و اثبات وجود نفس دانسته اند درباب معاد او به صراحت اعلام میکند که معاد جسمانی را با روشهای قهی و فلسفی نمی توان اثبات کرد اما چون پیام آوری و راستگو آن را اعلام کرده،ما نیز بدان سر مینهیم.ازاهمیت دیگر ابوعلی سینا ان است که نخستین فیلسوف مسلمانی است که نوشته های جامع و منظم در فلسفه مشاء پرداخته است و از آن جا که فلسفه ی ارسطوئی ، فلسفه ی جامع و فراگیراست میبینیم که ابن سینا به برخی از موضوعات از نگاه عقل مینگرد.

ازجمله به آموزش و پرورش، بهداشت کودک و تربیت بدنی ،اثبات بقای نفس پس از مرگ چنین استدلال می کند که روان بامرگ تن نمیمیرد و تباه نمیشود،زیرا هر دو جوهرند.

نظریات ابن سنا درباره ی معاد و زندگی پس از آن نیز با اصول روانشناسی او پیوند استوار دارد.

ابن سینا و پزشکی

ابن سینا علاوه بر فلسفه و دیگر علوم از برجسته ترین چهره های تاریخ پزشکی در همه ی دوران هاست.

کتاب مهم او تحت عنوان القانون فی الطب سال ها محل مراجعه ی محققان و پژوهشگران است اهمییت قانون در محافل پزشکی جهان اسلام بدان جا رسیده است که نظامی عروضی درباره ی آن می گویند«« اگر بقراط وجالیموس زنده میشدند روا بود که پیش از این کتاب سجده کند»» .

در این کتاب ابن سینا همه ی اصطلاحات و شناخت های پزشکی یونانی و عربی را تادوران خودش یک جا گردآوری کرده است .از ناراحتی پوستی گرفته تا اختلالات عصاب وروان

ابن سینا و ریاضیات

وی در علم ریاضی و نجوم جایگاه خاصی داشت. بخشی از کتاب شفاء درباره ی ریاضیات که شامل 4 بخش هندسه، علم حساب و موسیقی بوده است.ساختن آلات اندازه گیری رصدی از ابتکارات ارزشمند ابن سینا درنجوم است.

ابن سینا و موسیقی

کتاب از ابن سینا در زمینه ی موسیقی(در ۳ کتاب‌ نخستین‌، تنها بخشی‌ به‌ موسیقی‌ اختصاص‌ دارد، ولی‌ ۲ کتاب‌ دیگر تماماً در موسیقی‌ است(.تألیف شده است. وی آلات موسیقی یا سازه را به 3 دسته تقسیم می کند.زری،بادی،کوبشی که همچنان در ساز شناسی موسیقی اعتبار دارد.بی اعراق نیست که بگوییم که او درباره ی پیوند موسیقی و شعر و مقایسه ی این دو هنر با یکدیگر از نخستین پژوهش مربوط به موسیقی و شعر درجهان اسلام بوده است. 

 

 

ابوریحان بیرونی

محمدبن احمد بیرونی در سال 362 ه.ق ، بیرون از شهر خوارزم ، چشم به جهان گشود و بدین جهت به « بیرونی » معروف گشت . وی سالهای اولیه عمر خود را در خوارزم گذراند و سپس چند سالی را در دربار ابوالمعالی قابوسبن وشمگیر سپری کرد. زمانی که سلطان محمود غزنوی ، خوارزم را تصرف کرد ، در صدد قتل او برآمد اما به شفاعت درباریان از کشتن وی منصرف شد  و او را با خود به غزنین برد . در سفر محمود به هندوستان ، ابوریحان همراه او بود و در هند چون با دانشمندان آن دیار ، معاشرت داشت زبان  « سانسکریت » را آموخت و منابع مورد نیاز خود را برای تألیف کتاب  "ماللهند"    جمع آوری کرد.  ابوریحان با ابوعلی سینا هم عصر بوده و با وی درباره مسائل علمی مناظره داشته است .


وی ریاضیدان ، منجم ، جغرافیدان ، فیلسوف و جهانگرد معروف ایرانی است که یکی از بزرگترین دانشمندان جهان به شمار می رود. ابوریحان تألیفات بسیاری در نجوم ، هیئت ، منطق و حکمت دارد. .از جمله تألیفات او"قانون مسعودی " در نجوم وجغرافیا و"آثارالباقیه " در تاریخ ، آداب وعادات ملل است. بیرونی در سال 440 ه.ق در سن 77 سالگی در شهر غزنین چشم از جهان فرو بست .


چنین نقل می کنند که در واپسین ساعات عمر او شخصی به دیدنش آمد ، ابوریحان در بستر بیماری پاسخ مسئله ای علمی را از وی پرسید ؛ اطرافیان که از کار او متعجب شده بودند او را از بحث علمی برحذر داشتند ،  ابوریحان در پاسخ چنین گفت: "آیا پاسخ این سوال را بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانسته بمیرم ؟ "  ...

 

 

 

زکریای رازی

ابوبکر محمد بن زکریای رازی فیلسوف و عالم طبیعی و شیمی دان و پزشک بزرگ ایران عالم اسلامی و ملقب به جالینوس المسلمین از مفاخر مشاهیر جهان و یکی از نوابغ روزگار قدیم است. تولد او در اوایل شعبان سال 251 هجری در ری اتفاق افتاد و در همین شهر به تحصیلات خود در فلسفه و ریاضیات و نجوم و ادبیات پرداخت و بعید نیست که او به تحصیل علم کیمیا نیز در ایام جوانی توجه داشته است .

توجه و اشتغال وی به علم طب بعد از سنین جوانی و بنابر قول ابوریحان بیرونی پس از مطالعات و تجارب آن استاد در کیمیا جلب و عملی شده و نتیجه عارضه ای بوده که در چشم وی از تجارب کیمیاوی پدید آمده بود .

نوشته اند که رازی در سی سالگی به بغداد رفت و چون بر بیمارستان مقتدر عباسی گذر کرد به طب دلبستگی یافت و به تحصیل این علم پرداخت و چون در آن چیره دست شد، به ری بازگشت و به خدمت منصوربن اسحاق حاکم ری در آمد و سرپرست بیمارستان ری شد. بعدها به بغداد رفت و ریاست بیمارستان مقتدر را بر عهده گرفت و شهرت وی در بغداد به جایی رسید که سابقه نداشت.

محل و تاریخ وفات محمد رازی به درستی مشخص نیست ؛ بیرونی وفات او را در ماه شعبان سال 313 هجری نوشته و تعداد تالیف های وی را بیش از پنجاه و شش کتاب و رساله دانسته است.

از مهمترین آثار او یکی «الحاوی» است که به نظر برخی از «قانون» ابن سینا مهمتر است. این کتاب چند قرن مورد مطالعه ، مراجعه و بلکه تنها کتاب اصلی درسی طب به شمار می رفته است. الحاوی دائره المعارفی بوده که اکنون تمام آن در دست نیست.

محمد رازی این کتاب را به صورت یادداشتهای متعددی تهیه کرده بود و بعد از مرگ وی به دستور ابن عمید از روی یادداشتهای او کتاب را استنساخ و تنظیم کردند. مقدار زیادی از نتایج آزمایشها و مطالعات رازی در این کتاب جمع است.

اثر دیگر رازی «طب المنصوری»  است که به نام منصور بن اسحاق حاکم ری تالیف و تنظیم شده است. طب المنصوری و برخی از رساله های طبی دیگر محمد رازی به زبان لاتین ترجمه و چاپ شده و مورد استفاده اروپاییان بوده است.

کتاب «من لا یحضره الطبیب» اثر دیگر وی ، شامل دستورهای ساده برای معالجات گوناگون است.

در علم کیمیا باید رازی را سرآمد دانشمندان اسلامی دانست. از کارهای مهم او که متکی به آزمایشهای متعدد بوده، کشف جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و الکل است.

محمد رازی کتابهای متعدد در کیمیا به رشته تحریر در آورده است که از آن جمله «کتاب الاکسیر» و «کتاب التدبیر» را باید نام برد. رازی در پایان عمر به سبب کثرت کار و  مطالعه نابینا شد.

این فیلسوف و پزشک نامی ایران علاوه بر علم وسیع کیمیا و طبابت ، در فلسفه نیز دارای تحقیقات عمیقی است که مورد توجه و اهمیت می باشد. از کتابها و آثار فلسفی او اکنون جز تعداد معدودی در دست نیست، ولی آنچه از فهرست بیرونی و سایر مآخذ بر می آید،  وی کتابهای متعدد در کلیات مسایل طبیعی و منطقیات و ما بعدالطبیعه داشته است که عبارتند از کتابهای: سمع الکیان الهیولی الصغیر و الهیولی الکبیر. (ابن ندیم: کتاب الهیولی المطلقه و للجسم محرکا من ذاته طبعا فی العاده المدخل الی المنطق کتاب البرهان کیفیه الاستدلالالعلم الالهی علی رای سقراط العلم الالهی الکبیر فی الفلسفه القدیمهرساله در انتقاد اهل اعتزال قصیده الهیه الحاصل فی العلم الالهیالشکوک علی ابرقلس ردنامه فرفوریس به انابون المصری النفس الصغیرالنفس الکبیر الطب الروحانی -  فی السیره الفلسفیه امارات الاقبال الدوله و چند رساله دیگر فلسفی که در رد بر مخالفان خود در مسئله قدم هیولی و لذت و معاد و ناقدان خود بر علم الهی .

کتاب دیگری نیز در رد نبوات و در نقض ادیان داشت به نام «فی النبوات» و شاید برای تکمیل اقوال خود در همین کتاب، کتاب معروف دیگر خود را به نام «حیل المتنبین» مشهور به««مخاریق الانبیاء » نگاشته بوده است.

محمد رازی علاوه بر تالیف های فلسفی، شروح و جوامعی هم از آثار متقدمین مانند ارسطو و افلاطون داشت. از افلاطون رساله طیماوس را شرح کرد و از ارسطو جوامعی در منطق چون جوامع قاطیقوریاس و انالوطیقا ترتیب داد و نیز کتابی در منطق به روش و با اصطلاحات متکلمین اسلام تدوین کرد.

رازی نه فقط در طب به تجربه دست می زد ، بلکه آزمایش را در کلیه مباحث علوم طبیعی ضروری می دانست. وی آزمایشهای شیمیایی خود را با چنان دقتی تشریح و توصیف کرده که امروزه هم هر شیمی دانی می تواند عیناً آن را مجددا آزمایش کند . رازی مواد شیمیایی را طبقه بندی کرد، در باب " وزن مخصوص "  تحقیقاتی به عمل آورد. وی نخستین کسی است که کلیه اشیای عالم را به سه طبقه حیوانات، نباتات، جامدات تقسیم کرده است.

مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف گفته است که: رازی در سال 310 هجری کتابی در سه مقاله راجع به فلسفه فیثاغوری نگاشت و بعید نیست این توجه به فلسفه فیثاغوری جدید نتیجه تعلم رازی نزد ابوزید بلخی بوده باشد که از شاگردان " کـَندی " و متوجه فلسفه فیثاغوری جدید بود.

اهمیت محمد رازی در فلسفه بیشتر از آن جهت است که او خلاف بسیاری از معاصران خود در فلسفه ، عقاید خاصی - غالباً مخالف با آراء ارسطو - داشته است.

محمد رازی در ما بعدالطبیعیه معتقد به وجود پنج قدیم بود یعنی خالق نفس کلی نفس کلی هیولی اولی- مکان مطلق یا خلاء زمان مطلق یا دهر چنانکه ابوریحان بیرونی هنگام نقل قول رازی در قدمت پنج چیز گفته است که: وی اعتقاد خویش را به قدماء خمسه از یونانیان گرفته، اما ظاهر امر آنست که محمد بن زکریای رازی در این باب از معتقدات فلسفی ایرانیان استفاده کرده است. ابن جحزم در کتابی که بر رد کتاب العلم الالهی محمد رازی نوشته بود این اعتقاد رازی را که به نظر او از مجوسان گرفته بود رد کرد.

اصول معتقدات رازی در اخلاق از همه جا بهتر در کتاب سیره الفلسفیه و کتاب الطب الروحانی آمده است. وی در اخلاق معتقد به زهد و ترک و انزوای از خلق  نیست. در آغاز رساله سیره الفلسفیه به کسانی که او را در معاشرت با خلق و تصرف در وجوه معاش سرزنش کرده اند تاخته و زندگی خویش را علی الخصوص با اعمال (پیشوای خود ) سقراط مقایسه کرده است که از روش کلبیون اعراض نموده و در حیات اجتماعی شرکت جسته و در عین آنکه در زندگی خصوصی طریق قناعت پیش گرفته بود از مواجهه با عامه و با ملوک و بیان حق با الفاظ روشن امتناعی نداشت. فرد باید از انهماک (کوشیدن در کاری) در شهوات دوری جوید و از هر چیز به مقداری که از آن چاره نیست یا به مقداری که جالب المی بیشتر از لذت حاصل از آن نباشد بهره برگیرد. مبنای اخلاق در فلسفه رازی بر اصل لذت و الم استوار است و او در این باب عقایدی خاص دارد. به عقیده رازی لذت امر وجودی نیست و عبارتست از بازگشت به حالت طبیعی بعد از خروج از آن و یا خلاص از الم.

در صورتی که در نظر ارسطو لذت امری وجودی است. ناصر خسرو قبادیانی گفته است:

«« قول محمد زکریای آنست که گوید لذت چیزی نیست مگر راحت از رنج، و لذت نباشد مگر بر اثر رنج، و گوید چون لذت پیوسته شود رنج گردد.

محمد رازی خود در الطب الروحانی در باب لذت و الم بحث مفصلی دارد و علاوه بر این تالیفی ویژه به نام لذات عقیده خویش آورده است.

خوارزمی

خوارزمی ابوجعفر محمدبن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد. از زندگی خوارزمی چندان اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم (خیوه کنونی) متولد شد.

شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاً در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچ یک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشته اند.

اجداد خوارزمی احتمالاً اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالاً از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود به هنگام خلافت مأمون وی عضو «دارالحکمه» که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مأمون بود، گردید.

خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت. خود نیز کتابی در این رشته نوشت الجبر و المقابله که به مأمون تقدیم شده کتابی است درباره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است.

دانش پژوهان بر سر این که چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند. معمولاً در حل معادلات دو عمل معمول است. خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به وارد ساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد.

اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد رساله است مقدماتی در حساب که ارقام هندی )یا به غلط ارقام عربی( در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می داد. اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد زیج السند هند بود که نخستین اثر اخترشناسی عربی است که به صورت کامل برجای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر پذیرفته است.

کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195-196نوشته شده است و تقریباً فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می شود. این اثر که احتمالاً مبتنی بر نقشه جهان نمای مأمون است (که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده بوده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود. این کتاب از بعضی جهات دقیق تر از اثر بطلمیوس بود خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که برجای مانده است رساله کوتاهی است درباره تقویم یهود.

خوارزمی دو کتاب نیز درباره اسطرلاب نوشت آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده اند عمده بر جبر قرون وسطایی داشت. رساله خوارزمی درباره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد بزرگترین تأثیر را بخشید. نام خوارزمی متراف شد با هر کتابی که درباره««حساب جدید»» نوشته می شد و از اینجا است اصطلاح جدید««الگوریتم»»  به معنی قاعده محاسبه.          

کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتینی ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر به کار رود. نام خوارزمی هم در ترجمه به جای «الخوارزمی» به صورت «الگوریسمی» تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می باشد.
ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید. همین ارقام انقلابی در ریاضیات به وجود آورد و هرگونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت.

باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا مأخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری درقرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند. نفوذ کتاب زیح السند چندان زیاد نبود اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید.

جداول طلیطلی (تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرارکرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه شدند، از مقبولیت گسترده تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس بود. جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، دیگر از کتب مهم خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232هجری قمری درگذشت.

خواجه نصیرالدین طوسی

 

شاعر فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، اندیشمند، ریاضیدان و منجم ایرانی سده هفتم است. کنیه‌اش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد.

خواجه نصرالدین طوسی یکی از سرشناس‌ترین و متنفدترین شخصیت‌های تاریخ جریان‌های فکری اسلامی‌ست. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد دایی‌اش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت.

وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد، اما پس از یورش هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه. خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را به تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری نمود.

وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاه‌های کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.

وی رصدخانه مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانه‌ای بوجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بوده‌است. او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانش‌های ایران پیش از مغول به آیندگان شد.

وی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات است. که در قرن ۱۶ میلادی کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.

خواجه نصیر الدین توسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ هجری قمری وفات یافت، و در کاظمین دفن گردید.

زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینه‌های دانش و فلسفه، تالیفات و رسالاتی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵٪ نوشته‌های وی به زبان پارسی بوده‌اند..خواجه نصیرالدین طوسی برخلاف ابن سینا اقدامی برای ترجمه لغات عربی و به وجود آوردن اصطلاحات فارسی به جای اصطلاحات عربی نکرد و همان واژه‌های رایج روزگار خود را در آثار فارسی به کار برد از معروفترین آثار او به پارسی،  «« اساس الاقتباس واخلاق ناصری »» را می‌توان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسان‌ها را در ««سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» می‌داند و این نکته نشان می‌دهد که خواجه در مسائل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بوده‌است.خواجه نصیر حدود یکصد و نود کتاب و رسالهٔ علمی در موضوعات متفاوت به رشتة تحریر درآورد که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می‌شود:

تجریدالاعتقاد)که در موضوع کلام) - شرح اشارت بو علی سینا) این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است(. - اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی اساس القتباس تجرید الهندسه جام گیتی نما الجبر الختیار استخراج تقویم خلافت نامه اختیارات نجوم رساله در کلیات طب

 

 

 

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی درسال 1285 در روستای خشک کناب آذرباییجان متولد شد.او درخانواده ایی متین و فاضل و عارف متولد شد.خانواده ی او درخوشنویسی مشهور بود.شهریار دوران کودکی درکنار کوه (حیدرآباد) زندگانی بسیار خوب و خاطرانگیزی را پشت سر گذاشت. او نخستین شعر خود را در 14 سالگی به زبان ترکی آذرباییجان سرود. سرودن این شعر کودکانه

گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.   

شرح حال کودکی شهریار در  اشعارش نهفته بود.طبع توانای شهریار توانست که درابتدای دهه ی 30 و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم (حیدربابا سلام) را به زبان مادریش به جا آورد.

پس از دوران کودکی تحصیلات خود را در مقطع متوسطه در تبریز ادامه داد و به مدرسه ی دارالفنون به دلیل ممتاز بودن پذیرفته شد.شهریار مدارج عالی پزشکی را تا مراحل پایانی را طی میکرد،اما به دلیل مختلف از ادامه ی تحصیل منصرف شد و گرایش به ادبیات پیدا کرد.او دوران خدمتش را در ادامه ی ثبت ارشاد در نیشابور خدمت کرد و در سال 1315 به بانک کشاورزی تهران ورود پیدا کرد.

ثمره ی ازدواج او دو دختر بود.شهریار در تخلص شاعره ی خود لقب بهجت را انتخاب کرد. شهرت شهریار در آن زمان تقریبا بی سابقه بود.تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان هرجا که ترجمه یک قطعه از اشعار او رفته باشد هنر او را می ستانید.

منظومه ی حیدربابا درسال 1322 منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت.نقطه ی عطف زندگانی حیدربابا اشعار اوست.

 

 

عمر تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز مشخص ستاد شهریار به حدی است که عشق به ائمه اطهار در بسیاری از اشعارش کاملا مشخص است.او در مدح حضرت رسول(ص) چنین میگوید:

ستون عمرش خدا قائم از قیام محمد ببین کخ سر به کجا میکشد.مقام محمد،

به جز حق نوشته ی عرش آسمان وحی الهی پرنده  پر نتوان زد بر بام محمد

همچنین شهریار درستایش امام اول شیعیان شعر بسیار عرفانی و بیادماندنی سروده است:

علی ا ی همای رحمت          تو چه آیتی خدا را

از ویژگی های مهم شهریار صبوری و تجلی دردهای بشری در ادبیات اوست.

او همچنین معقوله ی عشق را در اشعار خود به معنای واقعی بروز داده است.اما این عشق زمینی بال پروز از او را به سوی عشق نامحدود آسمانی به واحد می توان شهریار را این عاشق عرفانی نیزقلمداد زد.

سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد. 

27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.

پروین اعتصامی

 در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی
در تبریز متولد شد و در نیمه شب شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ دار فانی را ودا گفت.

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود.
اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد .

مادرش اختر اعتصامی نام داشت  .او بانویی مدیر، فرهنگی و شاعره بود.اولین کسی که بیشترین تاثیر را بر روی پروین گذاشت و به دیوان اشعار او علاقه ی زیادی نشان داد.

خانواده ی پروین اعتصامی همگی اهل مطالعه و علاقه مند به فرهنگ به ویژه ادبیات بود.پروین در 11 سالگی به دیوان اشعار (فردوسی، نظامی، مولوی ، ناصرخسرو و فرخی و منوچهری که از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی بود آشنا شد.

پروین درهمان زمان شروع به سرودن اشعا نمود تاجایی که با تغییر دادن قافیه ها اشعارنو و بدیعی می سرود.تمرین ها و تلاش های پروین به قدری بود که اولین اشعار اودر 12 سالگی درمجله ی بهار چاپ شد که استقبال کم نظیر اهل قلم وادبیات مواجهه شد.بهترین اشعار پروین در دوران نوجوانی و اواسط جوانی سروده شد.

بعداز سرودن اشعار پروین و انتشار آن در جراید اساتید به نامی چون علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار، عباس اقبالی آشتیانی او رامورد تشویق و تفعد قرار دادن،تا جایی که در محافل ادبی خود از پروین به عنوان یک چهره ی فاخر ادبی دعوت کرد.پروین در دوران تحصیلات خود از شاگردان ممتاز و علاقه مند به علوم تجربی ،ریاضی و مطالعات بسیارخوب در زمینه ی زبان انگلیسی به قدری مهارت پیداکرد که پس از فارق التحصیلی از دبیرستان درهمان مدرسه به تدریس ادبیات فارسی و ادبیات انگلیسی نمود.

یکی از دوستان پروین که سالها با او بود میگویند:پروین پاک طینت،پاک عقیده و پاک دامن و خوش خو و خوش اخلاق بود.نسبت به دوستان مهربان و در مقام و دوستی فروتن بود.کمترحرف می زد،درمعاشرت ساده و بسیار با متانت بود،هیچگاه از خودشان تعریف نمکیرد،مجموع این صفات باعث شد که او نزد بزرگان بسیار عزیز و جایگاه خوبی داشته باشد.درمیان اشعار پروین در دیوانی که با 5هزار بیت از اشعار ناب او بیانگر دیدگاه بسیار بسیط از جامعه ی فرهنگی آن زمان بود.

نخستین اشعار چاپ پروین اعتصامی که با مخالفت پدرش همراه بود بعداز ازدواج و تا بیش از 30 سالگی سروده های پروین بود که بیش از 150 قصیده، قطعه، غزل و مثنوی را شامل می شد.این مجموعه به قدری با استقبال عمومی مردم همراه بود که دیوان او درمدت بسیار کوتاهی پس از چاپ کمیاب شد تاجایی که استادان معروف و به نامی به نام دهخدا، علامه قزوینی مقاله هایی درباره ی اشعار او نوشتن و شعر و هنرش را ستودن.

در نیمه شب 16 فروردین 1320 پروین چشم از جهان گشود و در جوار حضرت معصوم(ص) به خاک سپرده شد.

فرهنگ شهادت

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند مردم ایران در سال 57 و شروع جنگ نابرابر تحمیلی ملت ایران با سلطه گران جهانی توسط ایادی و نوکرانشان (صدام حسین ملعون)،دفاع از خاک و نوامیس تکلیف  احاد مردم وجوانان  دلیر وشجاع گردید.از منظر و دیدگاه امام خمینی(ره)، شهادت نه مظهر ایستایی که مظهر پویایی و نه منشا فنا که جلوه بقا و حیات و نه علامت شکست که مظهر پیروزی و از خودگذشتگی و جانباختگی بر مبنای مرگ آگاهی دارای جلوه های تحولی فردی از قبیل ایمان، اخلاص، صبر و شکیبایی، عروج به مقام ربوبی و اعتقاد به حیات جاوید بود . از این رو جهاد مبتنی بر شهادت دارای مفهومی ذهنی و مرتبط با مقام ربوبی و دارای تجلیات اجتماعی از قبیل نهادینه سازی ارزشهای مذهبی، مشارکت جمعی، پایداری و مقاومت، عدم هراس از دشمن، بی باکی از مرگ، غرور ملی، جوانمردی، فداکاری اجتماعی، تکلیف عمومی، سازندگی انسانی و بالندگی اجتماعی تعبیر میگردد.، جهاد مبتنی بر آن جنبه ای زمینی نیز دارد که در صدد حفظ و حراست از میهن و سرزمین و دفاع از اموال و نوامیس مملکت اسلامی است . لذا شهادت مظهر اتصال این دو مفهوم بظاهر متضاد و ناسازگار در مبدا الهی و انسانی است به گونه ای که به رغم کثرت روشها و راهها، انسانها را به هدفی واحد و معبودی یکتا رهنمون می سازد. با گذشت بیش از 34سال از انقلاب  هنوز هم این تفکر با فرمایشات مقام معظم رهبری و عنایت خداوند براین مردم و جامعه حاکم است .  حال به این نکته میتوان اشاره کرد که شهداء از مفاخر و مواریث معنوی ما هستند چرا که اگر آنها جانشان را برای حفظ این مرز و بوم ایثار نکرده بودند چه بسا دیگر ایران سرافرازی وجود نداشت پس می توان گفت شهداء و ایثارگران مفاخر فرهنگی ما هستند که با جانفشانی و شجاعت خود آزادی و سربلندی و شکوه را به ما هدیه کردند..(شهیدان مهدی زین العابدین ،احمد کشوری ،جواد فکوری،محمد علی جهان آرا ،محمد حسین فهمیده ،عباس دوران ،محمد بروجردی،سید مرتضی آوینی ،علی اکبر شیرودی ،علی صیاد شیرازی و دهها و صدها شهید پرافتخار ایرانرا میتوان اشاره کرد .)

 شهید دکترچمران

درسال1311در تهران متولد شد تحصیلات خود را در مدرسه ی دارالفنون درل مقطع متوسطه پایان رساند در سال 1336 در رشته الکتروتکنیک فارغ التحصیل شد در تمامی دوران تحصیل شاگرد اول بود در سال1337 به دلیل ممتاز بودن در مقطع تحصیلی دانشگاهی بورسیه تحصیلی در دانشگاه کالیفورنیا در امریکا کسب کرد ایشان با اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما از دانشگاه برلی فارغ التحصیل شد از سن 15 سالگی دردرس تفسیر قران مرحوم ایت الله طالقانی ، درس فلسفه و منطق استاد مطهری از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران حضور در مبارزات سیاسی دکتر مصدق از مجلس 14 تا ملی شدن صنعت نفت ،حضور در کودتای 28 مرداد همچنین مهاجرت از ایران به امریکا به خاطر همکاری با دوستان و فعال کردن انجمن ایرانی دانشجویان در کالیفورنیا ،حضور در قیام 15 خرداد 42 ،گذراندن دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی ،یکی از نقطه ی عطف مهم زندگی دکتر چمران ،حضور در لبنان و ایجاد پایگاه چریکی مستقر برای تعلیم مبارزات ایرانی که راس گاه لبنان بودند.پایگاه نظامی تاسیس کرد

شهید چمران به کمک امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان کمک به مرحومین و دفع توطئه های دشمنان درجهت ایجاد تفرقه دربین مسلمانان با محدودیت رژیم سهونیستی خدمات شایانی به جامعه ی تشیع درآن شرایط حساس نمود.پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعداز 23 سال دوری از وطن باتجربیات بسیار زیادی وارد میهن اسلامی شد.

شهید چمران اولین گروه های پاسداران انقلاب اسلامی را در سعدآباد تهران تاسیس نمود.

مسئله ی کردستان یکی ازمشکلات بزرگی بود که دشمنان نظام با تفرقه افکنی بین اهل تسنن و تشیع به دنبال ایحاد نفاق به جهت رسیدن به خود مختاری و دیدن شرایط حساس انقلاب نمود.دکتر چمران باشهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست به فرمان حضرت امام در24 ساعت اول حضورخود درپاوه به وضعییت سازمان ساماندهی و مقدمات برنامه ریزی های همه جانبه را جهت متلاشی کردن نیروهایی که قصد شورش و خود مختاری را داشتند را برای انجام برسانند.

مردم مسلمان کردستان با تدابیر بسیار حکیمانه ی دکترچمران بین نفاق و دشمنی و ایجاد تفرقه درجهت رسیدن دشمنان به اهداف روانکارانه خود پی بردند و به عنوان یک بازو در کنار شهید چمران به مبارزات گروهک ها پرداختند.

حضرت امام شهید چمران را به وزارت دفاع منسوب کرد.در زمانی که دفاع از ایران اسلامی هم درحوزه های سخت افزاری و هم نرم افزاری بسیار سخت و دشوار بود چرا که ارتش انسجام نداشت و سیاه نیز به تازگی تشکیل شده و تجربه های نظامی نداشت.

در اولین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی شهید چمران با انتخاب مردم تهران به نمایندگی مردم منسوب شد.وی سپس به نماینگی رهبر انقلاب در شورای عالی منسوب شد و موفق گردید ارتش نابسامان ایران  را در آن شرایط را سامان بخشد . حضور در خوزستان و جنگ های نا منظم در اهواز ایجاد واحد مهندسی در جنگ را طراحی نمود و آموزش میدهد تاجایی که حدود یک ماه آب رودخانه ی کارون به سمت کشور در آن شرایط سرازیر شد.

شهید چمران در فتح سوسن گرد همچنین باز پس گیری نقاط مهم اهواز نقش به سزایی داشت . فرماندهان ارشد نظامی عراق از شهید چمران به عنوان یک ناجی و مدیر ارشد نظامی یاد میکند تا جای که ستاد مشترک عراق اذعان میکند که اگر چمران نبود استان خوزستان کمتر از 48 ساعت در تصرف ما قرار گرفته است. شهید چمران پس از 10 بار به شدت مجروح شد . ولی باز هم به رسالت خود در راستای دفاع از میهن اسلامی قومی به عقب ننمود .

فتح دهلاویه در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرور آفرین بود در این راستا پلی بر روی رود خانه کرخه  که از ابتکارات شهید چمران بود زده شد و برای اولین بار طلیعه ی پیروزی رزمندگان در اتاق جنگ عراق به صدام در آمد در سحر گاه 31 خرداد در همین منطقه ی دهلاویه شهید چمران به شدت مجروح شد .

دکتر چمران در اخرین روز های حضورش در ستاد فرماندهی به همه توصیه میکرد :ا ما م و انقلاب را تنها نگذارند شهید چمران در کتاب خاطرات خود نکته بسیار زیبایی گفت: وان این است رشادت و شهادت  در راه رسیدن به هدف و زنده نگه داشتن امام از آرزوهای قلبی من بوده که به زودی محقق خواهد شد .

 

 شهیدمحمد ابراهیم همت  

 

ابراهیم همت درسال ۱۳۳۴، در شهر قمشه اصفهان، به دنیا آمد

وی در سایه محبت‌های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را سپری کرد. این دوران نیز همانند زندگی بسیاری از کودکان هم سن و سال او طبیعی گذشت.

با رسیدن به سن 7 سالگی وارد مدرسه شد. در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بود، به طوری که توجه همه را به خود جلب می‌کرد.

ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستان، با کار و تلاش فراوان مخارج تحصیل خود را به دست می‌آورد و از این راه به خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دو چندان می‌بخشید.

پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می‌داد.

وی در سال 1352 دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. عدم موفقیت ابراهیم در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در اراده او به وجود آورد. در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد.

2سال بعد، با اتمام تحصیل، به خدمت سربازی رفت. در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از کتاب‌هایی که از نظر ساواک و دولت آن روز ممنوعه به حساب می‌آمد، دست یابد.

مطالعه آن کتاب‌ها که به طور مخفیانه و توسط برخی از دوستان برایش فراهم می‌شد، تاثیری عمیق و سازنده در روح و جان او گذاشت و به روشنایی اندیشه‌اش کمک شایانی کرد.

در سال 1356، پس از بازگشت به زادگاه و آغوش گرم و پرمهر خانواده، شغل معلمی را برگزید. او در روستاهای محروم و طاغوت‌زده مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت.

ابراهیم، در روزگار معلمی، با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی آشنا شد و در اثر همنشینی با علمای اسلامی مبارز، با شخصیت ژرف حضرت امام خمینی(ره) آشنایی بیشتری پیدا کرد و نسبت به آن بزرگوار معرفتی عمیق در وجود خود ایجاد کرد.

هر روز آتش عشق به امام(ره) در کانون جانش شعله‌ور می‌شد. او سعی وافری داشت تا عشق و علاقه به امام(ره) را در محیط درس گسترش دهد و جان دانش‌آموزان را که ضمیرشان به صافی آب و آیینه بود، از عشق «روح‌الله» لبریز سازد.

او در خصوص امام(ره) و احکام مترقی اسلام همواره به بحث می‌نشست و دانش‌آموزان را به مطالعه کتاب‌های سودمند و روشنگر ترغیب می‌نمود.

همین امر سبب شد که در چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شد لکن روح سرکش و بی‌باک او به همة آن اخطارها بی‌توجه و بی‌اعتنا بود. او هدف و راهش را بدون تزلزل و تشویش پی می‌گرفت و از تربیت شاگردان لحظه‌ای غفلت نورزید.

با گسترده شدن امواج خروشان انقلاب، ابراهیم نیز فعالیتهای سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش صفوف تظاهرکنندگان و سفر به شهرهای اطراف برای دریافت و نشر اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب و ضبط و تکثیر نوارهای سخنرانی ایشان و سایر پیشگامان انقلاب، خاطراتی نیست که به سادگی از اذهان مردم شهر و اعضاء خانواده و دوستانش محو شود.

وقتی انقلاب به ثمر رسید و اماکن اطلاعاتی ساواک شهرضا به دست مردم انقلابی فتح شد، پرونده سنگینی از ابراهیم به دست آمد.

در این پرونده بیش از بیست گزارش و خبر مکتوب در تایید نقش فعال وی در صحنه تظاهرات و شورش علیه رژیم شاه به چشم می‌خورد که در صورت عدم پیروزی انقلاب، مجازات سنگینی برای او تدارک دیده می‌شد. تیمسار «ناجی»، فرمانده نظامی وقت اصفهان، دستور داده بود که هر جا او را دیدند با گلوله مورد هدف قرار بدهند.

ابراهیم پس از ابراز لیاقت در طول مبارزات و فعالیت‌ها، چه قبل و چه پس از انقلاب اسلامی، در تشکیل سپاه پاسداران قمشه نیز نقش چشمگیری داشت. او عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران و مسؤولیت واحد روابط عمومی را به عهده گرفت و فعالیتهای خود را بعدی تازه بخشید.

به دنبال غائله کردستان، به شهرستان پاوه عزیمت کرد و مسؤولیت روابط عمومی سپاه آن‌جا را به عهده گرفت. پس از یک سال خدمت در کردستان، به همراه حاج احمد متوسلیان، به مکه مشرف شد.با شهادت ناصر کاظمی به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد و تا آغاز جنگ تحمیلی در این سمت باقی ماند.

با شروع عملیات رمضان، در تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد.

در عملیات مسلم‌بن‌عقیل(ع) و محرم در سمت فرمانده قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل: لشکر 27 حضرت رسول(ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سیدالشهدا بود، به عهده گرفت.

سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات والفجر چهار و تصرف ارتفاعات کانی مانگا هرگز از خاطره‌ها محو نمی‌شود.

اوج حماسه آفرینی این سردار بزرگ در عملیات خیبر بود. در این مقطع، حاج همت تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اش، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود حرام کرد و با ایثار خون خود برگی خونین در تاریخ دفاع مقدس رقم زد.

سرانجام، محمدابراهیم همت 17 اسفند سال 1362 در جزیره مجنون به شهادت رسید.

 

شهید  مهدی باکری

مهدی باکری در سال 1333 در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. وی در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.

 

پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.مهدی باکری در طول فعالیت‌های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) - در حالی که در تهران افسر وظیفه بود - از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

 

مهدی باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش‌های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

مهدی باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد.

در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود. در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند.

در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد. در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

مهدی باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید.

 شهیدحسین همدانی 

حسین همدانی که در سال ۱۳۳۳ دیده به جهان گشوده است، در عنفوان جوانی با تفکرات حضرت امام (ره) آشنا شد و از محضر درس مکارم اخلاق و احکام شهید محراب آیت‌الله مدنی که در همدان تبعید بودند، بهره‌ای بسزا برده است.

شهید سردار سرتیپ حسین همدانی از اعضا و بنیانگذاران سپاه همدان و کردستان است و از سال 1359 در جنگ ایران و عراق شرکت داشت.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایه‌گذاری و تأسیس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان را آغاز و خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد و با کمک همرزمان و پاسداران آن خطه، به پاکسازی عناصر طاغوت و عوامل فساد و نفاق برآمده و از آنجایی که چندین بار به دست ساواک دستگیر شده و مورد تعقیب بود، عوامل طاغوت را به خوبی می‌شناخت.

با آغاز جنگ تحمیلی، لحظه‌‌ای درنگ نکرده و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافته و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا نیز گروهک‌های ضدانقلاب را می‌شناخت، دیری نپایید که به صف دشمن‌ستیزان پیوست و فرماندهی عملیات‌های مطلع‌الفجر را با پیروزی کامل تجربه کرد. فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب هم از دیگر گام‌‌هایی بود که در راستای مبارزه با دشمن بعثی برداشته و پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) نقش بسزایی داشت. عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس آن هم با مسئولیت فرماندهی محورهای عملیاتی، تجربه‌ای نو در قالب هدایت تیپ و لشکر بوده که از فاتحان خرمشهر، سهمی را از آن خود کرد و سپس از تشکیل یگان‌های رزم سپاه به عنوان بانی و نخستین فرمانده لکشر 32 انصارالحسین (ع) استان همدان، وارد میدان نبرد علیه دشمن بعثی شد.

دیری نپایید که هدایت و فرماندهی لشکر 16 قدس گیلان را به او واگذار کردند و عملیات‌‌های مهم و حیاتی همچون کربلای 4 و کربلای 5 را با شیرمردان گیلکی به سرانجام رساند. معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه عملیاتی قدس که چندین لشکر و تیپ مستقل را تحت امر داشت، از فرماندهای زبده همچون دیگر فرماندهان سپاه اسلام آماده ساخت و تا آخرین عملیات موفق سپاه اسلام با منافقین کوردل که با نام مرصاد به نتیجه رساند، لحظه‌ای آرام نگرفت و پس از دفاع مقدس به دانشگاه فرماندهی و ستاد رفته و تحصیل تئوریک و آکادمیک هدایت یگان‌ها را هم به تجربیات ارزنده‌اش افزود و با انتصاب به عنوان فرمانده قرارگاه نجف اشرف و لشکر 4 بعثت در غرب کشور، کارنامه‌ای موفق از خود به جای گذاشت.

معاون هماهنگ‌کننده نیروی زمینی و جانشینی نیروی مقاومت بسیج در دو دوره و فرماندهی لشکر 27 محمد رسول‌الله و به همراه آن، جانشینی قرارگاه ثارالله، از دیگر مسئولیت‌های ایشان بود و معاون مرکز راهبردی سپاه و مشاور عالی فرمانده کل سپاه و جانشینی سازمان بسیج مستضعفان از او فرمانده‌ای کهنه‌کار با کوله‌باری تجربه و شناخت ساخته که سبب شده است تا حساس‌ترین و مهمترین سپاه کشور که دارای ویژگی‌های خاص است، بر عهده ایشان گذاشته شود.

مسئولیت‌های سردار سرتیپ حسین همدانی در هشت سال دفاع مقدس:

1 ـ فرمانده لشکر 32 انصارالحسین استان همدان
2 ـ فرمانده لشکر 16 قدس استان گیلان
3 ـ معاونت عملیات قرارگاه قدس
مسئولیت‌های پس از دفاع مقدس:
1 ـ فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر 4 بعثت
2 ـ رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران
3 ـ جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه (دو دوره)
4 ـ مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
5 ـ جانشین سازمان بسیج مستضعفان

6-عضو هیات امنای هیات رزمندگان

7-فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران

گفتنی است، سردار سرتیپ همدانی، مفتخر به دریافت دو نشان فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است.

چهره‌های ماندگار



پزشکی و علوم تجربی • مهندسی • ریاضیات و فیزیک • سینما • موسیقی • هنرهای تجسمی • ادب و فرهنگ • الهیات • تاریخ • جغرافیا • فلسفه • علوم انسانی

 

عنوان برنامه‌ای ٔ تلویزیونی به همین نام که از شبکهٔ سیمای جمهوری اسلامی ایران به مدت ۱۴ ماه هر هفته پخش می‌شد. بیش از ۱۰۰ شخصیت علمی، فرهنگی و هنری در این مجموعهٔ تلویزیونی از سال ۱۳۷۲ معرفی شدند. بعدها، به‌منظور تجلیل از آن‌ها، طرحی تنظیم شد تا طی جشنواره‌ای برگزار شود. نخستین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۰ با همکاری فرهنگستان‌های چهارگانه ایران (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فرهنگستان علوم، فرهنگستان علوم پزشکی، فرهنگستان هنر) دانشگاه‌های تهران، شریف و انجمن حکمت و فلسفه و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (شبکه چهار) برگزار گردید تا کنون ۲۴۰ شخصیت و نخبه در عرصه‌های علم و فرهنگ و هنر معرفی شده‌اند.

این افراد توسط ستادی به همین نام انتخاب و تقدیر می‌شوند. این ستاد با همکاری فرهنگستان‌ها و نهادهای علمی ایران و با پشتیبانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند و از سال ۱۳۸۰ در همایشی به نام «همایش چهره‌های ماندگار»، از چهره‌های ماندگار(تا کنون به بیش از 200 نفر ) هر سال تقدیر می‌نماید.

از چهره‌های ماندگار فرهنگی می‌توان استادان محمود فرشچیان، عزت الله انتظامی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، غلامحسین امیرخانی را نام برد. شهید مرتضی مطهری، علی نصیریان،مشفق کاشانی،حسن کسائی ،جلیل شهناز،فرهاد فخرالدینی،محمد علی کشاورز،عزت اله انتظامی ،حسن حبیبی ،علی تجویدی،احمد مجد(زیست شناس)- علی اکبر فرهنگی، علی اکبر ولایتی،هوشنگ مرادی کرمانی ،غلامعلی حداد عادل ،قیصر امین پور،داوود رشیدی، مجید انتظامی،علیرضا افتخاری ،مسعود جعفری جوزانی ،فرامرز رفیع پور ، ژاله علو، نام برد.

 

مفاخر ادبی معاصر

شهید مرتضی مطهری : روحانی شیعه، استاد فلسفۀ اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه‌پردازان نظام  مقدس جمهوری اسلامی ایران بود.دارای 64 تالیف از جمله جاذبه و دافعه حضرت علی (ع) عدل الهی-و مسئله حجاب را میتوان نام برد.

 شهید سید محمد بهشتی: دارای مدرک کارشناسی رشتهٔ معقول )فلسفه و حکمت اسلامی(دانشگاه تهران. سیاست‌مدار و اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود.دارای 33 آثار تالیفی از جمله اقتصاد اسلامی و مبانی نظری قانون اساسی را میتوان نام برد.)

 علی اسفندیاری (نیما یوشیج): شاعر ،نویسنده ،منتقد و نظریه پرداز ادبی. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.

علی اکبر دهخدا : ادیب، لغت‌شناس، سیاست‌مدار و شاعر ایرانی است. او مؤلف و بنیان‌گذار لغت‌نامه دهخدا نیز بوده است.

 محمد معین:  استاد زبان فارسی و پدیدآورندهٔ فرهنگ معین است.

جلال آل احمد : روشنفکر دینی، نویسنده و مترجم ایرانی (کتاب خسی در میقات).

 محمد علی اسلامی ندوشن : شاعر، نویسنده، منتقد، مترجم و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی است.(کتاب فرهنگ و شبه فرهنگ)

قیصر امین پور : نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود.

هوشنگ مرادی کرمانی : نویسنده معاصر ایرانی است. شهرت او به خاطر کتاب‌هایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته‌است). آثار سینمایی (یا تلویزیونی) اقتباس‌شده از داستان‌هایش مجموعهٔ فیلم‌های تلویزیونی قصه‌های مجید میباشد.)

 شهریار: شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. مهم‌ترین اثر استاد شهریار منظومه حیدربابایه سلام )سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود.

 پروین(رخشنده ) اعتصامی: مشهورترین شاعر زن ایران(کتاب دیوان اشعار)

مفاخر علمی معاصر

محمود حسابی: فیزیکدان، پدر فیزیک جدید در ایران

سید محمد فیروزآبادی: استادگروه فیزیک پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، و رئیس انجمن مهندسی پزشکی ایران. پروژه‌های کاربردی متعددی در زمینه های مهندسی پزشکی در سطح ملی و دانشگاهی, به انجام رسانیده است.

مجید سمیعی: پزشک و جراح مغز و اعصاب سرشناس ایرانی است.(    رئیس انجمن جراحان مغز جهان )او در حال حاضر ریاست بیمارستان خصوصی علوم عصبی هانوفر در آلمان را بر عهده دارد که خود بنیان‌گذار آن بوده است.

دکتر محمد حسن گنجی :  استاد سرشناس جغرافیا در دانشگاه تهران بود. از او به‌عنوان بنیان‌گذار دانش جغرافیای نوین و هواشناسی در ایران نام برده می‌شود. (پدر جغرافیای نوین و هواشناسی ایران).

پرفسور علی جوان :  فیزیک‌دان و مخترع ایرانی. در دسامبر ۱۹۶۰ نخستین لیزر گازی دنیا که ترکیبی از دو گاز هلیوم و نئون بود و به همین نام نیز معروف است را اختراع کرد. این لیزر از نوع لیزرهای بی خطر به حساب می‌آیدY رنگ آن سرخ است و در آزمایشگاه‌های دانشگاه‌ها برای بررسی پدیده‌هایی مانند تداخل امواج و آزمایش دو شکاف یانگ کاربرد دارد.جایزه ها گوناگون از جمله: مدال بنیاد ««فه‌نی و جان هرتز»» مدال فردریک ایوز و جایزهٔ جهانی آلبرت اینیشتین را کسب نموده است.

احمد مجد: کارشناسی: رتبه اول در زیست‌شناسی - دانشسرای عالی تهران . در سال ۱۳۸۳ از سوی دانشگاه خوارزمی به عنوان چهره ماندگار زیست‌شناسی معرفی شد؛همچنین در سال ۱۳۸۵ موفق به اخذ عنوان پژوهشگر برگزیده شد .( از جمله معروف‌ترین آثار وی می‌توان به کتاب زیست‌شناسی سلولی و مولکولی اشاره کرد که با کمک دکتر سید محمدعلی شریعت زاده نوشته شد؛ این کتاب در ۲ جلد و توسط انتشارات دانشگاه اراک در سال ۱۳۷۵ منتشر شد.)

پرفسور دکتر محمد حسین ماندگار: فوق تخصص جراحی قلب و عروق ، استاد جراحی قلب دانشگاه تهران ، پایه گذاری بخش جراحی قلب بیمارستان دکتر شریعتی تهران ، در مجموع بر نگارش ، تالیف ، ترجمه و گردآوری بیش از هشت مجلد در زمینه های تخصصی ،عمومی و افزایش آگاهیهای مردمی پرداخته است که بعضی از این کتب بیش از شش بار تاکنون تجدید چاپ گردیده است. و افتخارات دیگر ....



 

 

دکتر علی‌اکبر جلالی:  وی مدرک فوق دکترای برق از دانشگاه ویرجینیای غربی آمریکا دارد و متخصص فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) است و نظریه موج چهارم، عصر مجازی را برای اولین بار در دنیا مطرح کرده‌اند و در حوزه فرهنگ سازی این پدیده جزء افراد شاخص می‌باشند.

کسب جایزه e ASIA 2007  منطقه آسیا و اقیانوسیه در نوآوری و خلاقیت در پروژه اولین مرکز ICT روستایی کشور از طرف AFACT ، سازمان ملل و یونسکو.

 

دکتر علی اکبر فرهنگی : استاد دانشگاه ایرانی، در سال ۱۳۲۲ه. ش در طالقان متولد شد. وی از آغاز جوانی به مطالعه و تحصیل در رشته‌های گوناگونی وارد شد و از دانش و ادبیات گرفته تا علوم دینی و سپس زبان، مدیریت، جامعه‌شناسی، اقتصاد و ارتباطات را مطالعه و تحصیل کرد و در دو زمینه متفاوت، دو دکترا و یک فوق‌دکترا گرفت. وی در زمینه ارتباطات، آثار «ارتباطات انسانی» و «ارتباطات غیرکلامی» را برای اولین‌بار در زبان فارسی پدید آورد که سال‌هاست متن درسی دانشگاه‌های مختلف ایران است.

 

فرامرز رفیع‌پور: نویسنده و جامعه‌شناس ایرانی است. او استاد جامعه‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. وی از برجسته‌ترین جامعه‌شناسان ایران می‌باشد و از او با عنوان پروفسور یاد می‌شود. وی در سال ۱۳۸۹ به عنوان چهره ماندگار جامعه‌شناسی برگزیده شد.( از13 عنوان کتاب  و 9 مقالات علمی  میتوان به  کتاب وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزش‌های اجتماعی: پژوهشی درباره تأثیر فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها تلویزیونی، ویدئو، روزنامه و تبلیغات اشاره کرد.)

 

 دکتر علی اکبر ولایتی : دکتر متخصص اطفال و کودکان ، سیاستمدار  و نویسنده ، مشاور امور بین‌الملل مقام معظم رهبری ، رئیس فعلی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ایران است.(از آثار تآلیفی میتوان به پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ،  بحران تاریخی هویت ایرانی و تاریخ معاصر ایران (کتاب درسی) میتوان اشاره کرد.).

غلامعلی حداد عادل : کارشناس ارشد فیزیک دانشگاه شیراز،کارشناس ارشد و دکتری فلسفه دانشکده ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران ،سیاستمدار و نویسنده ،  نماینده مردم تهران مجلس شورای اسلامی ایران، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ایران است).از آثار تالیفی میتوان به فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حدادعادل، ناشر: سروش اشاره کرد.)

مفاخر هنری معاصر

محمد رضا شجریان : بزرگترین خواننده موسیقی سنتی حال حاضر ایران

استاد محمود فرشچیان : استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ، طراحی ضریح حضرت رضا(ع) وطراحی ضریح حضرت اباعبدالله(ع) و عضویت در هیئت اجرایی و نظارت دقیق بر ساخت آن ، تصویرگری شاهنامه فردوسی (1353) و دهها عنوان و فعالیتهای دیگر ....

استاد کمال الملک : استاد هنر نقاشی و یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیت‌های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می‌آید.

ابوالحسن صبا: استاد موسیقی ایرانی، آهنگ‌ساز و نوازندهٔ سرشناس ایرانی بود. او از برجسته‌ترین چهره‌های موسیقی ایران در هفتاد سال گذشته‌است.

جلیل شهناز : استاد سرشناس‌ترین نوازندگان تار و سه تار سدهٔ اخیر در ایران بود.( کتاب «گل‌های جاویدان» (پانزده قطعه برای تار و سه تار). نت نگاری: هوشنگ ظریف. انتشارات سرود، تهران، ۱۳۷۹. )

علی تجویدی : استاد و نوازنده ویولن و سه‌تار، آهنگساز، پژوهشگر و مؤلف ایرانی بود.(یکی از آثار استاد بنام ««یادگار استاد (تکنوازی ویولن و سه‌تار)»» میتوان اشاره کرد.).

فرهاد فخرالدینی: موسیقی‌دان و رهبر ارکستر اهل ایران است. او به مدت ۱۱ سال رهبر ارکستر ملی ایران بود و هم‌اکنون یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران است.(از مشهورترین موسیقی که در مجموعه‌های تلویزیونی ساخته اند مانند سربداران، امام علی ، بوعلی سینا روزی روزگاری و کیف انگلیسی را میتوان اشاره کرد).

علی حاتمی :  کارگردان ، فیلم نامه نویس ، تهیه کننده سینما بود. او دانش‌آموخته ازدانشکده هنرهای دراماتیک است. علی حاتمی حداقل ۱۵ فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساخته‌است از جمله فیلمهای دلشدگان و کمال الملک .

جمشید مشایخی: متولد ۱۳۱۳ در تهران است. او پیش از حضور در سینما سال‌ها در صحنه تئاتر بازیگری آموخت و در سال ۱۳۳۶ در اداره تازه تاسیس هنرهای دراماتیک استخدام شد در بیش از هفتادعنوان فیلم.نقش آفرینی نمود از جمله  نقش کمال‌الملک که انگار خود استاد بود.

عزت اله انتظامی : بازیگر پر سابقهٔ تئاتر و سینما، مشهور به «آقای بازیگر» سینمای ایران است.(نقش آفرینی در فیلمهای گاو، شیر سنگی و دایره مینا سریال تلویزیونی »هزاردستان«  میتوان اشاره کرد.)

علی نصیریان : بازیگر تآتر، سینما و تلویزیون.(نقش آفرینی در فیلمهای گاو ، برج مینو ، بوی پیراهن یوسف ،و سریال تلویزیونی سربداران را میتوان اشاره کرد.)

محمد علی کشاورز : بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون. وی دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر است.(نقش آفرینی در فیلمهای مادر و دلشدگان و سریال تلویزیونی »هزاردستان«،  »سربداران »،«سلطان و شبان«و» پدرسالار« میتوان اشاره کرد.)

داوود رشیدی : ازبازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون. وی دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر است.( نقش آفرینی در فیلمهای گل پامچال ، معصومیت از دست رفته ،کلاه پهلوی و در سرسالهای تلویزیونی هزار دستان ، امام علی (ع) ، ولایت عشق ، مختار نامه را میتوان اشاره کرد.)

ژاله علو: شاعر، گوینده، دوبلور و بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماست. وی از سرشناس‌ترین دوبلورهای ایرانی محسوب می‌شود. آخرین اجرای نمایشی وی، مجموعهٔ تلویزیونی مختارنامه نام داشت. وی از برگزیدگان هشتمین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۹ می‌باشد.( نقش آفرینی در فیلمهای روز واقعه ، مسافر ری و مجموعهٔ تلویزیونی روزی روزگاری را میتوان اشاره کرد.)

علی‌رضا افتخاری: خوانندگان   موسیقی سنتی ایرانی است. افتخاری پس از سالها فعالیت در موسیقی سنتی ایرانی فعالیت خود را در زمینه موسیقی تلفیقی (میان سنتی و پاپ) نیز شروع نمود و تاکنون خوانندگی بیش از ۶۰ آلبوم موسیقی را بر عهده داشته است. وی در سال ۱۳۸۹ موفق به اخذ نشان چهره های ماندگار شد. خواننده پرفروش ترین و پر مخاطب ترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران (نیلوفرانه).

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.